eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.6هزار دنبال‌کننده
32.7هزار عکس
17.9هزار ویدیو
224 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 ((عناصرآزاد)) 🌷درگیریش با من علنی شده بود. فقط بچه ها فکر می کردن رقابت شیمیه، بعضی ها هم می گفتن: – تدریس تو بهتره، داره از حسادت بهت می ترکه. 🌷کار به آوردن سوال های کشیده بود. سوال ها رو که می نوشت، اکثرا همون اول، قلم ها رو می گذاشتن زمین. اما اون روز، با همه روزها فرق داشت. 🌷ـ این سوال سال * المپیاد کشور * با پوزخند خاصی بهم نگاه کرد. – جزء سخت ترین سوال ها بوده، میگن عده کمی تونستن حلش کنن. نگاه های بچه ها چرخید سمت من و نگاه من، بدون اینکه پلک بزنم، به تخته گره خورده بود. – خدایا ! این یکی دیگه خیلی سخته، به دادم برس. 🌷ـ آقا چرا یه سوالی رو میارید که خودتون هم نمی تونید حل کنید؟ گند می زنید به روحیه ما. و بچه ها باهاش هم صدا شدن. هر کدوم در تایید حرف قبلی یه چیزی می گفت و من همچنان به تخته زل زده بودم. فرامرز از پشت زد روی شونه ام و صداش رو بلند کرد. 🌷– بیخیال شو مهران، عمرا اگه این سوالش مال سن ما باشه. المپیاد دانشجوها یا بالاتر بوده. بین سر و صدای بچه ها، یهو یه نکته توی سرم جرقه زد. 🌷– آقا اصلا غیر از اورانیوم، عناصر پرتوزا در طبیعت به طور آزاد یافت نمیشن. عناصر این گروه اصلا وجود خارجی ندارن و فقط به صورت آزمایشگاهی تولید میشن. مطمئنید عنصرهایی که توی گزینه هاست درسته؟ 🌷ـ میگم احتمالا طراح سوال، موقع طرح این، مست بوده عقلش رفته بوده تعطیلات. آقا یه زبون به برگه اش می زدید، می دیدید مزه شراب میده یا نه؟ جملاتی که با حرف اشکان، شرترین بچه کلاس کامل شد. 🌷– شایدم اونی که پای تخته نوشته، دیشب زیادی خورده بوده. و همه زدن زیر خنده. برای اولین بار سر کلاس، با حرف هایی که خودش می زد و جملاتی که دیگران رو مسخره می کرد، مسخره اش کردن. جذبه و هیبتش شکست، کسی که بچه ها حتی در نبودش بهش احترام می گذاشتن. 🌷از اینکه خلق و خوی مسخره کردن بین بچه ها شایع شده بود و قبح شراب خوردن ریخته بود. ناراحت بودم، اما این اولین قدم در شکست اون بود. ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 (( برده)) 🌹به زحمت، خودش رو کنترل کرد. – نه من که طبیعی بودم، ولی راست می گید شاید طراحش خورده بوده. و اشکان ول کن نبود. ـ احتمالا اولش حسابی خورده، پشت سرش هم حسابی خورده. آخه اونجا هر کی یه اشتباه کوچیک کنه، به شکر خوردن می اندازنش. 🌹ـ آره احتمالا تو هم اونجا بودی، داشتی کنار طرف، شکر می خوردی. تا یه چی میشه اونجا این طوری، اونجا اینطوری. تو تا حالا پات رو از حوزه استحفاضیه استان بیرون گذاشتی؟ کنترل اوضاع، حسابی داشت از دستش خارج می شد. دو بار با خودکار زد روی میز. 🌹– بسه دیگه، ساکت، تا مودبانه ازتون می خوام حواستون جمع باشه. و بعد رو کرد به من و خندید. – تو هم مخی هستی ها، اشتباهی ایران به دنیا اومدی. باید * به دنیا می اومدی. محکم زل زدم توی چشماش. 🌹ـ شما رو نمی دونم، ولی من از نسل اون ایرانی هایی هستم که وقتی صدام، * رو زد و همه دنیا گفتن فقط بزرگ ترین مهندس های امریکایی می تونن اون فاجعه رو مهار کنن، یه گروه کارگر ایرانی رفتن جمعش کردن. 🌹ایرانی اگر ایرانی باشه، یه موی کارگر بی سوادش شرف داره به هیکل هر چی خارجیه. برده روحش آزاده، جسمش در بند. اما ما مثل احمق ها، درگیر بردگی فکری شدیم. برده فکری، دیر یا زود خودش با دست خودش، به دست و پای خودش غل و زنجیر می بنده. 🌹کلاس یه لحظه کپ کرد. اون مهران آرام و مودب، که حرمت بداخلاق ترین دبیرها رو حفظ می کرد، جلوی اون ایستاده بود. سکوت کلاس شکست. صدای سوت و تشویق بچه ها بلند شد و ورق برگشت. 🌹از اون به بعد هر بار که حرفی می زد، چشم بچه ها برمی گشت روی من، تایید می کنم یا رد می کنم یا سکوت می کنم، و سکوت به معنای این بود که رد شد. 🌹اما دلیلی نمی بینم حرفی بزنم. جای ما با هم عوض شده بود و من هم صادقانه، اگر نقدی که می کرد، صحیح بود می پذیرفتم و اگر درباره موضوع، اطلاعاتم کم بود، با صراحت می گفتم. 🌹ـ باید در موردش کنم. . ✍ادامه دارد...... @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌ °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°