eitaa logo
پویش مطالعاتی شمسه
301 دنبال‌کننده
370 عکس
33 ویدیو
4 فایل
◽مسابقه بزرگ کتابخوانی◽ از فرصت ها استفاده کن ◽ سوالات،انتقادات و پیشنهادات و شرکت در مسابقه: @adminshamseh_5◽ ◽ شماره دبیرخانه ۰۹۹۲۱۷۹۱۲۳٩ ◽ کاری از: #موسسه_فرهنگی_تربیتی_مدرسه_عشق #موسسه_عروج_دارالعباده ✏ با نظرات و پیشنهادات خود ما را یاری کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
به اسم حبیب... 👇👇👇👇 نزدیک ماه رمضان بود. تازه پوستر رزمایش همدلی را منتشر کرده بودیم. می خواستیم بسته معیشتی تهیه کنیم برای خانواده‌های نیازمند. خانمی تماس گرفت که می شود پول نقد ندهیم؟ گفتیم: "اشکال ندارد." گفت: "پس بیزحمت یک توک پا بیایید درخانه ام." رفتیم. چند دانه تخم مرغ محلی بود. تعجب کردیم. _خب مادرجان پولش را می دادید؟ _ پول نداشتم. بضاعتم همین چند تا تخم مرغ توی خانه بود! بیشتر که بررسی که کردیم دیدیم خودش هم تحت پوشش است و به شدت محتاج همان چند دانه تخم مرغ! از خجالت آب شدیم...😔 - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ⚜ ⚜ 🔶 تهیه بسته‌های معیشتی برای نیازمندان (ویژه ماه مبارک رمضان) 🙏لطفا کمک‌های نقدی خود را به شماره کارت زیر واریز نمائـــید:👇 💳 کارت: ۵۰۴۱۷۲۱۰۲۲۹۸۸۰۴۳ ✍ بنام 👈اقلام مورد نیاز:👉 گوشت نذری و عقیقه و ... مرغ، برنج، روغن، رب‌گوجه، ماکارونی، انواع حبوبات، قند و شکر، خرما و... 📞شماره تماس: 📌دهقان: ۰۹۱۳۷۷۵۵۳۸۲ 📌اکبریان: ۰۹۱۳۳۵۱۰۷۱۱ 🔻🔹•°•🔸🔷🔸•°•🔹🔻 🎉 @rachine 👈 بیا تووو
📋 🎁 به اسم حبیب.... 📌 بالاخره داوری چالش انتخاب اسم طرح کتابخوانی به پایان رسید... 🌹با تشکر فراوان از همه عزیزانی که در این چالش شرکت کردند. 🔖اسامی پیشنهادی عزیزان زیاد بود و کار‌ ما برای انتخاب سخت... 🔰و اما برندگان محترم: ⬅️ نفر اول سرکارخانم سمیه ذاکری ندوشن برنده کتاب پادشاهان پیاده با امضای نویسنده📖✍ ⬅️نفر دوم جناب آقای امیرحسین حسین زاده برنده کتاب عمار حلب با امضای نویسنده📖✍ ⬅️نفر سوم سرکار‌خانم زهرا سلیمانی نسب برنده کتاب آرام جان با امضای نویسنده📖✍ 🆔آیدی چالش: @hasaniam95 امیدواریم در ادامه نیز ما رو همراهی کنید.... ⏳منتظر و شکیبا باشید 💌راستی دوستاتون رو به کانال دعوت کنید ❗️❓خبر های خوبی در راه است!!! به زودی....📚💳💰🎁 📚 📎 @korona_ganayem
بسم الله الرحمن الرحیم باسلام خدمت شما دوستان کتابخوان و همراه مسابقه کتابخوانی ما با توجه به تقاضا و ابراز علاقه شما عزیزان به برگزاری مجدد مسابقه کتابخوانی ما تصمیم گرفتیم باز هم با یک کتاب دیگر میهمان خانه ی شما عزیزان باشیم.به زودی مرحله ی دوم مسابقه کتابخوانی با عنوان شمسه شروع خواهد شد. منتظر خبرهای بعدی ما باشید😉 🆔@shamseh8
💠 آغاز به کار پویش مطالعاتی شمسه با محوریت کتاب «چشم روشنی» نوشته کوثر لک 🔸️(ویژه استان یزد) 🎁 ۵ میلیون تومان جایزه نفر اول! 🔴خرید کتاب با ارسال عدد 8 به سامانه 1000900090001 ✅ ارسال درب منزل شما با پست رایگان! 🌐 شمسه را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید: ▫️@shamseh8▫️
💢 آغاز نخستین دوره پویش مطالعاتی «شمسه»/ «چشم روشنی» را بخوانید و جایزه بگیرید🎁 📌مصاحبه محمدعلی جعفری، دبیر نخستین پویش مطالعاتی «شمسه» با سایت حلقه وصل را اینجا بخوانید👇 http://hvasl.ir/news/195819 🆔 @hvasl_ir 🔺علاقه مندان تا ۱۵ تیرماه فرصت دارند در این مسابقه شرکت کنند. به ما بپیوندید... 👇👇👇👇 @shamseh8
بسم رب الصالحین درد، گاهی تنها در وجود خودت زبانه می‌کشد. تو، تنها، می‌سوزی و می سازی. خودت هستی و خودت، و خدایی که می‌بیند و به کمکت می‌آید؛ اما گاه، درد، جانسوزتر است؛ چون در وجود کسی شعله می‌کشد که جان و زندگی توست. چه کاری از دستت بر می‌آید؟ تنها می‌توانی شاهد ذره ذره آب شدنش باشی و بس. چشم روشنی از جنس همین داستان‌های عاشقانه است. داستان عاشقی که ذره ذره آب شدن معشوقش را نظاره می‌کند و جز صبر، راهی در پیش خود نمی‌بیند. صبر، روزهای زندگی عاشق و معشوق را به پیش می‌راند؛ تا آن‌که ..... @shamseh8
19.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 پویش کتابخوانی شمسه؛ شروع یک اتفاق خوب فرهنگی در استان یزد 🎁 هم کتاب خوب بخونید، هم جایزه میلیونی ببرید! 💠برای دریافت کتاب همین حالا عدد ۸ را به سامانه ۱۰۰۰۹۰۰۰۹۰۰۰۱ ارسال کنید. پرسشنامه همراه با کتاب براتون ارسال میشه. نحوه شرکت در مسابقه هم پیامکی است. 🌐 شمسه را در شبکه‌های اجتماعی با شناسه @SHAMSEH8 دنبال کنید @shamseh8
📚 تازه داشتیم طعم شیرین زندگی را مزه مزه می‌کردیم که دردسرهای شبانه سید جواد شروع شد. شب‌ها مثل آدم‌های مسموم سرش را بین دستانش می‌گرفت و با صورت مچاله از درد به خودش می‌پیچید و ناله می‌کرد. دل درد و حالت تهوع هم داشت‌. یک شب آنقدر دردش شدید شد که فرصت نداد بروم پدرم را خبر کنم. آن شب با آمپول مسکن آرام گرفت، ولی توی همان هفته سه بار این درد سراغش آمد. پزشکش اِم آر آی تجویز کرد. با آن عکس همه فرضیه‌های مسمومیت کنار رفت. تومور مغزی پایش را وسط زندگی ما گذاشت. خبر را ذره ذره به من دادند. یک ماهه حامله بودم‌... 💠شرکت در پویش مطالعاتی شمسه و دریافت کتاب:: ارسال عدد ۸ را به سامانه پیامکی ۱۰۰۰۹۰۰۰۹۰۰۰۱ 🌐 شمسه را در شبکه‌های اجتماعی با شناسه @SHAMSEH8 دنبال کنید @shamseh8
📚 همان اول زندگی فهمیدم به اندازه فامیل هایم او دوست و آشنا دارد. با اینکه آن زمان بیست و چهار پنج سال بیشتر نداشت. هر شب مهمان داشتیم...🌙 برایمان کادوی عروسی می آوردند. یک شب که مادرم آنجا بود گفت که زشته مهمان ها شام نخورده برن،نگهشون دارید. مادر رفت سراغ مرغ پختن. من هم با اعتماد به نفس رفتم سراغ برنج و قابلمه... پلویی پختم که توی تارییخ ثبت شد. دانه های برنج طوری به هم چسبیده بود که مثل کیک قالبی از قابلمه بیرون آمد! وقتی دیس پلو را سر سفره گذاشتیم.سید جواد مثل قطعه های کیک پلوی شفته شده را می گداشت توی بشقاب مهمان ها و با خنده می‌گفت: به هر نیتی دوست دارید این پلو را بخورید،به نیت آش ،کیک یا... 😁 همه خندیدند.خودم خنده ام گرفته بود... به خاطر این قضیه هیچ وقت سرزنش نشدم از بس که با همه خرابکاری هایم تشویقم می‌کرد...😇❤️ 💠شرکت در پویش مطالعاتی شمسه و دریافت کتاب:: ارسال عدد ۸ را به سامانه پیامکی ۱۰۰۰۹۰۰۰۹۰۰۰۱ 🌐 شمسه را در شبکه‌های اجتماعی با شناسه @SHAMSEH8 دنبال کنید @shamseh8
📚 💌 از ته دل دوست داشتم بروم دانشگاه. نظر او هم برایم مهم بود. دوست نداشتم ناراحتش کنم، ولی بعضی وقت‌ها منتش را سرش می‌گذاشتم. می‌گفت: عوضش کار مهمتری می‌کنی. با اوضاع و احوال او، مهمترین کارم مراقبت از او و بچه‌ها بود. به قول خودش همه این کارها را می‌کنیم که آدم شویم... 💠شرکت در پویش مطالعاتی شمسه و دریافت کتاب:: ارسال عدد ۸ را به سامانه پیامکی ۱۰۰۰۹۰۰۰۹۰۰۰۱ 🌐 شمسه را در شبکه‌های اجتماعی با شناسه @SHAMSEH8 دنبال کنید @shamseh8
💌 دروغ نگویم اول بار، جذب جلد دخترانه و رمانتیکش شدم. من، سِت صورتی و چشم روشنی؛ عکس زیبایی می شد. همیشه عاشق چیزهای گل گلی بودم. دخترانگی‌اش زیاد بود. بعد از چند تا عکس با جلد کتاب و ادای کتاب‌خوان‌ها را در آوردن مایل شدم تفالی به داخلش بزنم. «کت و شلوار سورمه‌ای با یک پوشیده بود. خیلی بهش می‌آمد. با آنکه با هم حرف نزده بودیم، ولی سعی کرده بود شبیه به دلخواه من تیپ بزند. این را از ظاهر پدر و برادرهایم تشخیص داده بود. با سر و صورت گت کرده و چشم‌هایی درشت که از پشت هم می‌شد نجابتش را حس کرد.» نمی‌دانم چه شد که ناخواسته وارد دنیای دخترانه چشم روشنی شدم. دنیای دخترانه‌ای که در ظاهر، صورتی، گل گلی و رمانتیک بود اما بار سنگین دنیایش قوی‌ترین شانه‌های مردانه را خم می‌کرد. دنیایی که آغازش عشق بود و پایانش عشق اما تاوان سنگینی داشت. دنیایی که ... {دلنوشته یکی از مخاطبان گرامی در اینستاگرام} 💠شرکت در پویش مطالعاتی شمسه و دریافت کتاب:: ارسال عدد ۸ را به سامانه پیامکی ۱۰۰۰۹۰۰۰۹۰۰۰۱ 🌐 شمسه را در شبکه‌های اجتماعی با شناسه @SHAMSEH8 دنبال کنید @shamseh8
💌 🔺هروقت اسمش را می‌شنیدم؛ تصاویری از هدایای رنگینِ ریز و درشتِ روبان پیچ شده به ذهنم سرازیر می‌شد. غافل از اینکه فاصله تصاویر رؤیاهایم با واقعیت کیلومترها بود! چشم روشنی که تحفۀ الهی بود و بهایش گران... چشم روشنی که باعث شد چشمان آدمیانِ ساکن زمین روشن شود به برخی از مسائل... چشم روشنی که توصیف کننده احوال حیات فردی بود؛ که جرعه جرعه شربت مهمانىِ محبوبَش را نوشید.. آری؛قصه این چشم روشنی کاملاً متفاوت است؛ همان چشم روشنی به صاحبش باز گردانده شد... 💠شرکت در پویش مطالعاتی شمسه و دریافت کتاب:: ارسال عدد ۸ را به سامانه پیامکی ۱۰۰۰۹۰۰۰۹۰۰۰۱ 🌐 شمسه را در شبکه‌های اجتماعی با شناسه @SHAMSEH8 دنبال کنید @shamseh8