eitaa logo
اشعار شادروان شمس قمی
205 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
1 فایل
شاهان جهـان را به گـدایی نپـذیریم تا خاک کف پای علی تاج سر ماست (شمس قمی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب‌های قدر واسطهٔ فیض و رحمت است ا࿐❈❁࿐✿❈✿࿐❈❁࿐ا ای دل! به خلق و دار و ندارش نظر مکن جز در حریم خالق سبحان گذر مکن روی نیاز ، بر در ِ آن بی نیاز بر خود را به درگه دگری در به در مکن ما و منی به دور کن از خویش ِ خویشتن جز در منای خالق یکتا به سر مکن در هر زمان به شکر و سپاسش زبان گشای وین شکر را به خاطر خیر دگر مکن تفسیر سوزش دل ما، اشک دیده است ای دل! به غیر درگه حق دیده تر مکن از درگه حبیب ، مشو ناامید ، هان! با این گناه ، در ره دوزخ سفر مکن غیر از خدای و قاطبه‌ی اولیای او روی امید ، سوی کسان دگر مکن یارب! به راه وحدت و صدق و صفا و مهر خیر بشر ، مقدّر و شایانِ شر مکن کفران نعمت تو نمودیم ؛ بیش از این ما را دچار فتنه و خوف و خطر مکن تقدیر ما ز لطف ، به حکم قضا مده حکم قضا حواله به دست قَدَر مکن شب‌های قدر، واسطهٔ فیض و رحمت است حاجات ما شکسته دلان ، بی ثمر مکن ما شکر نعمت و کرمت را نکرده‌ایم محتاجمان به نعمت هر بَدگهر مکن یارب! به حق احمد و آل عزیز او بر شیعیان نظر کن و صرف نظر مکن یارب! به حق حجت حق ، دوستان او چشم انتظار حجت ثانی عَشَر مکن یارب! جمیع منتظران ظهور را... محروم ، از ولایت آن منتظَر مکن یارب! ز فیض مهدی موعودِ منتقم جز عاشقان حضرت او بهره ور مکن چون (شمس قم) ز فرقت مهدی به ظلمتیم یارب! سیاه روزی ما بیشتر مکن یارب! زبان حالِ جهان است این سخن باری نگه به این سخنِ مختصر مکن بیدار و خواب بنده‌ی دلخون برابر است شاها...! تو سوز سینه‌ی ما ، بی اثر مکن. شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السّلامُ عَلَيْكَ يٰا عَلِیّ بْنِ اَبی‌طٰالِب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا « فزتُ وَ رَبّ الکعبه » پور بوسفیان چو از بیداد و کین داد حکم قتل ِ میر مؤمنین ابن ملجم ، جانی رذل و شریر یافت مأموریت قتل امیر گرگِ دون از حیله‌ی روباه پیر گشت اندر بیشه‌ی حق شیرگیر هیجده شب چون که بگذشت از صیام شد به سوی کوفه : بن ملجم ز شام دل به قتل مرتضی ، بی تاب داشت چونکه طرح قتل در محراب داشت تیره شب، زین ماجرا ناشاد شد روز هم غمگین از این بیداد شد شب ازین وحشت به کندی می‌گذشت روز هم شد کُند ، وقتِ بازگشت شب نبُد راضی به قتل مرتضیٰ پس به پیمودی به حِدّت راه را روز هم از این جنایت ، بیم داشت زین‌سبب پا را به کُندی می‌گذاشت عاقبت شب شد به روز از خدعه زور وآنگهی ، ظلمت مسلّط شد به نور زاغِ شب سوی جنایت پر کشید تا که قویِ روز را ، در بر کشید چون سیاهی در سپیدی جا گرفت دزدِ جان ، در این زمان مأوا گرفت روز و شب چون رنگِ ضدین آمدی دزدِ جان ، بین الطّلوعین آمدی عاقبت ، بین الطلوعین از درنگ دامنش آلوده شد بر قتل و ننگ سارقِ جان امیرالمؤمنین این زمان بنمود در مسجد کمین داشت ننگ از قتل مولا گرچه شب لاجرم شب شد به قتل وی سبب روز را ، زین قتل اگر عار آمدی با شب اندر جُرم ، همکار آمدی هر دو در قتلِ علی ، گشته شریک همعنان شد در جنایت زشت و نیک زشتی شب گر شهادت آفرید نیکی روزش ، سعادت آفرید آنکه شد مولود ، در کعبه به ناز شد شهید حق ، به محراب نماز از ولادت تا شهادت ، مرتضیٰ از قضای حضرت حق بُد رضا زین‌سبب وقت شهادت ، آن امیر گفت : راحت گشتم از دنیای پیر "فزتُ"ُ فرمود آن شهید راه دین پس "وَ رَبّ الکعبه" گفت آن شاه دین آری ، آری از ستم ، آسوده شد از شکنج و رنج و غم آسوده شد رفت و قدرش بر بشر معلوم گشت گیتی از عدل علی ، محروم گشت عدل رفت و عادل غمخوار رفت شیر یزدان ، حیدر کرّار رفت زین مصیبت ، خلق گریان علی ست (شمس قم) دایم نواخوان علی ست شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(گوهر ایمان) عشقی‌ست مرا در دل و افشا شدنی نیست دردی‌ست مرا بی تو مداوا شدنی نیست در پرده عیان است که بس راز ، نهان است چون راز ، نهانی‌ست هویدا شدنی نیست چون لؤلؤ مکنون بوَد اسرار حقایق... نشکفته صدف گوهرش افشا شدنی نیست در نزد رقیبان نکنم شکوه ز یاران این عقده‌ی پیچیده‌ی دل وا شدنی نیست آن کس که بوَد سروصفت قائم و آزاد در خدمت ارباب دِرَم تا شدنی نیست از غفلت دل، گوهر ایمان مده از کف افسوس خوری عمری و پیدا شدنی نیست دل ، زنده نگه دار که قرآن به شب قدر بر سر چو نهی مرده‌دل احیا شدنی نیست آیینه‌ی دل ، تیره چو از زنگ گنه شد بی اشک سحرگاه، مصفا شدنی نیست گفتی که وصال تو میسّر شود اما یا وقت وصالت نشده یا شدنی نیست حرمان و غم رنج و پریشانی‌ام ای دوست چون زلف پریشان تو احصا شدنی نیست شد (شمس قمی) ذرّه صفت محو جمالت از شمس رخت ذره ، مجزا شدنی نیست. شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السّلام عليك يا علی بن ابی‌طالب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (شاه لافتیٰ) تا تیغ کین به فرق امام مبین رسید فریاد درد و غم به سپهر برین رسید در سجده‌گاهِ حق به سرِ خانه زاد عشق تیغ پلید و زاده ی ملجم ، ز کین رسید شمشیر کفر و ظلم چو فرق علی شکافت پژواک "قَد قُتِل" ز فلک بر زمین رسید نبوَد عجب که زخم جگرسوز آن خبیث بر قلب پاک رَحمة لِلعالمین رسید مضروب شد تمامیِ اعضای کاینات زآن ضربتی که بر سر سلطان دین رسید شهباز عرش را چو شکستند بال و پر مرغان عشق را نفَس واپسین رسید از انقلاب ضایعه ی قتل شیر حق ... گرد عزا به دیده ی روح الامین رسید از خون سر مُحاسن خود را خضاب کرد چون روز وصل حیّ جهان آفرین رسید ارکان قلعه ی فلک از هم گسیخت چون ضربت به بام قُبّه‌ی حِصن حَصین رسید شمع فروغ بخش شبستان علم و دین... خاموشی‌اش ز فرقه‌ی بی علم و دین رسید آه و فغانِ جنّ و مَلَک در غم بشر گویا فراتر از فلکِ هفتمین رسید مُنشق شد آن جبین که به‌شوق وصال حق روز ازل ، به رتبه‌ی حق الیقین رسید شال عزا ، به گردن اولاد مرتضیٰ ... از فتنه‌‌ی معاویه ، خصم لعین رسید تنها نه در عزا ، حَسنین‌ا‌ند و زینبین کاین غم به جنّ و انس و نبات و نبین رسید ای روزگار ! اُف به تو کز دست جور تو این زخم جان‌گزا به دل مسلمین رسید از بهر صیدِ شیر خداوند ذوالجلال روباه شرک و زندقه اندر کمین رسید دون پرور است دهر ، که سنگ جفای او گه گه ، پی شکستن دُرّی ثمین رسید دردا ز خَرمن غم آن شاه لافتیٰ.... (شمس قمی) به مرثیه‌اش خوشه‌‌چین رسید شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(راز بقا) روزی که سرنوشت جهان را نوشته‌اند راز بقا ، به شهپر عنقا نوشته‌اند درک وجود و کشف طبیعت چو بد مُحال این قصه را به شیوه‌ی انشا نوشته‌اند آگه نگشته‌اند چو بر کُنهِْ کائنات یک نکته با اشاره و ایما نوشته‌اند سوی کمال ، ره چو نبردند سالکان رمز کمال را ، به معمّا نوشته‌اند دانشوران ز جمع علوم جهان فقط هنگام امتحان ، الف و با نوشته‌اند از قدر آفرینش حق کم نمی‌شود ننوشته‌اند اهل قلم ، یا نوشته‌اند نام و نشان هستی و سرفصل این حدیث بر کهکشان به خط چلیپا نوشته‌اند با کِلک مژّه، خون دل غم‌نصیب خویش خونین‌دلان به لاله‌ی حمرا نوشته‌اند غمنامه‌ی شکسته‌دلان را به لوح عدل بر طاق سرشکسته‌ی کسرا نوشته‌اند یک قطره از حکایت دریا دلان عشق صاحبدلان ز یونس و دریا نوشته‌اند از حسن یوسف است همه ماجرای مصر تقصیر اگر ز عشق زلیخا نوشته‌اند نور جبین ز طاعت حق بود و زآن فروغ اعجاز موسی و ید بیضا نوشته‌اند برهان خالق ازلی ، بهر منکر است آنجا که شرح خلقت عیسا نوشته‌اند افسانه‌ی جنون که ز مجنون بوَد به‌جای ز افسون حجب و عفت لیلا نوشته‌اند مسحور چشم اوست دل عارفان دریغ عشاق ، وصف نرگس شهلا نوشته‌اند روی تو مصحف است و ز آیات حسن تو یک آیه بر صحیفه‌ی دل‌ها نوشته‌اند مقصود، درک فیض صباح است و ذکر دوست آن نشئه کز صبوحی و صهبا نوشته‌اند محکوم راندنیم همه از بهشت عدن حکم ار به نام آدم و حوّا نوشته‌اند از رنجِ تن چو همره تن‌ها نرفته‌ایم ما را ز جمع قافله ، تنها نوشته‌اند این قصه‌ها که ترجمه‌ی غصه‌ها بوَد بر اعتبار مردم دانا نوشته‌اند جز هجر دوست (شمس قمی) را نشد نصیب روزی که سرنوشت جهان را نوشته‌اند . شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi