18.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | بدون تعارف با حاج مهدی رسولی
#ماملّتامامحسینیم❣✌️
#پروفایلهمگانی😍
رفقا می خوایم پروفایلمونو با هم ست کنیم😃🤪
#سربازانحاجقاسم💗🕊
#قسمت_بیست_و_چهارم
.
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
.
.
دلمو راضی کردم برم سمت دانشگاه😕
.
راستیتش خیلی نگران شده بودم😯
.
تو این چند مدت اصلا نتونسته بودم فراموشش کنم😔
.
کم کم اماده شدم که برم سمت دفتر😕
.
توی مسیر صد بار حرفهای اون روز رو مرور کردم😐
صدبار مرور کردم که اگه زهرا چیزی پرسید چی جواب بدم😕
اخه من که چیزی نگفته بودم 😔
اصلا نمیفهمیدم چجوری دارم میرم😕
انگار اختیارم دست خودم نبود و پاهام خودشون راه میرفتن
.
.
وقتی وارد دفتر شدم دیدم فقط زهرا نشسته .
تا منو دید سریع اومد جلو دیدم چشمهاش قرمزه به خاطرگریه کردن😢
.
-حدس زدم قضیه رو فهمیده باشه و از دست سید ناراحت شده .
به روی خودم نیاوردم و سلام گفتم😐
.
یهو پرید منو بغل گرفت و شروع کرد به گریه گردن😢
.
-چی شده زهرا؟!😯
.
-ریحانه 😢...ریحانه 😢
.
-چی شده؟؟😯
.
-کجایی تو دختر؟!😢
.
-چی شده مگه حالا؟!😕
.
-سید...😢
.
-آقا سید چی؟! اتفاقی براشون افتاده؟!😯
.
-سید قبل رفتنش خیلی منتظرت موند که باز ببینه تورو و بقیه حرفهاشو بهت بزنه ولی نشد😢
همش ناراحت بود به خاطر تو😢
عذاب وجدان داشت😔
.
میگفتم که بهت زنگ بزنه ولی دلش راضی نمیشد😔
.
میگفت شاید دیگه فراموشش کرده باشی و نخواد دوباره مزاحمت بشه😔
.
-الان مگه نیستن؟!😯
.
-این نامه رو بخون😢...محمد مهدی قبل اینکه بره اینو نوشت و داد بهم که بدم بهت...میخواست حلالش کنی🙏
.
-کجا رفتن مگه؟؟😯
.
-یه ماه پیش به عنوان داوطلب رفت سوریه و دیروز یکی از رفقاش گفت که چند روز هست برنگشته به مقر.
.
بعضیا میگن دیدن که تیر خورده😢
.
این نامه رو داد و گفت اگه برنگشتم تو اولین فرصت بهت بدم که حلالش کنی😢
.
یعنی مگه امکان داره که ایشون😯😢
.
-هر چیزی ممکنه ریحانه 😢
.
-گریه بهم امان نمیداد...اخه زهرا چرا گذاشتی که برن؟!😢
.
-داداش محمد من اگه شهید شده باشه تازه به عشقش رسیده
.
داداش محمد ؟!😯
.
اره...داداش محمد..ریحانه ای کاش میموندی حرفشو تا آخر گوش میدادی..ریحانه تو بعضی چیزها رو بد متوجه شدی 😔
.
-چیا رو مثلا؟!😢
.
-اینکه من و محمد مهدی برادر و خواهر رضاعی هستیم و عملا نمیتونستیم با هم ازدواج کنیم.
ولی تو فکر کردی ما...
.
از شدت گریه هیچی نمیدیم😢
صدای زهرا رو هم دیگه واضح نمیشنیدم 😢
فقط صدا اخرین التماس سید برای موندن و گوش دادن حرفهاش تو گوشم میپیچید😢
.
صدای لا اله الا الله گفتناش 😢
.
.
#ادامه_دارد
.
.
نویسنده : #سید_مهدی_بنی_هاشمی
.
.
❣
.
#قسمت_بیست_و_پنجم
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
.
فقط صدا اخرین التماس سید برای موندن و گوش دادن حرفهاش تو گوشم میپیچید😢
.
صدای لااله الا الله گفتناش😢
.
من چی فکر میکردم و چی شده بود 😔
.
از دفتر بیرون اومدم و نفهمیدم چجوری تا خونه رفتم
توی مسیر از شدت گریه هام اطرافیان نگاهم میکردن😭
.
ای کاش میموندم اونروز تا ادامه حرفشو بزنه...😭
.
رفتم اطاقم ونامه رو اروم باز کردم
.
دلم نمیومد بخونمش😔
.
بغضم نمیزاشت نفس بکشم😢
.
سرم درد میکرد😢
.
نامه رو باز کردم 😢
.
#به_نام_خدای_مهدی
.
سلام ریحانه خانم🌹
.
(همین اول نامه اشکهام سرازیر شد..چون اولین بار بود که داره منو با اسم صدا میزنه😢😭)
.
این مدت که از من دلگیر بودید بدترین روزهای عمرم بود😔
نمیدونم اصلا از کجا شروع کنم.
اصلا نمیخواستم این حرفها رو بزنم ولی دلم نمیومد نگفته برم😔مخصوصا حالا که منظور اون روزم رو بد متوجه شدید😕
باید اعتراف کنم که این فقط شما نبودید که بهم احساسی داشتید
بلکه من هم عاشقتون بودم😶
از همون روزی که قلب پاکتون رو دیدم😔
همون موقعی که تو حرم نماز میخوندید و من بی خبر از همه جا چند ردیف عقب تر نشسته بودم و گریه هاتون رو میدیدم وبه قلب پاکتون پی بردم😔
.
حتی من خودم گفتم بهتون پیشنهاد همکاری تو بسیج رو بدن😔
.
وقتی دیدم که با قلبتون چادر رو انتخاب کردید خیلی بیشتر بهتون علاقه پیدا کردم😔
.
اما نمیخواستم شما چیزی ازاین علاقه بفهمید😞
.
من عاشقتون بودم ولی عشقی بزرگتر نمیگذاشت بیانش کنم😕
.
راستیتش من از کودکی با عشق شهادت بزرگ شدم😔
.
و درست در موقعی که به وصال یارم نزدیک بودم عشق شما به قلبم افتاد😞
حتی عشقتون باعث شد چندبار زمان اعزاممو عقب بندازم😔
.
حق بدهید اگه بهتون کم توجهی میکردم...حق بدهید اگر هم صحبتتان نمیشدم😔
چون نمیخواستم بهتون وابسته بشم و توی مسیرم تردیدی ایجاد بشه😔
.
ریحانه خانم🌹
.
اگر من و امثال من برای دفاع نرویم و تکه تکه نشیم فردامعلوم نیست چی میشه
همه اینهایی که رفتن و برنگشتن عشق یه نفری بودن😢
همه یه چشمی منتظرشون بود
همه قلب مادرها و همسراشون بودن😢
پس خواهش میکنم درکم کنید و بهم حق بدید 😔
.
نمیدونم وقتی این نامه رو میخونید من کجا و تو چه حالی هستم 😔
اروم گوشه قبرم خوابیدم یا زنده هستم 😢
ولی از همینجا قول میدم اگه برگردم و قسمت بود حتما....
.
اما اگه شهید شدم خواهش میکنم این نامه رو فراموش کنید و به کسی چیزی نگید و دنبال خوشبختی خودتون باشید.
.
سرتون رودرد نمیارم
مواظب خودتون باشید
حلالم کنید...
.یا علی
.
#ادامه_دارد .
#سید_مهدی_بنی_هاشمی .
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که عَلَم کند به عالم شهدایِ کربلا را
- شهریار
#پروفایل_حضرت_علی_اکبر🏴🖤
برخیز و رحم کن به دل بى امان من
داغ تو پیر کرد مرا اى جوان من
- مهدی فخارشاکری
🇵🇸『منٺظࢪانظھوࢪ...!』
تم محرم 🖤
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴
🏴🏴
🏴
﴿اگر از رنگ تم و طرحش خوشتون نمیاد،می توانید رنگ صفحه ی ایتا را مثل قبل کنید.
روش:
۱_ بروید در صفحه ی اصلی ی ایتا.
۲_گوشه ی سمت چپ از بالا، ۳خط روی هم رو می بینید.
۳_بزنید روی اون ۳ تا خط.براتون چند تا نوشته میاد.
۴_چند تا نوشته به آخر نوشته: تنظیمات.
۵_بزنید روی اون و دوباره یک صفحه ی پر از نوشته براتون میاد.
۶_روی نوشته ای بزنید که رویش نوشته:قالب.
۷_و رنگ مورد نظرتون رو انتخاب کنید.😊☺️﴾
🏴
🏴🏴
🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
📃⤶| #ٻہجــــانۅۺٺہبۅد |
دُعا کنٻنـ 🤲🏼🌱
قبڶِ اٻنکہ⤴️❕
ۺہٻدبۺٻم(:♥️
ٻہعُمر[شہید]باۺٻم‘✋🏼
•اۅڶبٻاباۺٻم
•ٺا رۅمــۅن بۺــہـ
•بگٻم🗣الہےۺہٻدۺٻم‹🔗☝️🏼