هدایت شده از 🇵🇸『منٺظࢪانظھوࢪ...!』
#دعای_شناخت_و_معرفت مولا و صاحب مون🌸
هر کس بمیرد و امام زمان خودش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است،
#قال_المعصوم_علیه_السلام
#یا_فاطمة_المعصومه_سلام_الله_علیها
#یا_صاحب_الزمان_ادرکنی
#یادتون_باشه
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری👇
https://eitaa.com/shamshir12
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از 🇵🇸『منٺظࢪانظھوࢪ...!』
#دعای_غریق
#یا_فاطمة_المعصومه_سلام_الله_علیها
#یا_صاحب_الزمان_ادرکنی
#یادتون_باشه
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری 👇
https://eitaa.com/shamshir12
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
هدایت شده از 🇵🇸『منٺظࢪانظھوࢪ...!』
#الهی_عظم_البلاء ....
🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#یا_فاطمة_المعصومه_سلام_الله_علیها
#یا_صاحب_الزمان_ادرکنی
#یادتون_باشه
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری👇
https://eitaa.com/shamshir12
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از 🇵🇸『منٺظࢪانظھوࢪ...!』
#صلوات_برکات_استثنائی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#یا_فاطمة_المعصومه_سلام_الله_علیها
#یا_صاحب_الزمان_ادرکنی
#یادتون_باشه
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری👇
https://eitaa.com/shamshir12
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از 🇵🇸『منٺظࢪانظھوࢪ...!』
#صلوات_برکات_استثنائی
#یا_فاطمة_المعصومه_سلام_الله_علیها
#یا_صاحب_الزمان_ادرکنی
#یادتون_باشه
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری👇
https://eitaa.com/shamshir12
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از 🇵🇸『منٺظࢪانظھوࢪ...!』
#خلاصه_ادعیه
#یا_فاطمة_المعصومه_سلام_الله_علیها
#یا_صاحب_الزمان_ادرکنی
#یادتون_باشه
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری👇
https://eitaa.com/shamshir12
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از 🇵🇸『منٺظࢪانظھوࢪ...!』
#_صلوات_خاصه_امام_رضا_علیه_السلام
#یا_فاطمة_المعصومه_سلام_الله_علیها
#یا_صاحب_الزمان_ادرکنی
#یادتون_باشه
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری👇
https://eitaa.com/shamshir12
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شاهزاده_ای_در_خدمت
#قسمت_بیست_و_ششم
سلمان که هنوز چند قدمی تا درب خانهٔ پیامبر داشت ، برگشت و رو به دو همراهش ، در حالیکه دور تا دور مسجد را نشان می داد گفت : زمانی که پیامبر به یثرب مهاجرت کرد و بنای این مسجد را گذاشتند، بسیاری از مسلمانان خانه هایشان را دور تا دور این مسجد بنا کردند و از هر خانه دربی به مسجد باز بود ، تا اینکه یک روز به امر پیامبر که بی شک ایشان از طرف پروردگار مأموریت می گرفت ، تمام درب هایی را که به مسجد باز میشدند، بستند، جزء دو درب ،یکی خانهٔ خود پیامبر و یکی خانهٔ علی...
برخی از مسلمانان با اصرار زیاد، دوست داشتند، حتی اگر شده روزنه ای کوچک رو به مسجد از خانهٔ آنها، باز باشد که پیامبر اجازه نداد و فرمودند:خداوند خوابیدن کسی جز علی و فرزندانش را در خانهٔ خودش و مسجد، نهی کرده...
وقتی آن مرد عرب حرف میزد ، میمونه با تمام وجود برتری علی و فرزندانش را بر دیگر مسلمانان حس کرد ، چون علی زادهٔ کعبه بود و خداوند باز هم میلش بود که علی همیشه ساکن خانه اش باشد ، اگر فرد بصیری می بود ،از همین حکم ، عظمت علی را با جان و دل و عقل و منطق حس می کرد.
سلمان که سخنش تمام شد و به راه افتاد و طی برداشتن چند قدمی جلوی دربی چوبی ایستاد.
دل درون سینهٔ میمونه به تپش افتاده بود ، او باور نداشت که اکنون می خواهد قدم به خانهٔ پیامبر خدا بگذارد...خداوندی که تازه چند وقتی بود به وجودش پی برده بود...او در ذهنش قصرهای با شکوه خودشان و قصر زیبای نجاشی نقش بسته بود ، اما ورودی خانهٔ پیامبر که در حقیقت، پادشاه عالم بود ،با آن قصرهایی که دیده و در آنجا زندگی کرده بود ، بسیار فرق داشت.
با باز شدن درب خانهٔ پیامبر، مرد جوان حبشی خود را کنار کشید و آرام کنار گوش میمونه گفت : از امروز تا هر وقت که در مدینه باشی ،من هم هستم ، در اطرافت خواهم بود ،هر وقت امری بود مرا بخوان که سر از پا نشناخته به خدمتتان میرسم.
میمونه که این حرف مرد حبشی مانند یک شوخی بود ، آرام زیر لب گفت : کنیزی که خدمتکار دارد و لبخند ریزی زد و همراه مرد عرب که حالا می دانست نامش سلمان است و با یاالله یاالله او وارد خانهٔ پیامبر شدند...
میمونه نگاهش را از دیوارهای گِلی گرفت و به حیاط خاکی و اتاقهای ساده و بدون زینت روبه رو دوخت..
ادامه دارد...
قلم ط حسینی مصری
https://eitaa.com/shamshir12
#یادآوری،مطالعه قسمت های قبل و بعد در 👆