(روزت مبارک فرشتهی آسمانی)
روز مـادر آمد و خـالـی است جـایت مادرم
ای بـه قـربـان تو و مهــــر و وفــایت مادرم
کاش بـودی و به دیــدارت ، به سر میآمدم
تا ببوسم صورت و هم دست و پایت مادرم
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱۲ دی ۱۴۰۲
(مادران سفر کرده)
گرچه رفتی ز جهان یاد رخت در دل ماست
نقش تو قـــاب، به دیوار دل و منـزل ماست
روز مـــادر بوَد امــروز ، ولی شـوق و شعف
بعد تو نیست دگر، ایکه غمت حاصل ماست
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱۲ دی ۱۴۰۲
۱۳ دی ۱۴۰۲
(اَلسّلامُ عَلَیكِ یا فاطِمةالزهراء)
#سلالهی_رحمت
آیا تو ای سلالهی رحمت! چه آیتی
کِه دختر رسولی و ، مام امامتی ؟
از فرش تا به عرش تورا گفتگو کنند
ای کوثری که همسر شاه ولایتی!...
ای ماهِ شبفروزِ دل و دیدهی نبی
کِه رشک اخترانی و برج سعادتی
ای اسوهی عِفاف و شرافت که در جهان
اسطورهی وفا و حیا و نجابتی ـ
مام جهان ز زادن تو غَرّه بر خود است
ای قامتت بلند ز عفت... ، قیامتی!!!
بر مادران، تو مرجع و بر بانوان، دلیل
چون مظهر شکوهی و ، مهد هدایتی
داری مقام «ام ابیها»یی از رسول (ص)
ای مادر پدر ! که تو او را حمایتی
ای غمگسار و یار علی که به روزگار
آیینهی تمام نمای صلابتی
میلاد توست زینت «روز زن» از شرف
چون مظهر مَحبت و مِهر و کرامتی
شد «روز مادر» از تو پرآوازه تا ابد
ای مادری ، که نادرهی استقامتی!
ای نوبهار حُسن و ملاحت! که در جهان
«زیباترین شکوفهی باغ رسالتی» ۱
«لولاك» را به وصف تو فرموده کردگار
ای کوثری! که معنی قرآن و عترتی
مدیون توست آنکه ندانست قدر تو
ای مظهر وداد، که نصّ مروّتی!
گویم هرآنچه را به مدیحت چو قطرهای ست
از بحر بیکران که فزون از عبارتی!
(ساقی) چگونه وصف تو گوید درین غزل
ای راز سر به مُهر خدا ، بی نهایتی!!!...
این بس مقام تو که ز دادار لایزال
بر شیعیان، شفیعهی روز قیامتی .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1402/10/06
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱ ـ استاد مجاهدی
۱۳ دی ۱۴۰۲
۱۴ دی ۱۴۰۲
(مجلس رندان)
درآن محفل که صاحبمجلس آن دیر میآید
یقیناً معرفت ، در آن مکان ، کم گیر میآید
نمیدانم چرا هرجا که حرفی از وفا باشد
به چشمم چهرههایی مملو از تزویر میآید
برو در مجلس رندان نشین که پیر آن مجلس
مبرّا ، از خرافات است و با تدبیر میآید
مکن تکفیرم و بر من مگیری خرده ای واعظ
که عارف چون بوَد آگاه ، با تفسیر میآید
به گوشم میرسد آوای غم هر لحظه امروزه
"که از هر سو ، صدای شیون زنجیر میآید" ۱
چنان غم خانه کرده در دل از بیداد گردون که
نفس ، از سینه بیرون ، با تب تأخیر میآید
مشو اغفال دشمن گرچه خود را دوست میخواند
چنان که گرگ ، بی شک در پی نخجیر میآید
جلا هرگز نمیگیرد دلی که غش در او باشد
به کار آهن و فولاد ، کی اکسیر میآید ؟
چگونه میتوان دل را تسلّی داد وقتی که :
سخن بر گوشها ، با نالهای دلگیر میآید ؟
چهسان فهمد غم و درد دل درماندهی نان را
کسی که از سرِ سفره ، همیشه سیر میآید ؟
مبندی دل به این دنیا که گر وقتت رسد، روزی
اجل ، بر بردنت از غیب ، همچون تیر میآید
طلب هرگز مکن مستی درین عالم ز بدمستان
که جام می فقط در دست (ساقی) گیر میآید
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1402/10/07
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱ ـ استاد مجاهدی
۱۴ دی ۱۴۰۲
۱۵ دی ۱۴۰۲
۱۵ دی ۱۴۰۲
(پاشو سردار...)
حـاج قـاسـم! چهـــار سـال گذشت
از عــروجــت بـه آسمــان ، امــروز
بـر مـــزارت ، شکــوفــههـا روییــد
فصل سرمــا ، ولی چو مـاه تمـــوز
دست گلچین که دست بیداد است
آمــد از آستــین ، بــه بیــرون بـــاز
کــرد پــرپــر ، دوبـــاره گـــلهــا را
نه یکی! بلکه صــد شقـــایــق نـــاز
پــاشـو از جـا بــه احتـــرام تمـــام
در بغــــل گیـــر ، عـــاشقـــانـت را
لالــــه هــا را بگیـــــر در آغــــوش
بــاز کــن چتـــــر ســایــهبــانـت را
پـاشـو سردار سینهها خــون است
غــم گرفتهست شهــر کــرمــان را
لالــههــا را ببــین بــه روی زمیــن
ســرخ کـــردند : قلــب ایــــران را
پـاشـو ســردار وقـت بیــداریست
پـاشـو از جــا و نغمـــهای سـر کـن
گــوشهــا تشـنهی شنـیدن توست
پـاشـو فکـری به حـال کشــور کـن!
گــرگ هـــای گــرســنـهی قــــدرت
تیـــز کــردنـد چنـــگ و دنـــدان را
پـاشـو ســردار ، بــا امیـــد خــــدا
قطــع کــن دست نسل شیطــان را
راه تــــو ، راه رادمــــــردان اسـت
تــو نبـــودی اســیر دیـــو هـــوس
ولی امــروزه میزنــد پــر و بـــال
جای شـاهیــن به آسمـــان کـرکس
پـاشـو ســردار ، شـد فنــــا اســلام
اعتقــادات ، سست و بیجان است
ظـــلم ، از بس کـه میکنــد بیـــداد
کشورت غـرقِ کفـر و عِصیان است
پـاشـو ســردار ، دسـت دشمــن را
تا همیشه ، کــن از وطــن کــوتــاه
تا مبــادا بـه خــاک و خــون بکشد
کـشــورت را ، سـتـمـگـــــر گمـــراه
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱۵ دی ۱۴۰۲
۱۵ دی ۱۴۰۲
#ریحانه_سلطانی_نژاد
این غنچــهی نورُسـته که میخندیده
گلچیـن فلک ، ز شـاخـه ، او را چیـده
با کاپشن صـورتـی این غنچــهی نــاز
چون لاله به خون سرخ خود غلتـیده.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱۵ دی ۱۴۰۲
۲۷ دی ۱۴۰۲