eitaa logo
شمس (ساقی)
515 دنبال‌کننده
196 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(شب قدر) شب قدر است و من قدری ندارم چه سازم؟ توشه‌ی قبری ندارم شب عفو است و محتاج دعایم ز عمق دل ، دعایی کن برایم اگر امشب به محبوبت رسیدی خدا را در میان اشک ، دیدی کمی هم نزد او یادی ز ما کن کمی هم جای ما او را صدا کن بگو یارب! فلانی روسیاه است دو دستش خالی و غرق گناه است گرفتار است و دارد آبرویی بری باشد ز عیش و کامجویی ز هر نامحرمی پوشیده دیده نگاهش چشم نامَحرم ندیده جوان است و نکرده او جوانی شده هر چند ، پشت او کمانی به خط و شعر ِ تر باشد گرفتار هنر چون مرکز و او خطّ پرگار امیدش هست باشد نافع خلق چو درویشان نپوشیده فقط دلق به تعلیم هنر، پا در رکاب است اگرچه دایماً در اضطراب است به قدر وسع خود کوشیده دایم نکرده خم، قدش را نزد مُنعِم به دور از فرقه‌ی اهل ریا هست نداده هیچ با نامردمان دست نرفته زیر بار ظلمِ ناکس عقاب‌آسا پریده؛ نه چو کرکس نخورده لقمه‌ای از نان مَردم نداده آبرویش را ، به گندم نداده دل به این دنیای فانی که تا شاید بگردد جاودانی همین باشد همیشه افتخارش که پشت همت خود بوده یارش تلاشش بوده، باشد بنده‌ای پاک نظر دارد همیشه سوی افلاک ولی گهگاه، از روی جوانی چو دیده از کسان نامهربانی ـ خروشیده‌ست و کرده گاه تندی بدون واهمه در عین کُندی بگو یارب! تویی دریای جوشان درین شب رحمتت بر وی بنوشان مبادا «لیلة‌القدر»ت، سرآید گنه بر نامه‌اش افزون‌تر آید که غیر از تو ندارد تکیه‌گاهی اگرچه هست غرق روسیاهی مبادا ماه تو ، پایان پذیرد ولی این بنده‌ات سامان نگیرد که غیر از ذلت و رنجِ تباهی نمی‌ماند برای او ، الهی! به حق (ساقی) کوثر خدایا به حق پهلوی مجروح زهرا به حق بندگان خاص درگاه که غرق رحمت‌اند الحمدلله قلم زن بر معاصی من امشب مبادا در « جزا » باشم مُعذّب.. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1374 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(بال استغنا) لایق بودن نباشد هر که را انصاف نیست ریشه‌کن گردد درختی که نهالش صاف نیست بال استغنا ، به عنقا داده پرواز بلند صعوه دارد پر، ولی جایش به کوه قاف نیست دین‌مداری ریشه در صدق عمل دارد ولی زهد در عمّامه و ریشِ به روی ناف نیست شیعگی در رهروی محض مولا، صادق است گرچه گاهی شیعه بودنها بغیر از لاف نیست با شرافت، زندگی در فقر لذت می‌دهد نانجیبی و رذالت، خصلت اشراف نیست داد پیغمبر نشان در بین دو انگشتِ خود یک نفر آدم میانِ این همه طوّاف نیست حرف حق، گو بی‌مماشات و تسامح بی‌دریغ قاضی عادل، یقیناً اهل استنکاف نیست گر یقین داری به صدق مطلبی، باش استوار مَرد حقگو را که بیم از مردم حرّاف نیست پنبه‌ی دونان زدن فعلی مباح است و صواب که نیازی بر کمان و مُشته ی نداف نیست فلسفه‌ دانی جدا از فلسفه‌ بافی بوَد مَرد ره خواهد که کار مَردم علّاف نیست هست قرآن رهنمای مسلمین در زندگی باش با قرآن‌ عجین جایش به‌روی راف نیست ۱ کشفِ اسرار جهان ، با علم ، ممکن می‌شود سامع مطلق بدون درکِ حق، کشّاف نیست صیرفی سازد طلا را اوستاد زرشناس هر خَزف سازی که در بازار زر، صراف نیست چون اساس خلقت از بهر تعالی گشتن است دان غنیمت لحظه‌ها را فرصت اتلاف نیست (ساقیا) میخانه بسیار است و جام مِی ولی غیر جام معرفت، هر باده‌ای شفاف نیست. سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi ۱ ـ راف : رَف، طاقچه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قــدس را از کف غـاصــبان رهـــا باید کرد دست دشمــن را ، از غــزه جــــدا باید کرد تــا شود دشمــن اسـلام و مسلمـانـان کـور جشن پیــروزی ، در غـــزه به پـــا باید کرد ا─━⊰═•••❃❀❃❀❃•••═⊱━─ا غـزه یعنی یک جهان مظلومیت نزد ستمگر غـزه یعنی کـربـلا ، افتاده در چنگال کـافـر تا شود سرمشق بر غـرب ستمکار و یهـودی غــزه را آزاد بـایـد کــرد ، بــا الطــاف داور ا─━⊰═•••❃❀❃❀❃•••═⊱━─ا قسم به سیـنه‌ی قــرآن ، به سوره‌ی یاسـین قسم به سـوره‌ی زیتـون و سـوره‌ی والتـین اگـر کـه حکــم جهـادم رســد ، بـدون درنگ به خـون خویش فلسطین! کنم تو را آذیـن سید محمدرضا شمس (ساقی) 1401/02/09 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نفرین به‌دستی که به‌خون آغشته باشد بذر شقاوت، در زمینی کِشته باشد نفرین به آن اندیشه‌ای که ظالمانه جز مرگ و غارت نیست او را در زمانه اکنون که «غزّه» هست جولانگاه ناپاک چنبر زده بر شهر غزّه، مارِ ضحاک در «غزّه» دردا کودکان، در خون نشستند در خون، به‌دست فرقه‌ی صِهیون نشستند مُسلِم کشی‌های دمادم ، در «فلسطین» باشد ز خبث ذات صِهیون‌های بی‌دین سیری ندارد در جنایت، غربِ شیطان از بس‌که خون خورده‌ست از خلق مسلمان خار دوچشم غرب می‌باشد چو احمد گویی ربوده خواب از آنان محمد (ص) ای ظالمین غرب! بر انسان نتازید هرچند قومی بی اساس و حقه بازید بویی از انسانیت و مَردی نبردید نامردمی کردید و خون خلق خوردید حیو‌ان نریزد خون همنوعان خود را دارد تفاوت نزد او، هم‌جنس و همتا شد مشت‌تان وا، بس کنید این کینه‌ها را ای سنگ‌دل‌ها...! نشکنید آیینه‌ها را هی بر مسلمانان این عالم نتازید گویی که نسل نطفه‌های بی‌جوازید اسلام، دین همدلی و مهربانی‌ست اسلام، آیین خدای آسمانی‌ست اسلام، با ظلم و تباهی در ستیز است بر سینه‌های ظالمان شمشیر تیز است ظالم_تباران یهودی در فلسطین این تشنگان خون انسانیت از کین با کشتن فرزندگان دین اسلام غصب فلسطین کرده‌اند از ظلم مادام «قدس» شریف افتاده در چنگ ستمکار گشته اسیرِ غاصبان پست و خونخوار مرگا بر این حکّام جهل و روسیاهی نفرین بر این اندیشه_‌ورزان تباهی (ساقی)! رسد روزی که با وحدت، مسلمان غالب شود بر صِهیونیسم و غربِ شیطان تا ریشه‌کن گردد به عالم ظلم و بیداد تا کس نبیند تا قیامت، جور جلاد . سید محمدرضا شمس (ساقی) 1399 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(روز کــــارگــــر ، گــرامـی بـاد) ا─━⊰═••❃❀❃••═⊱━─ا کــارفــرمــايـی دغـــل در كــارگــاه كـــرد بــد اخمـی بــه روی كــارگــر گفـت بـــا وى ، از ره منّــت سخــن كــرد بـــر او از سـر نخـــوت نظـــر كــارگــر بـــر كــارفــرمــا زد نهـيـب چيست؟ منظــور تـو از این دردسر كــارفــرمــا را غــرور و كبــر و نــاز بــاشـد از رنــج و شكنــج كــارگـــر مـوجـب فخــر و مقــام و جــاه تـو دســترنــج مــن بُــوَد اى بـی هنـــر تــو ز يُمـــن دســـتـرنــج كـــار مــن گشــته‌ای فـــرمــانـــروا و گنجـــوَر زور مــن بخشــيده زور و زر تــو را مـزد زور خويش خواهم سـيم و زر رنجبــــر را ، زاری و خِفّــت چـــــرا زر بُــوَد پـــــاداش رنــــج رنجبـــــر مـن ز رنـج بــازوى خود نـان خورم کـی؟ شوم تسليم كبـر و جـاه و فـر مـن نشانيـدم نهـــال سعـی و كـــار تـا خـورم از شاخِ سعـی خود ثمـــر مـن كنم كــار و تو ام اُجــرت دهـی ايـن بـه ٱن در ؛ منّــتی نبــوَد دگـــر مـُـزد مـن گر كــم دهی از حــدّ خود كــم شود كــار تـو هـم از هـر نظـــر بيشــتر گـــردد اگــر پـــاداش كــــار كــــارگـــر را كــــار ، گـــردد بيشــتر در ره ســــود تــــو ، از كــف داده‌ام زور بـــازو ، روح تـــن ، نـــور بصــر دادم از كـف ، گــوهـــر عمــر عـزيـز تـا تــو را حـاصــل شود دُرّ و گهــــر بر سر كــار تــو شد مــويــم سپــيد از غـم و رنـج تـو اَم خــم شد كمــر تـا بنـوشم شهــد سود کــار خویش می‌خورم هر روز و شب خونِ جگر رايگــانــم زر نــــدادی ، بلكــه مــن كـرده‌ام از حــق خود صــرفِ نظــر چون نيـــاز مــا به يكــديگـــر بــوَد نيست مــا را منــتی بــر يكـــدگـــر گـرچــه در دنیــا ز بـی انصــافی‌ات هیچگــه بــر مـــا نمــی‌داری نظــــر (سـاقـیِ) جـــام ولایــــم می‌دهـــد بــاده‌ای شـیرین‌تر از شهـد و شکـر سید محمدرضا شمس (ساقی) 1375 eitaa.com/shamssaghi