eitaa logo
شمس (ساقی)
565 دنبال‌کننده
243 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
عیــد آمد و مــاهِ رمضــان گشـت تمــام شــوال ز رَه آمــد و طـی گشـت صــیام افسـوس کـه آن مــاهِ مبــارک طـی شـد مقبــول بُـوَد طــاعـت و ایــام بـه کـــام سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شــوّال ز رَه آمـد و طِـی شـد رمضــان یارب به دل شکسـته ی پیــر و جــوان گـر طـاعـت مـا قبــولِ درگــاهـت شـد وقـتِ فـــرج حضرت مَهــــدی بـرسـان سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(عید سعید فطر مبارک باد.) ماه رمضان، ماه مصفای خدا رفت ماه کرم و رحمت و احسان و وفا رفت ماه رمضان، طی شد و آمد مَه شوال ماه شرف و منزلت و قدر و بها رفت ماهی که در آن معجزه‌ی حق شده نازل با شوق و نشاط آمد و، با وا اَسَفا رفت بودیم در این ماه، همه غرق عنایات ماهی که به تسبیح و مناجات و دعا رفت جز اشکِ انابت نشد از هر مژه جاری در هر شبِ قدری که دعا تا به سما رفت ماهی که درآن از کرم و لطف خداوند کوهِ گنهِ خلق، چو کاهی به هوا رفت برداشته شد بار گناهان، همه از دوش تا نامه‌ی اعمال، به درگاه خدا رفت ماهی که سراسر همه الطاف خدا بود تا چشم گشودیم، مَه فیض و عطا رفت ماهی که به لب، زمزمه و شور و نوا بود طی گشت و ز لب زمزمه و شور و نوا رفت برچیده شد آن خوان کریمانه‌ی جانان ما مانده و هیهات! که آن ماه رجا رفت آنکو که درین ماه، نشد باخبر از عشق در بی‌خبری، حاصل عمرش به فنا رفت افسوس که طی شد شبِ جام مِی و مستی از (ساقی) میخانه بپرسید، چرا رفت؟. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1402/01/31 eitaa.com/shamssaghi
ماهی که درآن عشق ، به نــام ما شد تقـدیـر و قضای حـق، به کــام ما شد (ساقیِ) ازل ریخت به ساغر می ناب یک جـرعـه ی آن شرب مــدام ما شد سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(امام جعفر صادق علیه‌السلام) (صادق آل عبا) توسن عِلم و فقاهت تا به‌دستت گشت زین تاختی بر جاهلان با منطقِ حق الیقین صادق آل عبایی و شدی بر شیعیان رهنما در زندگانی تا به فردوس برین پایه‌ریز مکتب فقه و اصولی در کمال عالٍمان چون کودکی هستند نزدت خوشه‌چین وارثِ یاسین و طاهایی و باشد منطقت! مُنطَبق با جمله‌‌ی آیاتِ قرآن مبین شرع را در آسمان عِلم، دادی بال و پر سایه افکندی به بال مَعرفت، روی زمین جانِ دیگر داده‌ای چون بر احادیث و علوم آفرین‌گوی تو باشد حضرت جان آفرین همترازت نیست در عِلمٍ الهی در جهان نیست بین عالمان در عِلم، مانندت وزین چون هُشامِ بن حَکم‌ها و مُفَضَّل‌ها به صدق سوده‌اند از عجز بر محرابِ درگاهت جبین ذوالفقار عِلم را در دست داری چون علی می‌زنی بر فرقِ بدخواهان و دشمن‌های دین کرد ویران مکتبِ تو، خانه‌ی تزویر را با بیانِ صادقت همچون امیرالمؤمنین ریختی بَرهم بساطِ جهل و ظلمت را به عِلم نور بخشیدی به قلب شیعیان راستین جایگاهت در مدینه هست همتای رسول در میان دشمنان شیعه هم هستی امین شهد نوشاندی به کام خلق، با عِلم و عمل زهر بر کامت اگرچه کرد منصور لعین مرغ روحت کرد تا پرواز، سوی آسمان شد دل اهل مدینه در غم مرگت حزین تیره‌گون شد آسمان از این مصیبت گوییا: بر زمین افتاد ماه و گشت با ظلمت قرین آرمیدی در گلستان بقیع اما دریغ...! کرد ویران دستِ جهل و کینه آن حصن حصین... مرقدت بی بارگه باشد اگر که در بقیع هست دشمن از عِنادِ خویش نزدت شرمگین شیعه‌ی آل علی، پاینده از عِلم تو شد عالَم اسلام می‌باشد علومت را رَهین مِثل خورشیدی فروزان تافتی تا بر جهان آسمان شد از فروغ یک نگاهت نقطه‌چین گفت (ساقی) در مَدیحت چامه‌ای را با خلوص دارد امّیدی که در محشر شوی او را معین. سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شکر نعمت کن که نعمت را فراوان می‌کند خاک را حاصل ، فراوان ، آب باران می‌کند نور ، چون تابد درون آینه ، آیینه هم ـ بازتابش ، کار خورشید درخشان می‌کند رشته‌ی اُلفت شود محکم چو دانی لطف یار قدردانی ، مهربانی را ، دوچندان می‌کند پاس باید داشت نعمت را و باید شکر گفت ناسپاسی ، اهل احسان را ، پشیمان می‌کند می‌دهد رونق خدا ، بر روزی آن بنده‌ای که نماز شکر ، بر درگاه ِ یزدان می‌کند بنده‌ای که کفر نعمت می‌کند ؛ پروردگار عاقبت او را دچار رنج و حرمان می‌کند حق شناسی ، خصلت نیکوی انسانی بوَد ـ که محبت را ، به هر تقدیر ، جبران می‌کند (ساقیا) کن سجده بر درگاه رحمانی که او مشکلات زندگی را ، بر تو آسان می‌کند. سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ «25 اردی‌بهشت، روز پاسداشت زبان پارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی (ره) گرامی باد» عرب چیره چون گشت برخاکِ ما بـِـزد تیشـه بــر ریشــه‌ی تـــاکِ ما به تــاکـی کـه می‌داد بـر مـا ثمـــر که مَستی‌فــزا بود چون شعــرِ تـر دریغــــا کــه آن تـــاکِ لفـــظِ دری که می‌کـرد بــر همگنــان سَــروری همــان تـــاکِ پـُـربــار بــاغ سخــن که شد زخمی تیــغ پیمــان شکــن چــو افتــاد آن تـــاک، روی زمیــن که می‌ریخت از شاخه‌اش انگبـین بـرفت از میــان، لفـظ و گفتــار ما عـــوض گشـت بـا زور، هنجــار ما اگرچه که اسـلام، دیــن خــداست محمد (ص) رسول و یل انبیاست ز کـف رفـت کــم کــم زبــــان دری فــرامـــوش شــد گــویش مــادری همه کاتبــان، چون عــرب دم زدنـد تبــر بر بـُـن خـویش، محکــم زدنـد زبــان عـــرب هست اگــرچـه غنـی شــد از ابتــــدا مـــوجــب دشمنـی که تحمیـل شد بر عجــم بی دلیــل که خــوانَــد زبــان عجــم را ذلیــل اگــرچــه ذلیــلی ز کـــردارهــاست که در چشم اهل خـرد بی بهــاست ز قــرآن اگــر شد عـــرب، نــامــدار بــرای محمـــد (ص) بــوَد افتخـــار کــه قـــرآن، کــــلام مسلمـــان بــوَد کـــلامــی که از سوی یـــزدان بــوَد عرب بود چون غرق جهل و غــرور گــرفتــار عِصــیان و بیـــداد و زور بگفتـــا خـــــدا ، بــا زبــــان عـــرب بــه قـــرآن سخــن با نــوای طــرب کــه گـــردد قبـــول عـــرب، آیــه‌ها ز اوج فصـــــاحــــت، وَ آرایـــــه‌ها وگــرنــه عـــرب، از وفـــور غـــرور نمـی‌شـد پـــذیـــرای آیــــات نــــور اگــرچــه نسـب، در بـــر کـــردگـــار نیــــرزد بـه اعمـــال پـــرهیــزگـــار پـس از یـــورش لشــکر تــــازیـــان عـوض شد بنــاچــار کـم کـم زبــان عجـم چونکه بگرفت بر کف قلـــم زبـــان عـــرب شـد زبـــان عجــــم که فـردوسـی آن شـاعــر بی‌قــرین قلـــم را بـــرون کـــرد، از آسـتــین «پی افکند، از نظــم کاخــی بلنــد که از بــاد و بــاران نیـابد گــزنـد» ز مَهـــد تمــــدن سخـــن ســاز کرد بـه سِحـــر قـــلم نیــز اعجـــاز کرد ز تـاریــخ و شاهــان ایــران سـرود ز مَهـــد دلیـــران و تـــوران سـرود ز ضحـّــاک گفـت و جنــــایـــات او کــه نـــابـــودی‌اش بــود یــک آرزو اگـرچــه بــه دسـت یلــی راسـتـین فـــریــدون همـــان زاده ی آبـتــین به حکــم عــدالـت که نیکـو نوشت بشد کشــته آن ظـــالـــم ددسرشت نگـون شد چو آن خصـم پـولاد دل کـه مــام وطـــن بـود از او خجـــل دل مــردم از مـــرگ او شـــاد شــد کـه خلقــی ز بنـــد غــــم آزاد شــد بــدیــن‌گــونــه داد آگهـی از وطــن مبــــادا فـتــــد در کــف اهـــرمـــن سپـس گفـت از رســتم و کـی‌قبــاد زبــان شـد شکــوفــا در آن انجمــاد کــه اکـنــون گـــران دُرّ لفــــظ دَری کــه بـاشـد همـان گـویـش مـــادری زبـان مـن و تـوسـت ای همــوطــن! ز گفتــار آن شـاعــر خـوش سخــن به تعظیـم، باید بـر او پاس داشـت که جان را در احیای ایران گذاشت الا ای سخنـــدان خفتــه به تــوس! که دوشـیزه‌ی طبع تو شد عــروس زدی بــانگ غـــرّا بـه شعـــر تـــرت نمـودی عیــان بر عــرب گــوهــرت زبــان از تـو جـولان گرفت ای پـدر کـه تـا پـارسـی را دهی بــال و پــر از آن طـــرز اشعــــار شــیوای تـــو از انفـــاس همچـون مسیحای تـــو تـنِ عـــــاری از روحِ ایــران زمیــن بـه جــان آمــد از همتـی راستـیــن به سی سـال نـام عجـــم زنـده شد زبـــان از تـــلاشــت فــزاینــده شد قلــم، از تـو عنـوان دیگــر گـرفــت عقـــاب سخـن بر سمـا پـر گـرفــت نمی‌بـود اگــر شعـــر پــر شـور تـــو نـــوای فــرحبــخـش مــاهــور تـــو زبـــان عجـــم بــود محـض عـــرب دهــان بـود خــالـی ز شهــد رطــب بــه پـــاس تـــــلاش فــــراوان تـــو بــه عِـــرق زبـــــان دُر افشــان تـــو شــده کمـتــریــن رهـــروِ مکـتــبـت سخنگــو بـه مَدحت ز تـاب و تـبـت که مــام وطــن، از تـو جــاوید ماند فروزنده چون ماه و خورشـید ماند تو را چون پـدر خواندمت طفل‌وار اگــرچــه بـه نـــزد تـوام، شـرمسـار که امـروزه آلــوده شـد خــامــه‌هــا به الفـــاظ بیـگـــانـه در نـــامــه‌هــا ولیکــن تــویـی مــایــه ی افتخــــار زبــان از تــو بـر مــا بُــوَد یـــادگـــار ببـــالـــم به تـــو تـا نفــس می‌کشـم اگــرچـــه نفــس در قفـس می‌کشـم ز گفـتــــار تـــو بـــر زبـــــان ، آمـدم ز شعــــرِ تــرِ تــو ، بـه جــــان آمـدم تـویـی (ساقی) جـامِ جــان آفــریـن که شد زنـده از نـامت ایــران زمیـن سید محمدرضا شمس (ساقی) 1384 eitaa.com/shamssaghi