«مَن عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَیرَنی عَبداً»
با عرض ادب و احترام به محضر شریف حضرت استاد الاساتید ، جناب دکتر محمدعلی مجاهدی (پروانه) معلّمی که عشق و شعر و شعور و شیدایی و معرفت را با دلی فارغ از دنیا میآموزد.
#مجاهد_بیدار
به لطف و مهر و وفا کس به پایتان نرسد
چنانکه دست زمینی ، بر آسمان نرسد
ادیبِ عارفی و شمع بزم محفل انس
که مَه به دیدهی اخترفشانتان نرسد
زهی مناعت طبع و خلوصتان که به حق
به گَرد پای شما کس درین زمان نرسد
بهار عاطفه! پیوسته از خدا خواهم ـ
که سبز مانی و هرگز تو را خزان نرسد
شکیب_مَرد ادب! ای "مجاهد" بیدار
به وصفتان ز عبارت، مرا بیان نرسد
به باغ و گلشن پندارتان نبردم راه
که خار راهم و دستم به گلسِتان نرسد
شما به اوجی و من در حضیض گفتارم
چو ذرهای که به خورشید و کهکشان نرسد
فراتری ز زمان و مکان و فهم و گمان
که بر فراز شما وسعت گمان نرسد
مرا بضاعت مزجات شرمگین دارد
خدا کند که مرا وقت امتحان نرسد
«ردیف» دست مرا بسته لاجرم گویم
امید دارم بر این سخن ، زیان نرسد :
که غیر شرم و خجالت نصیب من نشود
چو قطرهای که به دریای بیکران برسد
بریز (ساقیِ) مستان میی به ساغر من
که سُکر بادهی مَردافکنی به آن نرسد...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1401/2/12
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
#جــام_ولا
اهل دل را در طریقت، رهنمایی دیگر است
گوش جان را صوت جانبخش و ندایی دیگر است
مرغ خوشخوان در گلستان جهان کم نیستند
بلبل شوریده را بانگ و نوایی دیگر است
چشم امّید همه بر ناخدا باشد به بحر
گرچه او را هم توکّل بر خدایی دیگر است
عاشقان را مقتدا معشوق میباشد اگر
سالکان راه حق را مقتدایی دیگر است
اهل دنیا را مراد از کیمیا باشد طلا
اهل عقبا را ولیکن کیمیایی دیگر است
شیوهی آزادگی، از خون به انسان میرسد
گرچه "حـُـر" را ابتدا و انتهایی دیگر است
کار نیکو در جهان ماند همیشه جاودان
گر که پنهانی بوَد آن را بقایی دیگر است
خاکساری قدر انسان را فزونتر میکند
قالی پاخورده را قدر و بهایی دیگر است
هر که پوشد جامهی تقوا نباشد متقی
عامل پرهیزگاری را، ردایی دیگر است
چشم امّید نگونبختان به دست اغنیاست
بندهی درگاه ایزد را، رجایی دیگر است
مَرد نابینا ندارد غم، چو دارد نورِ دل
قلبِ چون آیینه را برق و جلایی دیگر است
در وفاداری نباشد در جهان همچون پدر
شد مبرهن گرچه مادر را وفایی دیگر است
گرچه ما را آشنا، بیگانه میخواند ولی
«در جهان، بیگانگان را آشنایی دیگر است» ۱
(ساقیا) هرگز نباشد حاجتی بر جامِ غیر
تا که ما را مستی از جام ولایی دیگر است
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
1382
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱ـ صائب تبریزی
#بی_گناه
کٌنج غم از ظلمِ گردون، بی گناه افتادهام
خود به میل خود نه بر این جایگاه افتادهام
از ملایک بودم و عرش عُلا بُد جای من
دانهای شد دام و از آن دم به چاه افتادهام
باش آگاه از هوای نفس شیطانی که من
بر زمین از عرش با یک اشتباه افتادهام
از گزند جانگزای زندگی غافل مباش!
بین به قعر ذلت از اوج رفاه افتادهام
لحظهای غافل شدم از شاهراه زندگی
راه را گم کردم و در کوره راه افتادهام
سبز بودم روزگاری بر درخت آرزو
زرد اما بر زمین چون برگ کاه افتادهام
گر چو مرارید غلتانم به زیر پای یار
قطرهی اشکم که از چشم سیاه افتادهام
تکیهگاه من پدر بود و پس از هجران او
با دلی غمگین و بی پشت و پناه افتادهام
حالیا در گوشهی عزلت، اگر گشتم مقیم
نیست غم زیرا که اینجا دلبخواه افتادهام
با همه درماندگی و رنج و حرمان (ساقیا)!
من به ملک خویشتن چون پادشاه افتادهام
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1382
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(سالروز تخریب قبـور ائمهی بقیـع)
#بقیع
ای کــاش جهــان ز عــدل ، آبــاد شود
دل هــا همــه از بنــــد غـــم آزاد شود
ویــران شـده گـر قبـــر امـامـان بقیــع
در سیـنهی مـا ایـن حــرم ، آبــاد شود
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(بقیـــع)
#بقیع
#هشتم_شوال
#تخریب_بارگاه_ائمهی_بقیع
(گلزار بقیع)
بشکنــد دسـتی کـه ویــران کــرد گلــزار بقیــع
خشک گردد ریشهی خـاری که شد خوار بقیــع
جای غـَرقـد ۱ ، لالـههای سرخ عـاشق خفتهاند
چشـمِ دل وا کن ببــین گـلهـا به گلــزار بقیــع
چـار معصوماند در این خـاک چون گنجیـنهای
کـی؟ خـزف داند مقـام و قـدر و معیــار بقیــع
جـز امـامـان عظیــم الشــأن شــیعه خفتــهاند
جمعـی از انصــار ، در خــاک گهـــربـــار بقیــع
مـرکـز عشق است این خـاک مقـدّس در جهان
در طـوافش هست دلهــا خـطّ پــرگــار بقیــع
هست ویــرانـه اگرچه ، خـاک آن چون تــوتیــا
هست بر هـــر دیـدهای که هست بیمـــار بقیــع
بس که دشمن کیــنه دارد در دلش از شیعیــان
کــرد ویــران از حقـــارت جملـه ـ آثـــار بقیــع
این حــرمها را اگرچه کرده ویـران دست ظلم
میشود شیعـــه ولــی یک روز ، معمــار بقیــع
جنبش جهلـی کـه فـرمـان داد بـر تخــریـب آن
میشـود مــدفــون در آخــر ، زیـــر آوار بقیــع
انـدک انـدک گشـته بــــازار وهــابــیهـا کسـاد
رونقـش افــزون ولیکــن هسـت بــــازار بقیــع
میرسد روزی که با وحـدت بنـــا خواهیم کرد
آن حـــرمهــایـی کــه میبـاشد ســزاوار بقیــع
با گلاب و مُشک و عنبر شسته گردد این مکان
میزدایــد اشـکهـــای شــوق ، زنگــــار بقیــع
ای خوش آن روزی که آید آن امیــد شیعیـــان
مهــدی مــوعــود "عج" آن تنهـا علمــدار بقیــع
نغمــهی "الله اکبـــر" مــیشــود اینجـــا بلنـــد
میرسد بــر گـــوش استکبـــار ، اخبـــار بقیــع
هرکسی از هــر مکــانـی رو بــه اینجــا میکند
تکیــهگـاه عــالمـی چـون هسـت دیــوار بقیــع
از درون سـیـنههــای خســته از ظــلم و ســتم
مــرغ دل پـَــر میکشـد آیـد بـه دیــــدار بقیــع
جشـن شـادی میشود بــر پــا به کــوری سـتم
هست اگرچه شـیعــه تا محشر عـــزادار بقیــع
(ساقیا) دم از مـی و ساغـر مـزن در این مکان
هست چون مستی مــا از جــام سرشار بقیــع
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱ـ غَرقد : درختان خاردار (شجرة الغرقد ، شجرة اليهود) و یا (عوسج)
در گذشته این قبرستان پوشیده از درختانی به نام «غرقد» بوده، به این خاطر آن را «بقیع غرقد» نیز مینامیدند.
(هشتم شوال روز تخریب قبور ائمهی بقیع)
#بقیع
#وهابیت
#هشتم_شوال
#تخریب_بارگاه_ائمهی_بقیع
(تخریب بقیع)
ظلم ، باریست که بر دوش همه سنگین است
لـب به شکــوت نگشودن ، سـتمی ننگین است
نـتــــوان کـــرد تحمــــل ، ســـتـم آل سعــــود
بسکـه این بـارِ سـتم ، بر دل مـا سنگین است
"هشتِ شـوّال" ، بـه تقــویـم جهـانی شد ثبـت
"روز تخریب بقیـع" است و بسی غمگین است
حـــرم چـــار امــام (ع) از اثــر تیشـهی ظــلم
گشت ویــران و دلِ شیعه ز غــم خونین است
ای وهـــابیـت ملعــــون سـتمگــــر ، بـس کــن!
ظـــالـــم از روز ازل ، مستحــق نفـــرین است
تـو کـه دم میزنـی از شــرع پیمـــبر (ص) آیـا
هتـک حـرمـت که نمودی ز کدامین دین است؟
خــــون انســان نبـــوَد در رگ حیـــوانــی تـــو
گـــرگ خــویــی تـــو از دشمنـی دیـــرین است
ریشــه در فـتــــنهی شـــورای سقیــــفه ، داری
کیـــنهات حـاصلی از یک دُمـَــل چــرکین است
نفس دون، چیــره شــده بــر تــو ز دنیــاطلبـی
جای حق نیست درآن سینه که جای کین است
رسـد آن روز کــه بـیـنـــید بــه چشــم حیـــرت
کـه حـــرمهــا همه بـا نــام علـــی تــزئین است
هـر حـــــرم بـــارگــه و صحـــن و سـرایی دارد
کـه بـه کـــوری شمـــا گنـــبدشــان زرّیــن است
گــرچـه بغـض است شمــا را بــه دل پــرکیـــنه
چــارهی بغــض شمـــا در بـــرِ مــا تمکیـن است
" اَشهـَــــدُ اَنّ عَلِـیــــاً وَلـــیُّ الـلَـــه " گـــوییـــد
تـا ببـیـنـید چهسان بـــر دلتـــان تسکیـن است
(ساقیا) صــبر بر این فــاجعــه تــلخ است ولی
بــه تقـــابــل چو درآییــم ، بسی شــیرین است
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi