eitaa logo
شمس (ساقی)
515 دنبال‌کننده
196 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اهل دل را در طریقت، رهنمایی دیگر است گوش جان را صوت جانبخش و ندایی دیگر است مرغ خوشخوان در گلستان جهان کم نیستند بلبل شوریده را بانگ و نوایی دیگر است چشم امّید همه بر ناخدا باشد به بحر گرچه او را هم توکّل بر خدایی دیگر است عاشقان را مقتدا معشوق می‌باشد اگر سالکان راه حق را مقتدایی دیگر است اهل دنیا را مراد از کیمیا باشد طلا اهل عقبا را ولیکن کیمیایی دیگر است شیوه‌ی آزادگی، از خون به انسان می‌رسد گرچه "حـُـر" را ابتدا و انتهایی دیگر است کار نیکو در جهان ماند همیشه جاودان گر که پنهانی بوَد آن را بقایی دیگر است خاکساری قدر انسان را فزون‌تر می‌کند قالی پاخورده را قدر و بهایی دیگر است هر که پوشد جامه‌ی تقوا نباشد متقی عامل پرهیزگاری را، ردایی دیگر است چشم امّید نگون‌‌بختان به دست اغنیاست بنده‌ی درگاه ایزد را، رجایی دیگر است مَرد نابینا ندارد غم، چو دارد نورِ دل قلبِ چون آیینه را برق و جلایی دیگر است در وفاداری نباشد در جهان همچون پدر شد مبرهن گرچه مادر را وفایی دیگر است گرچه ما را آشنا، بیگانه می‌خواند ولی «در جهان، بیگانگان را آشنایی دیگر است» ۱ (ساقیا) هرگز نباشد حاجتی بر جامِ غیر تا که ما را مستی از جام ولایی دیگر است سيد محمدرضا شمس (ساقی) 1382 eitaa.com/shamssaghi ۱ـ صائب تبریزی
کٌنج غم از ظلمِ گردون، بی گناه افتاده‌ام خود به میل خود نه بر این جایگاه افتاده‌ام از ملایک بودم و عرش عُلا بُد جای من دانه‌ای شد دام و از آن دم به چاه افتاده‌ام باش آگاه از هوای نفس شیطانی که من بر زمین از عرش با یک اشتباه افتاده‌ام از گزند جان‌گزای زندگی غافل مباش! بین به قعر ذلت از اوج رفاه افتاده‌ام لحظه‌ای غافل شدم از شاهراه زندگی راه را گم کردم و در کوره راه افتاده‌ام سبز بودم روزگاری بر درخت آرزو زرد اما بر زمین چون برگ کاه افتاده‌ام گر چو مر‌ارید غلتانم به زیر پای یار قطره‌ی اشکم که از چشم سیاه افتاده‌ام تکیه‌گاه من پدر بود و پس از هجران او با دلی غمگین و بی پشت و پناه افتاده‌ام حالیا در گوشه‌ی عزلت، اگر گشتم مقیم نیست غم زیرا که اینجا دلبخواه افتاده‌ام با همه درماندگی و رنج و حرمان (ساقیا)! من به ملک خویشتن چون پادشاه افتاده‌ام سید محمدرضا شمس (ساقی) 1382 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(سالروز تخریب قبـور ائمه‌ی بقیـع) ای کــاش جهــان ز عــدل ، آبــاد شود دل هــا همــه از بنــــد غـــم آزاد شود ویــران شـده گـر قبـــر امـامـان بقیــع در سیـنه‌ی مـا ایـن حــرم ، آبــاد شود سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(بقیـــع) (گلزار بقیع) بشکند دستی که ویران کرد گلزار بقیع... خشک گردد ریشه‌ی خاری که شد خوار بقیع جای غرقد ۱ ، لاله‌های سرخ عاشق خفته‌‌اند چشمِ دل وا کن ببین گل‌ها... به گلزار بقیع چار معصوم‌اند در این خاک چون گنجینه‌ای کی؟ خَزَف داند مقام و قدر و معیار بقیع... جز امامان عظیم الشأن حتیٰ خفته‌اند جمعی از انصار، در خاک گهربار بقیع مرکز عشق‌است این خاک مقدس در جهان در طوافش هست دل‌ها خطّ پرگار بقیع گرچه ویران‌است، اما خاک آن چون توتیا هست بر هر دیده‌ای که هست بیمار بقیع بس‌که دشمن کینه دارد در دلش از شیعیان کرد ویران از حقارت جمله ـ آثار بقیع... گرچه روزی کرد ویران این حرم را دست ظلم می‌شود شیعه ولی یک روز معمار بقیع جنبش جهلی که فرمان داد بر تخریب آن می‌شود مدفون در آخر زیر آوار بقیع اندک اندک گشته بازار وهابی‌ ها کساد رونقش افزون ولیکن هست بازار بقیع می‌رسد روزی که با وحدت بنا خواهیم کرد آن حرم‌هایی که می‌باشد سزاوار بقیع با گلاب و مُشک و عنبر شسته گردد این مکان می‌زداید اشک‌های شوق، زنگار بقیع... ای خوش آن‌ر‌وزی که آید آن امید شیعیان مهدی موعود «عج» آن تنها علمدار بقیع نغمه‌ی «الله اکبر» می‌شود اینجا بلند می‌رسد بر گوش استکبار، اخبار بقیع هرکسی از هر مکانی رو به اینجا می‌کند تکیه‌گاه عالمی چون هست دیوار بقیع از درون سینه‌های خسته از ظلم و ستم مرغ دل، پَر می‌کشد کآید به دیدار بقیع جشن شادی می‌شود برپا به کوری ستم گرچه تا محشر بوَد دل‌ها عزادار بقیع (ساقیا) دم از می و ساغر مزن در این مکان چون بوَد مستی ما از جام سرشار بقیع . سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi ۱ـ غَرقد : درختان خاردار (شجرة الغرقد ، شجرة اليهود) و یا (عوسج) در گذشته این قبرستان پوشیده از درختانی به نام «غرقد» بوده، به این خاطر آن را «بقیع غرقد» نیز می‌نامیدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(هشتم شوال روز تخریب قبور ائمه‌ی بقیع) (تخریب بقیع) ظلم، باری‌ا‌‌ست که بر دوش همه سنگین است لب به شِکوه نگشودن، ستمی ننگین است نتوان کرد تحمل، ستم آل سعود... چونکه این بار ستم، بر دل ما سنگین است «هشتِ شوّال» ، به تقویم جهانی شد ثبت روز تخریب بقیع است و بسی غمگین است حرم چار امام (ع) از اثر تیشه‌ی ظلم گشت ویران و دلِ شیعه ز غم خونین است ای وهابیت ملعون ستمگر، بس کن! ظالم از روز ازل، مستحق نفرین است تو که دم می‌زنی از شرع پیمبر (ص) آیا... هتک حرمت که نمودی ز کدامین دین است؟ خون انسان نبوَد در رگ حیوانی تو... گرگ‌خویی تو از دشمنی دیرین است ریشه‌ در فتنه‌ی شورای سقیفه ، داری! کینه‌‌ات حاصلی از یک دُمَل چرکین است نفس دون، چیره شده بر تو ز دنیاطلبی جای حق نیست درآن سینه که جای کین است رسد آن روز که بینید به چشم حیرت این حرم‌ها همه با نام علی تزئین است هر حرم بارگه و صحن و سَرایی دارد که به کوری شما گنبدشان زرّین است گرچه بغض است شما را به دل پُرکینه چاره‌ی بغض شما در بر ما تمکین است « اَشهَدُ اَنّ عَلِیاً وَلیُ الله » گویید تا ببینید چه‌سان بر دل‌تان تسکین است (ساقیا) صبر بر این فاجعه تلخ است ولی به تقابل چو درآییم، بسی شیرین است . سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
واژه‌ای ناب و دل‌رباست بسیج پیـــــرو راه اولیـــــاست بسیج و چـه زیبـا امــام راحــل گفت: لشکر مخلـص خـــداست بسیج سید محمدرضا شمس (ساقی) ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا بسیجی کیست؟ از عالم بریده پی امداد همنوعان دویده بسیجی رستم پا در رکاب است بسیجی پهلوان انقلاب است مرام هر بسیجی این چنین است : که عاشق هست و عشقش راستین است بدون مُزد و منت کار کردن گذشتن از خود و ایثار کردن به وقت رنج و غم، غمخوار گشتن به وقت غصه‌ها ، دلدار گشت بسیجی تکیه‌گاهی استوار است بوَد کوه وقار و بردبار است به هر کاری به نفع میهن خویش بوَد خودجوش و پا را می‌نهد پیش بسیجی نیست اهل مفتخواری بسیجی کی کند کار شعاری؟!  بسیجی عاری از ریو و ریا هست بسیجی بنده‌ی خاص خدا هست نباشد در سرش فکر ریاست کُند از کشورش با جان حراست مبادا دست اهریمن بیفتد خزان بر پیکر گلشن بیفتد پیام هر بسیجی این چنین است : که باش آگاه! دشمن در کمین است بسیجی بود و جنگ و جان‌نثاری بسیجی بود و عزم پایداری بسیجی و سلحشوری و رادی به وقت مشکلات اقتصادی بسیجی حامی مستضفان است بسیجی قهرمانی بی‌نشان است بسیجی شیر میدان نبرد است بسیجی غمگسار اهل درد است بسیجی فاتح دل‌های خسته‌ست بسیجی با خدایش عهد بسته‌ست بسیجی عاری از هر انحراف است نماد الفت است و ائتلاف است بسیجی (ساقی) بزم وجود است شراب معرفت ‌زای شهود است بسیجی را من این‌سان می‌شناسم اگر مدحش نگویم ناسپاسم اگر دیدی بسیجی، نیست این‌سان بسیجی‌اش مخوان هرگز به‌دوران سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"25 اردی‌بهشت بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی گرامی باد." عرب چیره چون گشت بر خاک ما بـرفـت از میــان لفــظ و ادراک ما ز کـف رفـت کــم کــم زبــــان دری فــرامـــوش شــد گــویش مــادری همه کاتبــان، چون عــرب دم زدنـد تبــر بر بـُـن خویش ، محکــم زدنـد عجـم هم چو بگرفت بر کف قلـــم زبـــان عـــرب شــد زبـــان عجــــم که فـردوسـی آن شـاعــر بی‌قــرین قلـــم را بـــرون کــرد ، از آسـتــین "پی افکند، از نظــم کاخــی بلنـــد که از بــاد و بــاران نیـابد گــزنـــد" ز مَهـــد تمــــدن سخـــن ســاز کرد بـه سِحـــر قـــلم نیــز اعجـــاز کرد ز تـاریــخ و شاهــان ایــران سـرود ز مَهـــد دلیـــران و تـــوران سـرود ز ضحـّــاک گفـت و جنــــایـــات او کــه نـــابـــودی‌اش بــود یــک آرزو اگـرچــه بــه دسـت یلــی راسـتـین فـــریــدون همـــان زاده ی آبـتــین به حکــم عــدالـت که نیکـو نوشت بشد کشــته آن ظـــالـــم ددسرشت نگـون شد چو آن خصـم پـولاد دل کـه مــام وطـــن بـود از او خجـــل دل مــردم از مـــرگ او شـــاد شــد کـه خلقــی ز بنـــد غــــم آزاد شــد بــدیــن‌گــونــه داد آگهـی از وطــن مبــــادا فـتــــد در کــف اهـــرمـــن سپـس گفـت از رســتم و کـی‌قبــاد زبــان شـد شکــوفــا در آن انجمــاد کــه اکـنــون گـــران دُرّ لفــــظ دَری کــه بـاشـد همـان گـویـش مـــادری زبـان مـن و تـوسـت ای همــوطــن! ز گفتــار آن شـاعــر خـوش سخــن به تعظیـم ، باید از او پاس_داشـت که جان را در احیای ایـران گذاشت الا ای سخنـــدان خفتــه به تــوس! که دوشـیزه‌ی طبع تو شد عــروس زدی بــانـگ غـــرّا بـه شعـــر تـــرت نمـودی عیــان بر عــرب گــوهــرت زبــان از تـو جـولان گرفـت ای پـدر کـه تـا پـارسـی را دهـی بــال و پــر از آن طـــرز اشعــــار شــیوای تـــو از انفـــاس همچـون مسـیحای تـــو تـنِ گشــته بـی روحِ ایــران زمیــن بـه جــان آمــد از همتـی راستـیــن به سی سـال نــام عجـــم زنـده شد زبـــان از تــــلاشــت فــزاینــده شد قلــم از تـو عنـــوان دیگــر گـرفــت عقـــاب سخـن بر سمــا پـر گـرفــت نمی‌بـود اگــر شعـــر پــر شـور تـــو نـــوای فــرحبــخـش مــاهــور تـــو زبـــان عجـــم بــود محـض عـــرب دهــان بـود خــالـی ز شهــد رطــب بــه پـــاس تـــــلاش فــــراوان تـــو بــه عِـــرق زبـــــان دُر افشــان تـــو شــده کمـتــریــن رهـــروِ مکـتــبـت بـه مَدحت سخنگــو ز تـاب و تـبـت که مــام وطــن، از تـو جــاوید ماند منــوّرتــر از مــاه و خـورشــید ماند تو را چون پـدر خواندمت طفل وار اگــرچــه بـه نــزد تـو ام ، شـرمسـار که امـروزه آلـــوده شـد خــامــه‌هــا ز گفـتـــار بیـگـــانـــه در نـــامــه‌هــا ولیکــن تــویـی مــایــه ی افتخــــار زبــان از تــو بـر مــا بُــوَد یـــادگـــار ببـــالـــم به تـــو تـا نفــس می‌کشـم اگــرچـــه نفــس در قفـس می‌کشـم از الفـــــاظ تـــو بـــر زبـــان ، آمـدم ز شعــــرِ تــرِ تــو ـ بـه جــــان آمـدم تـویـی (ساقی) جــامِ جــان آفــریـن که شد زنــده از نـامت ایــران زمیـن سید محمدرضا شمس (ساقی) 1384 eitaa.com/shamssaghi