(شهادت مرزبانان غیور تسلیت باد)
اَمنیـّت کشـور است مَــدیــون شمــا
آرامـش ملّـت است مَــرهـــون شمــا
سرســبز بـوَد درخـت آسـایـش خلـق
از همّـت و اِسـتادگـی و خــون شمــا
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
«أَشْرَفُ الْمَوْتِ قَتْلُ الشَّهادَةِ»
#شهادت
شهادت، برترین عنوان عشق است
خوشا آن دل که در پیمان عشق است
شهیدان، عشق را تفسیر کردند
جوان بودند و کار پیر کردند
شهیدان، وارثان انبیایند
به خون غلتیده در راه خدایند
امامان با شهادت خو گرفتند
مدال عشق را از هو گرفتند
شهنشاهِ شهیدان است مولا
سپهسالار ایمان است مولا
کسی که از جهانی، بینیاز است
شهید عشق، هنگام «نماز» است
نماد بندهی صالح، علی بود
دلش از حبّ یزدان مُمتلی بود
حسین بن علی، شاه شهیدان
پس از مولا بوَد سردار ایمان
که در کرب و بلا، در راه اسلام
به هنگام نبردی نابهنگام ـ
گذشت از جان خویش و خاندانش
چه زیبا رَست، از این امتحانش
که باشد سجدهگاه عشق خاکش
هزاران آفرین بر روح پاکش
اگر دین خدا ، امروزه برپاست
ز خون زادهی مولا و زهراست
شهادت، سیرت اهل جهاد است
که سالک را بسوی حق مراد است
خدا فرموده در قرآن به انسان:
که پاداش شهادت هست غفران
رشادت با شهامت، پا گرفته
شهادت هم از آن معنا گرفته
جوانانِ جلیل القدر ایران
علیه دشمنان با فدیهی جان ـ
به هنگام دفاع از دین اسلام
به خون خویشتن بستند اِحرام
خروشیدند با شوق شهادت
چو امواجی به بحر استقامت
همان دم که «اَلستُ...» را شنیدند
می «قالوا بلیٰ» را ، سرکشیدند
همه سرمست، از جام الستی
بهدور از قیل و قال خودپرستی
در این دنیای وانفسای بی حَد
که بی ایمان شود در امتحان رَد
خروشیدند چون امواج طوفان
سلحشورانه در دریای ایمان
که کشتی ستم را غرق کردند
نشان دادند که : اهل نبردند
نبرد حق و باطل تا قیامت
بوَد زیباترین راه عبادت
درین راهی که راه اتقیا هست
اگرچه در مسیر آن، بلا هست
بقا را در چنین رَه میتوان دید
بدون لحظهای تشکیک و تردید
که مَردان خدا در زندگانی
گذر کردند حتیٰ از جوانی
رَه حق، راه مردان خداییست
بقا باشد درین راه و فنا نیست
کسی که در مسیر حق بکوشد
نگاه از جیفهی دنیا بپوشد
کند خدمت به مردم، گاه و بیگاه
ندارد خستگی، از عشقِ الله
که بار غم ز دوش خلق گیرد
اگرچه در چنین راهی بمیرد
شود آخر شهید دین و میهن
نبازد دل ولیکن بر هریمن
چه مرگی هست بهتر از شهادت
که هر کس را نمیباشد سعادت؟
ز خون پاک این اسطوره مردان
که باشند افتخار خلق ایران ـ
تناور شد نهال باغ توحید
که باشد میوهی این باغ، امّید
خوشا آنان که پَرها باز کردند
بسوی عرش حق پرواز کردند
خدایا روحشان را شاد گردان
که بگذشتند از نقدینهی جان
بَدا بر ما که از جاماندگانیم
اسیر زندگی و، در زیانیم
هوای نفس، ما را کور کرده
گرفتار شبی دیجور کرده
نمیدانیم فرق دوغ و دوشاب
سراب محض را بینیم چون آب
الا مسؤولِ ره گمکرده! هشدار
مَشو درگیر رنگ میز و خودکار
بدان از خون پاک این شهیدان
نشستی پشت این میز ای مسلمان!
مبادا رنگ، بر دنیا ببازی...
نشان دِه از متاعش بی نیازی
متاع این جهان خوش آب و رنگ است
فریبندهست و زیبنده درنگ است
که گر گردد بشر، ناگاه مسحور
بهپای خود شود از راهِ حق دور
بپو راهِ : «شهیدان الهی»
حذر کن از مسیر اشتباهی
مواظب باش دشمن در کمین است
به دنبال فروپاشی دین است
اگر در کار خود باشی مُصمّم
رفاه خلق را ، داری فراهم
شَوی با ملّت خود یار و همدرد
بکوبی بر دهان قوم نامَرد
چو هستی وارث خون شهیدان
مشو غافل دمی از خون ایشان
که شرمنده شوی در روز محشر
چو آنان را بینی در برابر
به حقّ (ساقی) کوثر خدایا
شهادت را ، نصیب ما بفرما
که در راه تو مردن، نیست مردن...
ولی مرگ است بر جان دلسپردن
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1402/02/24
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(دروغ)
دروغ، منشأ و سرچشمهی فَساد بوَد
که خوی و عادتِ افرادِ بَدنهاد بوَد
دروغ، علّت پَستی و خوی اهرمنیست
نفاق، حاصل این خلق و خوی حاد بوَد
دروغگوی، اگرچه برادرت باشد
ولی برادریاش بدتر از شغاد بوَد
کسی که بهرهور است از دروغ، بیتردید
دروغگویی او، رو به ازدیاد بوَد
دروغ، عقدهگشای دل حقیران است
شبی بوَد که به دنبال بامداد بوَد
دروغگوی چو بر نفع خویش میکوشد
گمان کند که سوارِ خرِ مُراد بوَد
ولی دریغ نداند که راه هموارش
چو نیست راهِ سعادت، در انسداد بوَد
اگرچه هست تنور دروغگویان داغ
دروغگوی، ولیکن در انجماد بوَد
دروغگویی امری قبیح و شیطانیاست
که موجبات پلیدی و ارتداد بوَد
کسی که در همه حالت دروغ میگوید
چگونه قابل تأیید و اعتماد بوَد ؟
به دشمنی خدا بسته همت خود را
اگر به ظاهر امر، اهل اعتقاد بوَد
دروغ موجب خواری و ذلّت بشر است
تفاوتی نکند، گر کم و زیاد بوَد
دروغِ مصلحتآمیز هم بدون گمان
حرامنطفهی در حال انعقاد بوَد
خوشا کسی که نگوید دروغ در همه حال
اگرچه موجب تحقیر و انتقاد بوَد
ولی به نزد خداوند و اولیا و رسول (ص)
عزیز هست و رها از غم مَعاد بوَد
بهصدق کوش و حذر از دروغ کن (ساقی)!
که در طریق خدا، بهترین جِهاد بوَد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
«هفتهی کتاب و کتابخوانی گرامی باد» 🌹
#گنج_جاوید
نیست بهتر به جهان هیچ چو گفتارِ کتاب
عالمان بهرهورستند ز پندارِ کتاب
گر که خواهی شوی آگاه، از اسرار جهان
سیر کن در دل گنجینهی اسرار کتاب
باغ و بستان جهان، سبز اگر هست، یقین
برگِ زردند همه ، در برِ گلزار کتاب
غرق در خواب جهالت بشود بی تردید
هرکه غافل شود از دیدهی بیدار کتاب
هست تاریک اگر خانهی اندیشه، ولی
نورباران شود از پرتوِ انوار کتاب
بالِ پرواز خٍرد را به تن خویش مجوی
که بوَد هر پَرِ آن، برگِ سبکبار کتاب
نوکِ شاهین ترازوی عَدالت، شده اَست
در توازن، همه از معنی و معیار کتاب
گر بخواهی که تورا پشت و پناهی باشد
تکیه کن در همهی عمر، به دیوار کتاب
گنج جاوید نیابد به جهان هیچ کسی
گر که غافل شود از گنج گهربار کتاب
ایخوش آنکس که به بازار فضایل گردد
بهر آموختن خویش، خریدار کتاب
ایخوش آندل، که درین عصر مَجازی بشود
به حقیقت، همهی عمر، گرفتار کتاب
(ساقیا) مستی جاوید اگر میخواهی!؟
جرعهای نوش کن از بادهی سرشار کتاب.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1403/08/19
#شمس_ساقی
@shamssaghi
#ناکامی
چو آن اشکی که از حسرت ز چشم شور میریزد
جهان بر کام ناکامان فقط کافور میریزد
چنان نحسی گرفته زندگی را که به باغ دل
به جای بلبل آوازه خوان شبکور میریزد
ز زخمی که بهدل دارم اگر خواهی شوی آگاه
نوای زخمهای هستم که از سنتور میریزد
ز دار زندگی جز آتش حسرت نشد حاصل
چو آهی کز نهاد سینهی منصور میریزد
نمیبارد اگر یک قطره رحمت بر سرم اما
جهان در هر نفس سنگم به هر منظور میریزد
نلنگد پای این دنیا بدون ما که در روزی
هزاران سر چو ما را روی هم تیمور میریزد
نشد زخم دلم سودا درین دنیای وانفسا
نمک، از بسکه غمها روی این ناسور میریزد
چو دخل و خرج انسانها برابر نیست، امروزه
به روی سر، غم و اندوه همچون مور میریزد
اگر نانی طلب داری ز یاری وقت ناچاری
فقط اشکی به سهم خویشتن مجبور میریزد
غبار غم نشسته گر که بر دلها گمان دستی
که دارد در جهان از دیگری دستور میریزد
نه من تنها درین دنیا ملولم بلکه همچون من
عرق از شرم، از پیشانی رنجور میریزد
عقابان چون به دام افتادهاند از جور صیادان
کنون از آسمانها جوجهی عصفور میریزد
به نامحرم نخواهم گفت هرگز حرف دل زیرا
به دورم از عداوت شحنهی مزدور میریزد
چنانکه مانده بر دل خاری از بیمهری یاران
چه حاصل از گلی که یار روی گور میریزد
نبستم بر کسی دل چونکه دانستم درین عالم
به جای همدل از هر گوشهای قاذور میریزد
فقط دل بر علی بستم که بهتر از پدر حتی
وفا و مهر و اُلفت را به پای پور میریزد
ز جامی که طلب کردم ز دست (ساقی) کوثر
چنان مستم که از چشمم می انگور میریزد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi