2.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵 پاسخ امام خمینی به امثال رجوی، مصی پولی نژاد و نازنین بنیادی و رضا پهلوی و علی کریمی و حامد اسماعیلیون
#۲۸رجب_سالروزز_
#خروج_امام_حسین_علیه_السلام_از_مدینه_به_سوى_مکه
در این روز در سال ۶۰ ه ق امام حسین (ع) از مدینه منوره متوجه مکه شدند.[۱] بنابر قولى شب ۲۹ رجب آن حضرت از مدینه خارج شدند
در این سفر همراه ایشان عقیله بنیهاشم زینب کبرى، برادرشان حضرت ابوالفضل العباس (ع)، ام کلثوم (س)، على اکبر (ع) و دیگر اهل بیت (علبهم السلام) بودند.
خواهران حضرت سید الشهدا (س)، با عقیله بنیهاشم و ام کلثوم (ع) ۱۳ نفر بودند.
بانوان دیگر از منسوبین حضرت، علیا مخدره ام کلثوم صغرى دختر زینب کبرى (س) که با شوهرش به کربلا آمد و دیگرى خواهر امیرالمؤمنین (ع) جمانه دختر ابوطالب (ع).
همچنین ۹ کنیز با حضرت از مدینه خارج شدند و ۱۰ نفر غلام با حضرت بودند. چند نفر از همسران امام مجتبى (ع) و ۱۶ نفر از اولاد دختر و پسر امام مجتبى (ع) و خانواده مسلم بن عقیل (ع) و دیگر اصحاب و بستگان حضرت نیز همراه بودند.
لوازم و سوارى هایى که همراه داشتند عبارت بود از ۲۵۰ اسب، ۲۵۰ ناقه. از این تعداد، ۷۰ ناقه براى حمله خیمهها، ۴۰ ناقه براى حمل دیگ و ظروف و ادوات ارزاق، ۳۰ ناقه براى حمل مشکهای آب، ۱۲ ناقه براى جامهها و دراهم و دنانیر، ۵۰ ناقه براى حمل ۵۰ هودج تعبیه شده براى حمل مخدرات و علویات و اطفال و ذرارى و خدمتگزاران و کنیزان و بقیه شتران براى حمل وسایل مختلف که مورد لزوم بود.
12.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔🥀
عید مبعث مصادف با سالروز قمرے شهداے
مدافع حرم مازندرانی در خانطومان سوریه💔
#شهدای_خانطومان
شهدارویادکنیم باذکرصلوات 🌹🌹
14.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما میدونید نظر پیغمبر اکرم (ص) درباره خانومـا چیه؟...
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه سرودۀ قشنگ از کارهای چند سال پیش یکی از خاتم های فرهنگی
دبیر زبان
ناحیه چهار شیراز
محمدرضا بذریenc_16312070041426247654876.mp3
زمان:
حجم:
2.5M
روضه محلی حضرت علی اصغر
#محمدرضا_بذری
#۲۸_رجب
سالروز حرکت امام حسین علیه السلام به سمت مکه
شمس الضحی
شهید علی اصغر اتحادی
🌷مروری بر زندگینامه شهید علی اصغر اتحادی
به گزارش کنگره سرداران و 14600 شهید فارس
مادرم چهار دختر و سه پسر داشت. اما برای علی اصغر ناخاوسته باردار شد. برای همین مادرم دارویی برای سقط جنین گرفت. شب دارو را درست می کند. همان شب خواب می بیند که بیرون از خانه هم همه و شلوغ است. در خانه را می زنند و او در رو باز می کند، يک مرد که بچه اي را در آغوش داشت به مادرم می گوید: این بچه رو قبول می کنی؟ مادرم جواب می دهد: من خودم بچه زیاد دارم نمی توانم قبول کنم. مرد هم می گوید:حتی اگه علی اصغر امام حسین عليه السلام باشد؟
مادرم از خواب بیدار می شود، سریع سراغ دارو می رود و می بیند که یک نفر ظرف دراو را شسته و کنار گذاشته است. برای تعبیر خواب و مشورت پیش بزرگان آن زمان، آقای مصباحی و دستغیب رفت. گفته بودند: شماصاحب پسر دیگری می شوی که بین شانه هایش نشانه دارد، این بچه را نگه دار.
زمان گذشت بچه بدنیا امد. پسر بود. مادرم اسمش را علی اصغر گذاشت که بین شانه هایش جای یک دست بود.
در خانواده ی ما یک برادر با یک خواهر صمیمی تر بود، یعنی دو به دو با هم بودیم. من از علی اصغر چهار سال بزرگتر بودم و با او صمیمی بودم. یکشنبه 28 بهمن ماه سال 57 معروف به یکشنبه سیاه برادر بزرگترم حسن شهید شد. حسن اصغر را خیلی دوست داشت و وقتی نگران اصغر می شدیم می گفت: اصغر تا حلوای مرا نخورد نمی میرد. حسن خیلی مرتب و منظم بود، همیشه لباس هایش تمیز و اتو خورده بود، خیاطی بلد نبود اما لباس ها را می شکافت روی پارچه می انداخت و از رویش لباس می دوخت. اصغر تهران بود و شوخ طبعیش همیشگی بود زمانی که خبر شهادت برادر دیگرم را شنید حلوا می خورد و می گفت :حسن می دانست که من خیلی حلوا دوست دارم. با همه چیز به راحتی کنار می آمد،انگار رسم برخورد با دنیا را خوب بلد بود. بعد از شهادت برادرم حسن فهمیدیم که به زن های بی سرپرست و بچه های یتیم کمک می کرده است.
قبل و بعد از انقلاب علی اصغر فعالیت زیادی داشت، بیشتر فعالیتش در مسجد آتشی ها و اتحادیه انجمن اسلامی بود. حسن حق نگهدار با برادرم علی اصغر دوست بود و او هم از بچه های اتحادیه بود. علی اصغر واسط ازدواج من و حسن حق نگهدار شد. اول مهرماه سال آخر دبیرستان بود که از مدرسه به خانه آمدم و به من گفتند امروز مراسم عقدت هست، مثل اینکه از چند روز قبل به برادرم علی اصغر گفته بودند او فراموش کرده بود به ما بگوید. زمان جنگ بود مراسم ها آنچنانی نبود و علی وقتی دید من ناراحت شدم چون من آماده نبودم گفت: مگه حالا چی شده؟ یه چادر نماز سرت کن پای سفره عقد بشین. دقیقا نیم ساعت قبل از جاری شدن خطبه ی عقد بود که خبر شهادت صادق استعجاب را آوردند. او از بچه های اتحادیه و فرهنگ کتابخوانی بود. هر سه (من، علی اصغر و حسن) او را می شناختیم و از این خبر خیلی ناراحت شدیم.
اصغر رفتارهای خاصی داشت، کوهنوردی زیاد می رفت و زیاد گنجشک شکارمی کرد. به من کمک کرد تا موتور سواری یاد بگیرم. اول عملیات محرم بود که همسرم بد طور زخمی شده بود و همه می گفتند که شهید شده است. اصغر هم فکر می کرد حسن شهید شده و جلو رفته بود که خودش هم شهید شد و نفهمید که حسن زنده است. یک تیر کوچک به قلب اصغر خورده و شهید شده بود.
حسن زخمی شده بود که رزمنده ای که سن زیادی هم نداشته او را به سختی به یک آمبولانس می رساند، حسن در بیمارستان اصفهان بستری و موجی هم شده بود. وقتی خبر شهادت برادرم علی اصغر را شنید بلند شد چیزی را شکست و از خانه بیرون رفت. دو روز از او خبری نداشتیم و مثل اینکه خیابان ها را می گشته است چون آدرس ها را فراموش کرده بود تنها آدرس خانه مادرش یادش می آمد بعد ازدو روز به آنجا رفته بود.
یک روز از تلوزیون عکس شهدا را نشان می دادند حسن هم داشت نگاه می کرد که عکس یکی از شهدا را دید گفت این همان رزمنده ای است که جان من را نجات داد. شهید حبیب اله طهماسب پور بود.
خاطرات فوق مصاحبه ای با خانم منیژه اتحادی است که پیرامون شهیدان غلام حسن و علی اصغر اتحادی و شهید حسن حق نگهدار است.
شهید حسن اتحادی متولد سال 1333در شیراز است که در 28 بهمن ماه سال 1357 در شیراز به شهادت می رسند و پیکر پاک شهید در دارالرحمه شیراز دفن شده است.
شهید علی اصغر اتحادی متولدسال 1339 در شیراز است که در روز شهادت آقا امام سجاد علیه السلام در سال 1361 در عملیات محرم به شهادت رسیده اند.
11.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔲✨شیعه باید فهم تاریخی داشته باشد...
حجت الاسلام#استادکاشانی
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷