رادیو قصه 1621340710_D7hK7.mp3
زمان:
حجم:
25.61M
قصه موش ارباب و گربه خدمتکار
#قصه
#فــوروارد_یــادت_نــره♥️✨
💠کانال دورهمی اعـــجـوبــه هــا🌈
https://eitaa.com/joinchat/3596091641Cf0a569d59f
رادÛÙ ÙØµÙ1621341300_K6mO8.mp3
زمان:
حجم:
10.78M
قصه توپ قرمز
#قصه
#فــوروارد_یــادت_نــره♥️✨
💠کانال دورهمی اعـــجـوبــه هــا🌈
https://eitaa.com/joinchat/3596091641Cf0a569d59f
رادیو قصه1621341022_L1eZ6.mp3
زمان:
حجم:
16.91M
قصه حلزون و بوته ی گل سرخ
#قصه
#فــوروارد_یــادت_نــره♥️✨
💠کانال دورهمی اعـــجـوبــه هــا🌈
https://eitaa.com/joinchat/3596091641Cf0a569d59f
بالی-خوش-لباس.m4a
زمان:
حجم:
7.09M
قصه بالی خوش لباس
#قصه
#فــوروارد_یــادت_نــره♥️✨
💠کانال دورهمی اعـــجـوبــه هــا🌈
https://eitaa.com/joinchat/3596091641Cf0a569d59f
لی-لی-لجبازه.m4a
زمان:
حجم:
5.41M
لی لی لجبازه
#قصه
#فــوروارد_یــادت_نــره♥️✨
💠کانال دورهمی اعـــجـوبــه هــا🌈
https://eitaa.com/joinchat/3596091641Cf0a569d59f
کاکی-کنجکاو.mp3
زمان:
حجم:
6.45M
کاکی کنجکاو
#قصه
#فــوروارد_یــادت_نــره♥️✨
💠کانال دورهمی اعـــجـوبــه هــا🌈
https://eitaa.com/joinchat/3596091641Cf0a569d59f
مری-مرتب-.mp3
زمان:
حجم:
6.36M
قصه مری مرتب
#قصه
#فــوروارد_یــادت_نــره♥️✨
💠کانال دورهمی اعـــجـوبــه هــا🌈
https://eitaa.com/joinchat/3596091641Cf0a569d59f
Arya-va-hobobat.mp3
زمان:
حجم:
4.96M
#قصه
#فــوروارد_یــادت_نــره♥️✨
💠کانال دورهمی اعـــجـوبــه هــا🌈
https://eitaa.com/joinchat/3596091641Cf0a569d59f
428037_508.mp3
زمان:
حجم:
6.05M
#قصه
#فــوروارد_یــادت_نــره♥️✨
💠کانال دورهمی اعـــجـوبــه هــا🌈
https://eitaa.com/joinchat/3596091641Cf0a569d59f
زمان:
حجم:
7.22M
#قصه
#فــوروارد_یــادت_نــره♥️✨
💠کانال دورهمی اعـــجـوبــه هــا🌈
https://eitaa.com/joinchat/3596091641Cf0a569d59f
🐭موش تنبل🐭
یکی بود، یکی نبود. نزدیک یک مزرعه ی گندم، چند تا موش زندگی میکردند. وقتی گندمها را درو کردند، جشن و شادی موشها شروع شد. حالا آنها میتوانستند با خیال راحت به مزرعه بروند و گندمهایی را که روی زمین ریخته بود، جمع کنند. این کار زحمت زیادی داشت و موشها حسابی خسته میشدند. اما جمع کردن غذا و بردن آنها به لانه، کاری بود که موشها آن را خیلی دوست داشتند.
البته نه همه موشها! در میان آنها، موش تنبلی بود که اصلاً به سراغ کار پر زحمت نمیرفت. او در سوراخ تاریک منتظر میماند تا موشها گندمها را بیاورند، بعد یواشکی میرفت و از گندمها بر میداشت و به لانهاش میبرد. موشهایی که کار میکردند و زحمت میکشیدند، متوجه شدند که هر روز گندمهایشان کم میشود. آنها نمیدانستند چه کسی این کار زشت را میکند. برای همین هم دور هم نشستند و فکر کردند و حرف زدند و تصمیم گرفتند این دزد بلا را پیدا کنند و او را حسابی تنبیه کنند.
یک روز، وقتی که موشها از کار برگشتند، موش تنبل کیسههای پر از گندم را دید. منتظر ماند تا موشها به خواب بروند و یواش یواش به سراغ کیسه ها رفت. یکی از کیسه های گندم را برداشت و فوری دوید توی لانهاش. در کیسه را باز کرد و یک مشت گندم برداشت و در دهانش گذاشت. وای! چه تلخ و بدمزه بود. فوری از لانه بیرون دوید. موشها بیرون بودند و کنار کیسه های گندم ایستاده بودند.
موش تنبل دست و بینی و صورتش سیاه سیاه شده بود! او یک کیسه زغال را دزدیده بود، نه یک کیسه گندم را! موش تنبل وقتی بقیه ی موشها را دید خندید! وای! چه دندانهای سیاهی! از سر و صورت و دندانهای سیاه موش تنبل، همه به خنده افتادند. آنها تصمیم گرفته بودند که دزد گندمها را تنبیه کنند، اما آن روز، آنقدر خندیدند که یادشان رفت باید موش را تنبیه کنند.
اما موش تنبل حسابی تنبیه شده بود، او حالا یک موش روسیاه، دست سیاه، دندان سیاه بود و از همه خجالت میکشید!
#قصه
🌺🍃🌸🌺🍃🌸
#فــوروارد_یــادت_نــره❤️✨
💠کانال دورهمی اعـــجـوبــه هــا🌈
https://eitaa.com/joinchat/3596091641Cf0a569d59f