عده یی هم هـستند که وقتی بیکار شدند
حالت را میپرسند، شما هم هر وقت بیکار
شدید جوابش را بدید...
آمدم در نِگَهت جـان بسپارم کـه نشد
بـر لبت حـادثهٔ بوسـه بِکارم کـه نشد
آمدم خیره به چشمانِ سیاهت شوم و
رمزِ آرامـشِ خـود را بشمـارم کـه نشد
چه کنـم طایفـهٔ من همـه شاعر بودند
تاشود شعر همه ایل و تبـارم کـه نشد
آمـدم تـا کـه مگر فاصله ها خط بزنم
بسکه از فاصله هایم گِله دارم کـه نشد
آمدم تا که مگر عشق بـه سامان برسد
زیرِ جمعِ من و تـو مـا بگذارم کـه نشد
چه کنـم شاعرو تنهـایی و غم مأنوسند
آمدم اشک بر این شعـله ببارم که نشد
آمدم تـا کـه مگر عشق بـه خلوت بِبَرم
منکه درخلوتِ خود جزتو ندارم که نشد
آمدم غنچـه ی لب های تـورا شعر کنم
یک دلِ خسته بدستت بسپارم که نشد
اگر میدانستی
چقدر دوستت دارم
لبانت به تبسم بدل میشدند
و چشمانت سپیده دم ...
#غادة_السمان
شده ام مثلِ
انسان های اولیه
" دوستت دارم "
اما نمیدانم
به چه زبانی به تو بگویم!
#حمیدرضا_عبداللهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڪلیپ زیبا شاه ڪے بودے تو عشقم❤️..
🌺❤️🍃
@shapark1
دوستت دارم...
و خواستنِ تو
جنینی ست در من
که نه سقط میشود
نه به دنیا میآید...