رفتنش رفتنِ جـــــان بود نمےدانستم
شهره ے هر دو جهان بود نمےدانستم
هر دو عالم نتواند بڪشد نازش را
دخترِ ڪوچڪِ خان بود نمےدانستم
گفته هایش همگے بوے نجابت مےداد
حرف هایش هذیان بود نمےدانستم
رفت و با رفتنِ خود هم ڪمرم را خم ڪرد
لعنتے خندهڪنان بود نمےدانستم
و همان روز ڪه از غصه مرا ویران ڪرد
خانه اش عقدڪنان بود نمےدانستم
#محمد_نهاوندی
راز دل را دکترم فهمید اما دم نزد
دکترم هم با دلی خونین طبابت کرد و رفت
#محمد_نهاوندی