.
متأسفانه نت خیلی ضعیفه و نمیتونم تصویر و صدا ارسال کنم.
حدود دو ساعت تا شروع مراسم مونده و جمعیته که موج میزنه توی خیابون...
سید تو چی کار کردی با دلهای ما؟
.
.
آقای آلهاشم اینجا آبِ صلواتی دادن دستِ ما
آب رو که گرفتم یکمرتبه یاد شما افتادم و قلبم لرزید
شما چند ساعت بعد از سقوط زنده بودید.
یعنی بر اثر خونریزی و جراحت چقدر تشنه شده بودید؟
بمیرم برای اینطور شهید شدنتون...
.
.
آقای امیر عبدالهیان
شما خیلی نگرانِ غزه بودید.
بخاطر اینم که شده من اینجا اول از همه از طرف شما سلام میدم به امام رضا جان.
هر چند که الان خودتون پیشِ آقایید، ولی خب دلمون خوشه به این نیابتها، شاید اینجوری دلتون رو به دست آوردیم و دستمونو گرفتید...
.
.
من فلکهی ضدم
میدون پونزده خرداد
جمعیت جوری قفله که نمیشه قدم از قدم برداشت.
آقای رئیسی من اینجا رو فقط توی تشییع سردار این شکلی دیده بودم.
نت ضعیفه.
هوا گرمه.
وسط شلوغی نمیشه نفس کشید.
کتونیهای سفیدِ قشنگم که خیلی گرون خریدمش زیر کفش مردم سیاه شد.
و خب اینا اصلا مهم نیست.
کوتاه بیا سید، یعنی جدی جدی ما اومدیم تشییع شما؟
.
.
ممنونم آقای مجری
ممنونم که روضهی حضرت زهرا خوندی...
اینجور وقتها فقط روضهی حضرت زهرا جوابه
.
.
کاش برای شادی اینجا بودیم و من داشتم طبق معمول با طنازی گزارش مینوشتم
ولی اینجا پیرهنا مشکیه و صورتها خیسِ اشک...
.
.
دوستان لطفا برای به سلامت برگزار شدن مراسم صلوات بفرستید.
الان نزدیک بود یه حادثهی منا درست بشه اینجا!
.
سرریز جمعیت از توی خیابون اصلی یک باره ریختن توی این فرعی و خیلی ترسناک بود لحظهی هجوم جمعیت!
عیبی نداره سید.
تو واسه نترسیدنِ ما خیلی زحمت کشیدی.
حالا یه بار ما از هولِ جمعیت بترسیم چیزی نمیشه.
عیبی نداره سید
فدای سرت
شما نگران نباش
خیالت راحت
مردم عشق میکنن با اینجور بالبال زدن تو تشییع شما...
.
.
قدم برمیدارم به نیابت از رهبرم
به نیابت از سرادر سلیمانی
به نیابت از هر کی که دلش با این کشور و با این نظامه
به نیابت از هر کی که الان دلش اینجاست...
.
.
کارِ دلِ من جز با یا زهرا راه نمیافته.
ممنونم آقای مداح که گفتی فریاد بزنیم یا زهرا...
چند یا زهرا هم به نیابت از شما میگم...
.
.
آقای آلهاشم من دلم برای شما خیلی کبابه
کاشکی به ما نمیگفتن که شما تا یکی دو ساعت بعد از حادثه زنده بودید
من از روزی که اینو شنیدم روزی هزار بار شما رو در حال جون دادن تصور کردم، شما رو دیدم که خون از تنتون میرفت و کسی نبود که به دادتون برسه، تصور کردم وقتی تماس گرفتید پشت تلفن چی گفتید؟ چطور حرف زدید؟ صدای خستهی زخمیتون رو چرا تشخیص ندادن که از کدوم نقطهی کوه میاد.
من هزار بار از خودم پرسیدم یعنی اگه امدادگرا زودتر میرسیدن شما زنده میموندید؟
یعنی وقتی اونجا وسط اونهمه مه و بارون و سرما، خون از تنتون میرفت، چقدر بدنتون سرد شده بود؟
چقدر تشنه شده بودید؟
چقدر اشک ریختید برای همراهای شهیدتون.
آقای آل هاشم من خیلی دلم برای شما کبابه.
شما زخمی و مجروح چند ساعت زنده بودین و بعد شهید شدین.
بمیرم برای اینجور شهید شدنتون
.
.
آقای ال هاشم اینجا باز دارن آب پخش میکنن و من دارم برای تشنگی شما گریه میکنم.
خون که از بدن میره آدم بدجور تشنه میشه😭
.
.
آقای آلهاشم
لعنت به ماهایی که تخیلمون خیلی قویه
من دارم با تخیلِ طرزِ شهادت شما جون میدم
.
.
آقای رئیسی من مسئول ستاد شما بودم.
من تا روستاهای دور رفتم و به مردم گفتم که به شما رأی بدن.
آقای رئیسی اومدم حقالزحمهام رو ازتون بگیرم😭
آقای رئیسی شما جدی جدی شهید شدید؟
.
.
آقای آل هاشم
من رفتم جلوی یکی از این آبپاشا ایستادم و آب پاشید تو صورتم.
جگرم یخ نکرد، بیشتر آتیش گرفت.
بمیرم برای تشنگیتون
.
.
اینجا قیامته
مأمورا خانوما رو هدایت میکنن سمت کوچهها و فرعیها که توی فشار جمعیت طوریشون نشه
الهی دورت بگرم عمه جانِ امام زمان😭
اینجا مردا نمیذارن ما تو شلوغی بریم.
کدوم نامرد شما رو تو شلوغی برد؟
.