.
کاش برای شادی اینجا بودیم و من داشتم طبق معمول با طنازی گزارش مینوشتم
ولی اینجا پیرهنا مشکیه و صورتها خیسِ اشک...
.
.
دوستان لطفا برای به سلامت برگزار شدن مراسم صلوات بفرستید.
الان نزدیک بود یه حادثهی منا درست بشه اینجا!
.
سرریز جمعیت از توی خیابون اصلی یک باره ریختن توی این فرعی و خیلی ترسناک بود لحظهی هجوم جمعیت!
عیبی نداره سید.
تو واسه نترسیدنِ ما خیلی زحمت کشیدی.
حالا یه بار ما از هولِ جمعیت بترسیم چیزی نمیشه.
عیبی نداره سید
فدای سرت
شما نگران نباش
خیالت راحت
مردم عشق میکنن با اینجور بالبال زدن تو تشییع شما...
.
.
قدم برمیدارم به نیابت از رهبرم
به نیابت از سرادر سلیمانی
به نیابت از هر کی که دلش با این کشور و با این نظامه
به نیابت از هر کی که الان دلش اینجاست...
.
.
کارِ دلِ من جز با یا زهرا راه نمیافته.
ممنونم آقای مداح که گفتی فریاد بزنیم یا زهرا...
چند یا زهرا هم به نیابت از شما میگم...
.
.
آقای آلهاشم من دلم برای شما خیلی کبابه
کاشکی به ما نمیگفتن که شما تا یکی دو ساعت بعد از حادثه زنده بودید
من از روزی که اینو شنیدم روزی هزار بار شما رو در حال جون دادن تصور کردم، شما رو دیدم که خون از تنتون میرفت و کسی نبود که به دادتون برسه، تصور کردم وقتی تماس گرفتید پشت تلفن چی گفتید؟ چطور حرف زدید؟ صدای خستهی زخمیتون رو چرا تشخیص ندادن که از کدوم نقطهی کوه میاد.
من هزار بار از خودم پرسیدم یعنی اگه امدادگرا زودتر میرسیدن شما زنده میموندید؟
یعنی وقتی اونجا وسط اونهمه مه و بارون و سرما، خون از تنتون میرفت، چقدر بدنتون سرد شده بود؟
چقدر تشنه شده بودید؟
چقدر اشک ریختید برای همراهای شهیدتون.
آقای آل هاشم من خیلی دلم برای شما کبابه.
شما زخمی و مجروح چند ساعت زنده بودین و بعد شهید شدین.
بمیرم برای اینجور شهید شدنتون
.
.
آقای ال هاشم اینجا باز دارن آب پخش میکنن و من دارم برای تشنگی شما گریه میکنم.
خون که از بدن میره آدم بدجور تشنه میشه😭
.