eitaa logo
شراب و ابریشم...
2.8هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
505 ویدیو
8 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. امضا: ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم نویسنده‌ی کتاب #من_اگر_روضه‌خوان_بودم مدرس دانشگاه مربی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
. سالها قبل زمانی که قرار شد خراسانِ بزرگ تقسیم بشه و بشه سه تا خراسان. خراسان شمالی و خراسان رضوی و خراسان جنوبی اون موقع سرِ اینکه شهرِ ما تکه‌ای از خراسان جنوبی باشه یا خراسان رضوی، دعوا بود. من خیلی بچه بودم ولی یادمه که کار خیلی بیخ گرفته بود و حتی به زد و خورد رسیده بود. ما میخواستیم از خراسان رضوی باشیم و بالادستی‌ها میخواستن ما رو بسپرن به خراسان جنوبی. تحلیلهای بالادستی‌ها اقتصادی و بودجه‌ای بود و بر معیار جمعیت و وسعت اراضی، تحلیلهای مردمی بر اساسِ عواطف و احساسات نسبت به مشهد و امام. من اون زمان با خودم فکر می‌کردم خب قرار نیست که شهر ما رو بردارن و ببرن یه جای دیگه، ما که هستیم، همین بغلِ امام رضا جان، حالا اسمی و رسمی میخوان اسم یه جای دیگه رو بذارن روی ما فرقی می‌کنه مگه؟ توی اون دعوا عاطفه بر سیاست چربید و ما شدیم یک تکه از خراسان رضوی. بعدها که بزرگتر شدم و وقتی برای مرحله‌ی استانیِ مسابقاتِ دانش‌آموزی باید می‌رفتم مشهد و نَه بیرجند، تازه فرق خراسان رضوی و جنوبی برام معلوم شد، وقتی برای کاری باید می‌رفتم مرکز استانمون، استانی که مرکزش مشهد بود و در هر سفرِ کاری و اداری و تحصیلی و مناسبتی به مرکز استان، زیارت روزیم میشد و من تمام کارهای مهمم رو باید در مشهد انجام می‌دادم تازه فهمیدم درسته که قرار نبود ما رو بردارن و ببرن یه جای دیگه ولی اگه میفتادیم خراسان جنوبی اونوقت دیگه مرکز استان بجای مشهد بیرجندی می‌شد که امام رضا نداشت! خواستم امشب که شب شهادت امام رضاجانه با همه‌ی اعضا و جوارحم از همه‌ی اون آدمهایی که داد و بیداد کردن، حتی چماق کشیدن، تحصن کردن، راه تهران و مجلس رو بارها و بارها رفتن و برگشتن، مسیر اداری و غیراداریش رو طی کردن، از راه مذاکره یا دعوا پیش رفتن، استدلالی و منطقی یا کاملا احساسی و غیرمنطقی عمل کردن.... همه‌ی اونهایی که به هر طریقی اجازه ندادن که ما از خراسان رضوی بیرون بیفتیم، تشکر کنم. من بعد از دانشگاهم که مشهده، بیشترین زیارتهامو مدیون اینم که مرکز استانم مشهده و من باید برای کمترین کاری برم مشهد و این یعنی شانس زیارت، این یعنی آخرِ اقبال و سعادت. رحمت به هر کسی که نذاشت اسم خراسانِ دیگری روی ما گذاشته بشه و از تعداد زیارتهامون کم بشه. ✍ملیحه سادات مهدوی 🌱 @sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
. سالها قبل زمانی که قرار شد خراسانِ بزرگ تقسیم بشه و بشه سه تا خراسان. خراسان شمالی و خراسان رضوی و
آخ که این متن به خودم چه حالی میده واقعا ممنونم از هر کی که شهرمون رو کرد تو پاچه‌ی خراسان رضوی💚 واقعا ممنونم از امام رضا جانم که ما رو زیر سایه‌ی خودش نگه داشت و ما موندیم توی استانی که مرکزش مشهده. معنی این حرفمو کسایی میفهمن که برای کارهاشون قرار باشه برن مرکز استان، کارهای خسته‌کننده، اداره‌ها و اداره‌چی‌های خسته‌کننده‌تر و سفرهای جانفرسای یک روزه و نیم‌روزه رو فقط به هوای حرم میشه تحمل کرد و لاغیر. الحمدلله رب العالمین 💚 🌱 @sharaboabrisham
سلام بر آقایی که یادمون داد هر وقت خواستیم گریه کنیم برای شما گریه کنیم ارباب💚 ما گریه‌ها و اشک‌هامون رو از امام رضا جان داریم اونجا که فرمود: هر گاه خواستی بر چیزی گریه کنی پس بر حسین گریه کن... 🌱 @sharaboabrisham
من خدای گریه‌های وقت خداحافظی‌ام. رب‌النوعِ بغض‌های سنگینِ لحظه‌ی رفتن. صاحبِ اضطرابهای بزرگِ ساعتِ جدا شدن. من آدمِ وداعهای سخت و دل نکندن‌ از عزیزانم. راستش فکر می‌کنم برای همین، رابطه‌ی عاطفی‌ام با امام رضا یک جور دیگر است. منِ گریوی موقعِ خداحافظی‌ها انگاری "بر من گریه کنیدِ" وقت خداحافظیِ امام را دیده‌ام! من غربت چشیده‌ام و همیشه به آخر خط که رسیده‌ام باز خودم را دیده‌ام که گوشه‌ی صحنِ امامِ غریبم. هر بار خواستم دنیا را تمام شده فرض کنم و تاب نیاورم دستم را گرفته و آورده مقابل ضریح و کنار گوشم گفته نگاه به زرق و برق حرمم نکن، من اینجا خیلی غریبم. من را به اجبار از شهر آبا و اجدادیم اینجا آوردند و تنها و دور از وطن و خانه و اهلم زهر به من خوراندند و جانم را گرفتند... و اینجوری غصه‌هایم را توی غصه‌های خودش ذوب کرده، آرامشم داده و از حجم غربت و بی‌کسی‌ام کم کرده و آخرش جوری فرستاده برگردم خانه که انگار از اول اصلا دردی نبوده که قرار باشد پی درمان بگردم! من فکر می‌کنم ما عاطفی‌های همیشه اشکی، یک جور دیگری با امام رضا حال هم را می‌فهمیم... سلام بر آن امامِ دور از وطنی که از خانه‌اش با گریه خداحافظی کرد... ✍ملیحه سادات مهدوی 🌱 @sharaboabrisham
شروع قصه و غصه‌ی محرم و صفر با روضه‌ی عمه جانِ بچه‌های اباعبدالله بود و حالا که داریم بساط روضه رو جمع می‌کنیم و خودمون رو آماده می‌کنیم برای حلول ربیع و آغازِ مبارکش با لیلة المبیت دوباره باید ادب کنیم و مجلس رو با ذکر عمه جان تمام کنیم. اول و آخر همه‌ی روضه‌ها به زینب کبری برمی‌گرده. حتی اونجا که امام رضا جان خطاب به ابن‌شبیب فرموده فَابكِ عَلَي الحُسَين هم طلب گریه برای زینبه! برای کجای واقعه، کدوم قسمت ماجرا، چه حادثه‌ای از کربلا میشه روضه خوند که اسم زینب اول و آخرش نیاد؟! از شما ممنونیم عمه جان که هزار و چهارصد ساله قافله‌سالارید و دارید اهل دنیا رو از گردنه‌های هولناکِ بی‌حسینی عبور می‌دید و به عشق اباعبدالله می‌رسونید. درسته عزت و عظمت شما و عمق زحمتهاتون از درک ما خارجه ولی ما بقدر همین فهم‌های ناقصمون هم خودمون رو تا ابد زیر دِین شما می‌دونیم. ممنونیم که قابلمون دونستید و تو خیلِ سینه‌چاکای برادرتون راهمون دادین. واسه ما تو این مسیر هر اجری که بود تقدیم شما، شاید فقط یه تکون از پر چادرتون جبران شد... الحمدلله رب العالمین برای توفیق دو ماه اقامه عزای اباعبدالله ✍ ملیحه سادات مهدوی 🌱 @sharaboabrisham
. قبل از تموم شدنِ محرم و صفر دوست دارم اسم ببرم از بنیان‌گذار همه‌ی ایستگاهای صلواتی و موکبهای پذیرایی. ثروتمندِ سخیِ بلندطبعی که از شترهایی که برای پذیرایی از زائران ذبح می‌کرد یک شتر هم بعنوان سهم گرگهای گرسنه‌ی کوهستان کنار می‌گذاشت و امر می‌کرد قطعه‌های گوشت رو بر سر کوهها پخش کنند تا در حوالیِ او حتی از وحوش کسی گرسنه نمونه چه رسد به آدمیزادها. کسی که کلیددار کعبه بود و میزبان زائران و موحدان در مناسک ابراهیمی. جد بزرگ پیامبر جانِ ما جناب عبدالمطلب علیه‌السلام💚 رحمت به این دودمان که دست روی هر یکشان بگذاریم یکی از یکی کریم‌تر، سیدتر، آقاتر... الحمدلله رب العالمین برای داشتن پیامبری برخاسته از خاندانی اینچنین کریم و اصیل💚 ✍ملیحه سادات مهدوی 🌱 @sharaboabrisham
هدایت شده از بچه‌های رُباب💚
ما از عالمِ ذر با دست و بالِ حنابسته به این دنیا آمدیم. آنجا که قرار شد از خِیلِ آدمیزادها چند نفری دستچین شوند و به حضور در جمعِ محبان امیرالمؤمنین مفتخر شوند، وقتی حضرت زهرا منت نهاد و دست روی ما گذاشت و بین شیعیانِ علی جانش قاطی‌مان کرد، آنجا هزار هزار فرشته و ملک از شوقِ سعادتمندی و سپیدبختی ما چند هزار شبانه روز جشن برپاکردند و طاق عرش را چراغانی کردند بعد هم از بوته‌های حنای بهشت برگِ حنا آوردند و دست و بال ما را حنا بستند و بعد آوردندمان در این دنیا و روی پیشانی‌مان نوشتند: محب علی‌ابن‌ابی‌طالب و ما بلطف حضرت زهرا شدیم خوشبختِ دو سرا💚 ✍ملیحه سادات مهدوی حلولِ ماه ربیع و لیلة المبیت خجسته💚 🌱 @bachehayehosein
آخرش اول ربیع رو تبریک بگیم یا نه؟🧐 شب اول ربیع، شبی هست که امیرالمؤمنین با بذل جان شریفشون جان گرامی پیامبر رو از خطر قطعی و یقینی نجات دادن و این کار امیرالمؤمنین اونقدر مورد تحسین و مباهات پروردگار قرار گرفته که آیه نازل کرده و در قرآن ثبت نموده تا قیام قیامت همه بدونن خداوند به وجود امیرالمؤمنین فخر می‌فروشه. آیا واقعا چنین تجلیلی از مولا و مقتدای ما توسط خداوند، جای تبریک و شادباش نداره؟ آیا واقعا چنین مناسبتی عید نیست؟ عیدِ بزرگداشت ولیّ خدا. خداوند و ملائکش در هفت آسمان هر روز و هر ساعت به مدح اهل‌بیت مشغولند. ان‌الله و ملائکته یصلون علی النبی، یصلون فعل مضارعه و خبر از پیوستگیِ این درودها و سلامهایی میده که خداوند از سر مباهات بر پیغمبر و آلش میفرسته... اما بعضی از ایام خدا این مدح و ستایشها رو فرستاده زمین تا ما هم بشنویم و ما هم در این ستودنها با خدا و ملائکش همراه بشیم. و چه عیدی شورآفرین‌تر از روزهایی که خداوند متعال در ستایش اهل‌بیت حرفی و کلمه‌ای فرستاده و بر ما منت گذاشته تا ما هم همردیف خودش و مَلَک‌هاش غرق سرور و مباهات بشیم و به داشتن اهل‌بیت ببالیم و از جام محبت اهل‌بیت سرمست بشیم. در شگفتم از بندگان خدایی که معترض میشن به این تبریکها و تهنیتها و هی با نشر پیامهایی که اول ربیع چنین است و چنان نیست اصرار می‌ورزند بر منع از تبریک ایام! تا این روزها و بزرگداشتها رو درک نکنیم که ایام عزای اهل‌بیت هم نمی‌فهمیم قراره بر چه کسی گریه کنیم! تا مفاخر اهل‌بیت رو نشناسیم و عظمتش رو جشن نگیریم که نمی‌فهمیم چرا مصیبت اهل‌بیت بزرگه؟ اون بلایا سنگینه، چون سر کسانی اومده که این آیات در شأنشون نازل شده و ما باید این آیات و کرامات رو بشناسیم تا بتونیم مصیبت رو درک کنیم. از دیشب باز بحث تبریک‌نگیدها داغ شده، حالا بعضیا میگن شام شهادته، بعضیا میگن ایام محسنیه، بعضیا میگن فلان روایت جعلیه و .... جای تأسف و تأمل داره این سبک رفتاری. هر جا که خدا از فضایل اهل‌بیت صحبت کرده شک نکنید که جای جشن و بزرگداشته. باید عید به پا کرد برای هر منزلت اهل‌بیت؛ نَه از این جهت که اهل‌بیت محتاج عید و عزای ما باشن بلکه از این جهت که ما محتاجیم به داشتن و شناختن و ستودنِ اهل‌بیتی اینچنین بلندمرتبه که حتی پروردگار طاق عرش رو برای مدح و ثنای اونها آذین بسته. من همونطور که تلاشم رو میکنم تا جا بندازم که غدیر عید سیدها نیست بلکه عید کائنات و عید کل بشره و همونطور که تمام تلاشم رو میکنم تا فرهنگ غلط استقبالهای زودهنگام از محرم رو هم ریشه‌کن کنم، به قدر توان و وسعم تلاشم رو می‌کنم تا این رو جابندازم که هر جا آیه‌ای در شأن اهل‌بیت نازل شده بی‌شک اونجا عیده و وقت تهنیت. اول ربیع مبارک هست، مبارک‌ترمون باشه 😍 ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
4_5992344178174986054.mp3
1.31M
شب همان شب که سفر مبدأ دوران می‌شد خط به خط باورِ تقویم مسلمان می‌شد شب؛ همان شب که جهانی نگران بود آن شب صحبت از جانِ پیمبر به میان بود آن شب در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها باز هم چاره علی بود، نه آن دیگرها مرد؛ مردی که کمر بسته به پیکار دگر بی زره آمده در معرکه یک بار دگر تا خودِ صبح خطر دور و برش می‌‌رقصید تیغِ عریان شده بالای سرش می‌رقصید مرد آن است که تا لحظه آخر مانده در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده گرچه باران به سبو بود و نفهمید کسی و محمّد خودِ او بود و نفهمید کسی در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها باز هم چاره علی بود، نه آن دیگرها دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند جانِ پیغمبر خود را، سپر خود کردند بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد آیهٔ ترس برای چه کسی نازل شد بگذارید بگویم خطر عشق مکن! جگر شیر نداری، سفر عشق مکن! عنکبوت آیه‌ای از معجزه بر سردر دوخت تاری از رشتهٔ ایمان تو محکم‌تر دوخت باز هم یک نفر از درد به من می‌گوید من زبان بسته ‌ام و خواجه سخن می‌گوید من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم مُهر بر لب‌ زده، خون می‌خورم و خاموشم طاقت ‌آوردن این درد نهان آسان نیست شِقشقیّه است و سخن گفتن از آن آسان نیست... و شعر با صدای شاعر 🌱https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
شراب و ابریشم...
خب قصه‌ی لیلة المبیت اونقدر شهره‌ی آفاق هست و اونقدر توی اقطار و اکناف عالم این قصه دهن به دهن و سین
یه مطلب خودمونی درباره لیلة‌المبیتِ بسیار عزیز و بسیار مبارک☝️ 💚 چون شأن امیرالمؤمنین درست شناخته نشد حوادثِ بعد از شهادت پیامبر، بوجود اومد. پس این که فکر کنید عزاداری برای محسنیه و یا هر مطلب دیگری بر گرامیداشت لیلة‌المبیت ترجیح داره سخت اشتباهه، چون تا لیلة‌‌المبیت‌ها به درستی شناخته نشن سقیفه‌ها دائم تکرار میشن! می‌دونید این اشتباه ریشه در کجا داره؟ در اینکه ما فکر میکنیم مسئله‌ی ولایت تمام شده هست، گمان می‌کنیم ۱۴۰۰ سال پیش سر ولیّ خدا بلایی اومده و حالا اینکه واسه اون بلا عزاداری کنیم از اینکه برای منزلت ولیّ جشن بگیریم واجبتره! اما مسئله اینه که ولایت جاریه و سقیفه‌ها هم در ستیزِ همیشگی با ولایت. و اگر جایگاه ولایت به درستی تبیین نشه، سقیفه و همه‌ی حوادث در طول تاریخ باز و باز تکرار میشه. قطعا بزرگداشت لیلة المبیت بر هر بزرگداشت دیگری ترجیح داره، حوادثی هم که زحمت کشیدید بعضی دوستان در پی‌وی برای من ارسال کردید رو مطلع هستم لیکن همه‌ی اونها رو دقیقا حاصل همین مقاومت در برابرِ بیانِ شأن امام می‌دونم! تا امام شناخته نشه و قدر و منزلتش بر مردم معلوم نشه، تاریخ همون تاریخه و حوادث همون حادثه‌ها... اونقدر لیلة المبیت عجیب و بزرگه که جا داره براش جشنها و پایکوبیها برگزار بشه. این خارج از ادراک ماست که چطور میشه خداوند متعال بنده‌ای از بندگانش را تا این حد مورد مدح و ستایش قرار بده؟ هیچ جان‌افشانی و بذل جانی شبیه این قصه نبوده و نیست. جانِ پیغمبر آخرالزمان نجات پیدا کرده، جان ضامنِ حیاتِ کائنات امیرالمؤمنین اگر اون فداکاری رو نمی‌کرد و جان پیامبر به خطر می‌افتاد کائنات حتی قدر لحظه‌ای سرجا نمی‌موند و نابود می‌شد. اینها رو فقط وقتی می‌شه درست متوجه شد که نسبت بقای آفرینش و پیامبر برای ما به درستی معلوم شده باشه.... 👈اینجا در این سلسله مطالب قبلا کمی صحبت شده‌. ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham
هدایت شده از  شراب و ابریشم...
یک آیه‌ای داریم توی قرآن که صحبتش سر این است که خدا با بعضی بنده‌هایش یک طور دیگری مهربان است. از آن مهربانی‌ها که برایش از لفظ رئوف استفاده کرده و نه رحمن و رحیم و مشتقاتی از این دست. خب آنهایی که عربی بلدند می‌دانند که در ادبیات عرب بار معنایی واژه‌ها با هم فرق می‌کند، و اینطور نیست که مثلا همینطور فله‌ای از یک بغل به همه رقم مهربانی بگویند مهربانی و تمام! نخیر آقا ادبیات عرب واژه‌هایش حساب و کتاب دارد، برای مهربانی مراتب قائل است و برای هر مرتبه، لغت خاص خودش را وضع کرده است! البته این حجم از دقت و ظرافت در ادبیات عرب خاص این یک کلمه نیست اینجا چون صحبت راجع به مهربانی بود همان را مثال زدم. خب بگذریم داشتم میگفتم یک آیه‌ای داریم که صحبتش سر این است که خدا با یک بنده‌هایی مهربان است، چه مهربانی... از آن مهربانی‌هایی که دیگر برایش نمی‌شود تَه پیدا کرد، از آن مهربانی‌هایی که آخر ندارد، مثل و مانند ندارد... حالا این بنده‌هایی که خدا اینجوری باهاشان مهربان هست کی هستن؟ اصلا مگر چه کار کردن که انقدر نورچشمی شده‌اند؟ خود آیه جواب می‌دهد: می‌گوید همانها که جانشان را با خدا معامله کردند. بعد لغت‌دانان و مفسران ذیل این آیه بحث کرده‌اند و نظر قطعی داده‌اند که اینجا از آن جاهایی‌ست که لفظ جمع آمده اما اراده‌ی مفرد شده! یعنی گر چه که در ظاهر آیه گفته آنها، اما منظورش او بوده! اصلا آنهایی در کار نیستند، یک اویی هست و تمام! ابن‌ابی‌الحدید دانشمند بزرگ اهل سنت هم ذیل این آیه بر همین معنای او تاکید کرده و گفته فقط یکی که کافر یا دیوانه باشد این مسئله را انکار می‌کند و همه‌ی مفسران به تواتر گفته‌اند که این آیه یک نفر را نشان کرده و آن یک نفر کسی نیست جز علی‌ابن‌ابی‌طالب و آن معامله‌ی جانی هم که آیه اشاره کرده همان قصه‌ی معروف لیلة ‌المبیت و ماجرای خوابیدن امیرالمؤمنین در بستر پیغمبر است. خدا یک آیه نازل کرده خاص امیرالمؤمنین و گفته تا قیام قیامت که این قرآن برقرار است این آیه در گوش زمین و زمان تلاوت بشود تا همه بدانند من علی جانم را چقدرررر دوست دارم، علی جانی که هم نام منِ خدایِ علی و اعلاست.💚 وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ/بقره۲۰۷ ✍ملیحه سادات مهدوی. بزمِ برکه‌ی خوشبخت از ۲۵ ذی‌قعده تا ۲۵ ذی‌حجه هر روز با ذکر فضائل امیرالمؤمنین 💚 @sharaboabrisham