eitaa logo
شراب و ابریشم...
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
482 ویدیو
7 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. امضا: ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم نویسنده‌ی کتاب #من_اگر_روضه‌خوان_بودم مدرس دانشگاه مربی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
سرریز جمعیت از توی خیابون اصلی یک باره ریختن توی این فرعی و خیلی ترسناک بود لحظه‌ی هجوم جمعیت! عیبی نداره سید. تو واسه نترسیدنِ ما خیلی زحمت کشیدی. حالا یه بار ما از هولِ جمعیت بترسیم چیزی نمیشه. عیبی نداره سید فدای سرت شما نگران نباش خیالت راحت مردم عشق می‌کنن با اینجور بال‌بال زدن تو تشییع شما... .
. قدم برمی‌دارم به نیابت از رهبرم به نیابت از سرادر سلیمانی به نیابت از هر کی که دلش با این کشور و با این نظامه به نیابت از هر کی که الان دلش اینجاست... .
. وسط این شلوغی، همه‌ی یا زهراهای مونده روی دلم رو فریاد زدم... .
. کارِ دلِ من جز با یا زهرا راه نمی‌افته. ممنونم آقای مداح که گفتی فریاد بزنیم یا زهرا... چند یا زهرا هم به نیابت از شما میگم... .
. آقای آل‌هاشم من دلم برای شما خیلی کبابه کاشکی به ما نمی‌گفتن که شما تا یکی دو ساعت بعد از حادثه زنده بودید من از روزی که اینو شنیدم روزی هزار بار شما رو در حال جون دادن تصور کردم، شما رو دیدم که خون از تنتون می‌رفت و کسی نبود که به دادتون برسه، تصور کردم وقتی تماس گرفتید پشت تلفن چی گفتید؟ چطور حرف زدید؟ صدای خسته‌ی زخمی‌تون رو چرا تشخیص ندادن که از کدوم نقطه‌ی کوه میاد. من هزار بار از خودم پرسیدم یعنی اگه امدادگرا زودتر می‌رسیدن شما زنده می‌موندید؟ یعنی وقتی اونجا وسط اونهمه مه و بارون و سرما، خون از تنتون می‌رفت، چقدر بدنتون سرد شده بود؟ چقدر تشنه شده بودید؟ چقدر اشک ریختید برای همراهای شهیدتون. آقای آل هاشم من خیلی دلم برای شما کبابه. شما زخمی و مجروح چند ساعت زنده بودین و بعد شهید شدین. بمیرم برای اینجور شهید شدنتون .
. آقای ال هاشم اینجا باز دارن آب پخش می‌کنن و من دارم برای تشنگی شما گریه می‌کنم. خون که از بدن می‌ره آدم بدجور تشنه می‌شه😭 .
آقای آل هاشم من این آبها رو به نیابت از لب تشنه‌ی شما پخش کردم. من خیلی دلم برای شما آتیش گرفته
. آقای آل‌هاشم لعنت به ماهایی که تخیل‌مون خیلی قویه من دارم با تخیلِ طرزِ شهادت شما جون می‌دم .
. آقای رئیسی من مسئول ستاد شما بودم. من تا روستاهای دور رفتم و به مردم گفتم که به شما رأی بدن. آقای رئیسی اومدم حق‌الزحمه‌ام رو ازتون بگیرم😭 آقای رئیسی شما جدی جدی شهید شدید؟ .
آقای رئیسی این موکبا چرا عکس شما رو گذاشتن؟ قبل این، همچین چیزی مرسوم نبود که! نکنه شما راستی راستی شهید شدید و اینا دارن واسه شما نذری می‌دن؟😭
‌. آقای آل هاشم من رفتم جلوی یکی از این آب‌‌پاشا ایستادم و آب پاشید تو صورتم. جگرم یخ نکرد، بیشتر آتیش گرفت. بمیرم برای تشنگی‌تون .
. اینجا قیامته مأمورا خانوما رو هدایت میکنن سمت کوچه‌ها و فرعی‌ها که توی فشار جمعیت طوریشون نشه الهی دورت بگرم عمه جانِ امام زمان😭 اینجا مردا نمی‌ذارن ما تو شلوغی بریم. کدوم نامرد شما رو تو شلوغی برد؟ .
ولی خیلی‌ها اومدن حلالیت‌طلبی...
. کاشکی به اینهمه آدم قول نمی‌دادم که به نیابت ازشون قدم بردارم. من دیگه قدم‌هام یاری نمی‌ده. دلم می‌خواد دیگه قدم از قدم برندارم. بشینم همین لبه‌ی جدول و فقط گریه کنم... .
. امام رضا جانم اگه گنبدِ شما تَهِ این خیابون نبود، من یکی که دیگه نمی‌تونستم با تابوتا جلوتر بیام... .
. من این روسری مشکی‌مو واسه فاطمیه خریده بودم. حلالت سید، واسه تشییع تو پوشیدم .
. داره صدا می‌زنه خواهش می‌کنم از خیابونهای هم‌جوار بیرون برید. می‌تونید تصور کنید چه جمعیتی اومده که دیگه خیابون امام رضا ظرفیت نداره و هی به جمعیت می‌گن برید تو فرعیها... .
. من ولی حالم خوبه. گریه کردم. تا جون داشتم یا زهرا گفتم. به مردم آب دادم. با آقای آل‌هاشم حرف زدم و خودش دید که چقدر دلم آتیشه از داغش. سلام و طلب حلالیت همه رو به آقای رئیسی رسوندم. به آقای امیرعبدالهیان گفتم که خیلی خوش‌تیپ بود و ممنونم ازش که نگران غزه بود. به بقیه‌ی شهدا هم گفتم من و خیلی‌های دیگه که شما رو نمی‌شناختیم ولی ظاهرا اونی که اون بالاهاست شماها رو می‌شناخت. باز گریه کردم. دوبار رفتم جلوی آب‌پاش‌ها. یه کم روی زمین پخش شدم. یک تکه راه رو توی این فرعیها اشتباه رفتم و دوباره برگشتم قاطی جمعیت. باز گریه کردم. و احتمالا الان حالم خوبه😭 .
. من توی یکی از این فرعیها که هی به زور ما خانوما رو پیچوندن توش نشستم بغل یک دیوار. صدای بلندگوها داره قلبمو از جا میکنه. تکیه زدم به دیوار و دلم می‌خواد فقط گریه کنم. اما نمی‌دونم دارم برای چی گریه می‌کنم. رئیسی که عاقبت به خیر شد. من دارم دقیقا برای چی گریه می‌کنم؟ نکنه این اشک ذوقه و خودم خبر ندارم. من ذوق کردم از اینکه می‌بینم تو مملکتی دارم زندگی می‌کنم که مقام دومش بلند میشه میره تو کوه و کمر و قاطیِ مستضعفین و انقدر میره و میره و تا اینکه دیگه برنمی‌گرده... یعنی واقعا ذوق نداره این؟ من این چیزا رو فقط از مرامِ امیرالمؤمنین سراغ داشتم... حالا چرا ذوق نکنم؟؟ چرا همینجایی که نشستم از ته دل زار نزنم؟ .
. خدایا این روضه‌خونه هر چی خوند هی گفت سیدی از نسل حضرت زهرا...😭 . کاش ولی ما بچه‌سیدا رو انقدر آتیش نمی‌زد... .
امام رضا جانم براتون مهمون آوردیم...
118.5K
یا زهرا💚
. دو دمه گرفتن: برخیز و ببین خادم جمهور کجایی در آغوشِ رضایی در آغوشِ رضایی در این شب جمعه زائر کربلایی در آغوشِ رضایی در آغوشِ رضایی .
. جانم به این حیدر حیدر گفتن‌ها... .
. از ظهر که واسه نماز وضو گرفتم دیگه خودمو تو آینه ندیده بودم الان اومدم یه نگاه به سر و ریختم انداختم، بعدِ گریه و رفتن وسط آب‌پاش و رد شدن از توی دود آتیش و اسپند چه شکلی شدم. و یادِ این جمله‌ی امیرخانی تو کتاب ارمیا افتادم: خاکِ جنوب به چشمانِ عاشق می‌ماند وقتی که خوب گریه کرده باشد، سرخ و وسیع... .