eitaa logo
شراب و ابریشم...
2.8هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
517 ویدیو
8 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. امضا: ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم نویسنده‌ی کتاب #من_اگر_روضه‌خوان_بودم مدرس دانشگاه مربی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
. تنها کسی که بیشتر و بهتر از همه فهمید من یک جور دیگری دوستت دارم، خودت بودی! من با اینکه خیلی وقتها، خیلی جاها ادعا کرده‌ام که دوستت دارم و حتی به رفیق‌هایم سپرده‌ام که برای بعد از مرگم به این محبت شهادت بدهند ولی آخرش هم این فقط خودت بودی که فهمیدی چقدر دوستت دارم و من این را وقتهایی می‌فهمیدم که آدمهای از کربلا برگشته بیشتر از هر جایی در نجف یادم افتاده بودند و چه کسی غیر از خودت می‌توانست پای ایوان نجف یاد من را در دلی بیندازد؟ و اصلا چرا باید اینطور می‌شد؟ غیر از این بود که دلت به حال من می‌سوخت وقتی نگاهم می‌کردی و می‌دیدی من مرامم با راه و رسم تو خیلی فرق دارد اما واقعا دوستت دارم. حتما دوباره دلت به حال من سوخت که 👈اینجا یک نفر اسم من را برده و گفته در خانه‌ی تو یادم کرده. یک دوستِ نادیده و نشناخته پیش روی شما از من با اسم کوچک نام برده و این اگر اسمش لطف شما نیست پس چیست؟ هیچ کس اندازه‌ی خودت این دوست داشتنِ درب‌وداغان من را به بها برنداشت... https://eitaa.com/death1/6619 ممنونم 🙏😭 @sharaboabrisham
این‌بار امام رضا جان استکان چاییش رو روی سینیِ طلا برامون آورد😍🙏
اگه قرار بود از بین عکسهای مشایه دس روی یکیش بذارم و بگم: این بیشتر از هر عکسی یادآورِ کاروان اُسَراس! حتما این منظره از طریق‌العلما رو انتخاب می‌کردم! این تکه از نخلستان انگار قابِ ثبت شده از کاروانه! کاروانی از نخل‌های همیشه سبز که همه‌ی ایام سال ثمر می‌ده و هیچ وقتِ سال بی بر و بار نمی‌شه و اوج رطب‌ریزونش اربعینه! اون بلندترین نخل که بقیه‌ی نخلها رو زیر سایه گرفته حضرت زینبه و بقیه‌ی نخلهای کوچیک و بزرگی که حوالیِ اون نخلِ بالغ پناه گرفتن اهالیِ کاروانن و خورشیدی که داره از پشت نخلستون خودش رو میکشه بالا تا طلوع کنه و روشنیِ صبح رو به اون منطقه هدیه کنه خورشید حقیقته که طلوعش رو از سرانگشت زینب کبری شروع کرده و بالاخره یه روز به مرکز آسمون می‌رسه و کل عالم رو روشن می‌کنه. واقعا من هر چقدر توی این عکس و جزئیاتش دقیق‌تر می‌شم بیشتر کاروانی رو می‌بینم که رو به افق در حرکته و با خودش نور و روشنی حمل می‌کنه و از هر سرزمینی که می‌گذره خاکش رو حاصلخیز می‌کنه و مردمش رو عاقبت‌بخیر، به هر قریه‌ای که می‌رسه اونجا رو وسعت می‌بخشه و با اینکه خودش پا در بند اسارت داره بند اسارت از پای اهل عالم باز می‌کنه. واقعا چقدر کاروان اسرا شبیه به یک نخلستان پرباره که کام دنیا رو با شهد رطبهاش شیرین کرده... ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شراب و ابریشم...
آره واقعا مردم دینشون رو از دست دادن اما مثل اینکه همین سالهایی که داشتن دینشون رو ازدست می‌دادن کنارش عقلهاشون رو هم از دست دادن وگرنه کدوم عقل سلیمی توی این هوایی که آدمیزاد رو تبخیر میکنه میاد وسط خیابون و اینجور پرچم می‌چرخونه و علم روی دوش میکشه؟! آره واقعا مردم دینشون رو از دست دادن اما انگار این سالهایی که یک عده داشتن دست و پا میزدن که ثابت کنن مردم بی‌دین شدن مردم دیوونه شدن و سر به بیابون گذاشتن که بگن هر چی رو از ما بگیرن دین ما رو کسی نمی‌تونه بگیره کسی حسینِ ما رو نمی‌تونه از ما بگیره. آره مردم بی‌دین شدن فقط عین مجنونا ریختن تو خیابونا و واسه صاحبِ دین تو سر و صورتشون می‌زنن. آره مثل اینکه بعضیا راس می‌گفتن مردم دیگه دین ندارن، عوضش جنون دارن... الحمدلله رب العالمین 💚 کی غیر از خودت می‌تونست ما رو اینجور مؤمنِ به حسینمون کنه زینب جانم؟ ما واقعا چجوری باید ازت تقدیر کنیم بلندمرتبه‌ترین خانومِ بعد از مادرِ حسین؟ ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham
کی غیر خودت می‌تونه اینجور بچه‌ها رو اینطور با دل و جون به خدمت بگیره آخه؟ ای به قربون اسم قشنگت حسین💚
از هوای گرمِ بیرون پناه آوردم به باد کولرِ یک داروخونه‌ی شبانه‌روزی. نسخه‌پیچهای قرتی پرتی و چیتان پیتان داروخونه سخت مشغول کارند و کسی حواسش به منِ چادری نیست که نشستم روی صندلی و بجای دارو، بادِ کولر می‌گیرم. یک فروند جوانِ شایسته هم نزدیک من نشسته و ظاهرا ایشون هم فقط اومده که باد بگیره و با گوشی صحبت میکنه و با ارائه‌ی تحلیلِ فنی به آدمِ اونورِ گوشی میگه دیگه سال بعد فکر نکنم مردم برن عراق. یه لحظه سرم بی اختیار برمیگرده سمتش، حرفشو میخوره فکر کنم ترسید من زائربَر باشم و بخوام مردمو به زور ببرم عراق. از بیرونِ داروخونه صدای یک عالمه مداحیِ درهم‌آمیخته به گوش می‌رسه که عین دودِ اسپندهای مسیر پیچیدن تو هوا و همه جا رو پر کردن حتی لای زلفهای بیرون‌ریخته‌ی داروخونه‌چی‌ها رو. یکی داره با صدای بلند از پیاده‌ها صلوات می‌گیره و موکب‌دارا دارن با انواع اطعمه و مشربه از مردم پذیرایی می‌کنن، پرچما توی بادِ داغی که می‌وزه تکون می‌خورن و من حیفم میاد که قرار باشه این لحظه‌ها تموم بشن. اربعین همه چیزو قشنگ کرده، همه چیزو، حتی تشنگی و گرمیِ هوا رو... عکسی که گذاشتم ظاهرا از یه فروشگاه توی کاشانه، ولی کاشکی یه روز این بادِ خنکِ صلواتی نذر همه‌ی بازاری‌ها بشه که مردم بتونن از گرمای خیابون به خنکای کولراشون پناه ببرن و دلشون روشن بشه به اینکه تو مملکتِ اباعبدالله می‌شه حتی به خنکیِ سایه‌ی هم، دل خوش کرد چه رسد به گرمیِ دلهای همدیگه... درست مثل عراقیهای سخاوتمندی که این روزها از سایه‌هاشون گرفته تا نون تو سفره‌هاشون رو می‌ریزن به پای زائرای اباعبدالله ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham
هر چی هوا داره گرمتر میشه و خورشید بی‌رحمانه‌تر می‌تابه جمعیت بیشتر میشه و شور آدمها بیشترتر. پهنه‌ی خیابون انگار یک کوره‌ی بزرگِ آدم‌پزیه که آدما رو می‌ریزن توش و حرارت رو بیشتر و بیشتر می‌کنن و آدمهام توی این حرارت بیشتر بالا و پایین می‌پرن و شور می‌گیرن. واقعا غیر از جاذبه‌ی اباعبدالله چی می‌تونه توی گرمای خرماپزون، فرزندِ آدم رو بیاره تو خیابون؟ ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham
من یه میثم مطیعیِ درون دارم که همیشه‌ی خدا همینجوری دو زانو میشینه و با یه کِیفِ خاصی نگاتون میکنه آقا😍 ولی من جای میثم بودم بوسم رو نمی‌تونستم نگه دارم، حتما خیز برمیداشتم و چند تا بوسِ آبدار می‌زدم تَنگِ این تماشا😂 قربونتون برم رهبرِ دوست‌داشتنیِ من💚 خدا برای امام زمان نگهتون داره آقا💚 عکس از روضه‌ی امروزه. واقعا خوش بحالت حاج میثم. ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا