eitaa logo
شرقی
71 دنبال‌کننده
24 عکس
5 ویدیو
1 فایل
بگذار اغیار هرگز درنیابند.
مشاهده در ایتا
دانلود
بر قامت محراب وقتي خون مولا ریخت ارکان مسجد تا شد و یک یک ستون‎ها ریخت
سیلاب خو‌ن سر ریز از دریای ایمان شد از قلب مسجد تا به خانه ردّ دریا ریخت
تا حضرت شق القمر در خانه وارد شد غم بر سر زینب چنان آوار دنیا ریخت
آنقدر از سوز غم پروانه گفت و سوخت تا این که قطره‎قطره شمع جان مولا ریخت
دیگر ندارد ظرف‎های شیر هم تأثیر چون آبروی ظرف دنیا پیش مولا ریخت
در کربلا هم‎سفرۀ ابلیسیان بودند آن‎ها که او بر سفره‎هاشان نان و خرما ریخت
-فاطمه معصومی
گاهی باید ایستاد و ایستاده شهید شد. گاهی باید نشسته یا حتی دراز کشیده به زندگی ادامه داد‌. -نادر ابراهیمی/یک عاشقانه آرام
از جور تو فریاد کجاها که نبردم...
غم را رول کرده، ساعت به ساعت استعمال میکنم.
معمولا ما اصطلاحات رو از بین فعل های بعید انتخاب میکنیم، کار هایی که شدت‌شون زیاده... کمتر کسی میره سراغشون و معمولا دور از تصور این هستن که آدمی در دنیای واقعی انجامشون بده، پس ما فقط در حوزه اغراق ازشون استفاده میکنیم، اما گاهی آدم ها نوبر میشن... اصطلاحات رو به دنیای ما میارن، مرتکب اون ها میشن و باعث میشن که ما فک کنیم خدایا چه بیشرفایی! من که باورم نمیشه اینو تو آفریده باشی! اصطلاح [از پشت خنجر زدن] در زبان و ادبیات ما از منفور ترین کنایه هاست... تصور آدمی که عقده و کینه‌ش اونقدر زیاده و ترس‌ش اونقدر بیشتر که از پشت میزنه، در حین اینکه ازش توقع‌ی نمیره که بزنه! یعنی مثلا با خودت میگی: خب رفیقمه نمیزنه! همسایه‌مونه نمیزنه! همشهریمه بابا!!! نمیزنه... اما میزنه. و بالعکس اون هایی که از پشت سر خنجر میزنن ما اینجا مردانی رو داریم که حضرت حافظ درباره اون ها میگه: خموش باش که با کشتگان خنجر عشق خلاف عقل بود درس گفتن از معقول هر چند هم که بزنیدشون ترسی بر اون ها نیست، خون!؟ زخم؟! تیزی؟! این آدم ها رو از چی میترسونین! این ها قتیل راه عشق هستن، به خنجر شما چه حاجت است واقعا؟! این ها میرن... چه با سر تیزی تو بچه کوچه ای سبزواری، چه با مشت و لگدو قمه توی اکباتان، چه با مین و خمپاره توی سوریه یا اصلا همین جبهه های جنوب و غرب خودمون. ما چرا راه دور میریم؟! مث ارباب بی سرشون توی گودی قتلگاه خنجر تو فقط رفتن اون ها رو سریع تر میکنه و نام‌شون رو موندگار تر پس: بزن تیغ این مرهم عاشق است که بی زخم مردن غم عاشق است...
لیلی! من از تو هیچ زیانی ندیده‌ام. زیرا که تو چکیده ای از خاطر منی، زیرا که من ز خویش تو را آفریده ام...