هــر شب میان بستـر گــرم کتابهـا
آهسته می روم به تـماشــای خوابهــــا
اینگونه خویش را به تـو نزدیک می کنم
دور از تـمـام دغــدغه و اضطــــرابها
تو مثل سیب ســـرخ در آغـوش جـوی آب
آکـنـــده ای ز وســـوسه ی انتـخـابها
با اشتیــــاق در پی تو می دوم مـدام
چون جاده ای که پُر شده است از سرابها
تو غـــرق در سکوتی و من غرق می شوم
در قـهقـرای ســـاده تریـنِ جــوابها
دیـگـر به زخـمهای دلـم خو گرفته ام
چون شب کنـــار آمــده ام با شهابها
#آزاد
#حسن_شیرزاد
@sharh_sib
۲۳ آبان ۱۴۰۱
دلم گرفته برایم کمی شراب بیاور
شراب سرختر از آن لب مذاب بیاور
بگیر نامه ی اشک مرا مسافر باران
امید را به تقلای این سراب بیاور
سلام تشنه لبان را ببر به محضر دریا
زلال پاسخ اورا به ما جواب بیاور
ستاده ایم به عزم شکستن قفس شب
برای ما تبر از جنس آفتاب بیاور
بگو به غنچه که غمگین مباش از ستم باد
دو روز مانده به فصل بهار تاب بیاور
دعای ماکه به جایی نبرد راه خدایا
خودت نشانی از آن نور مستجاب بیاور
#امام_زمان
#حسن_شیرزاد
@sharh_sib
۲۳ آبان ۱۴۰۱
السلام علیک ایها الامام المامول
سلام بر تو ای پیشوای مورد امید
بیـــا که بی تو دوبــــاره هوای خانه گرفته
تــــو نیستی و دل مــــــن تو را بهانه گرفته
به رنگ تلخ غروبم،غروب خسته ی جمعه
تمـــام غربت عالــــــم مــــــرا نشانه گرفته
کنـــار چشم من از غم شکفتــــه غنچه دریا
کنار چشـــم تو امــــا خـدا جـــــــوانه گرفته
شکسته تر شده مـــــادر خمیده تر شده بابا
دراین میـــانه دل مـن چه کــــودکــانه گرفته
بیــــــا بهـــار قشنگ امیـــــــدهای شکســـــته
کــه قلــــب منتظـــــرانت از این زمانه گرفته
زمستان ۸۸
#امام_زمان
#حسن_شیرزاد
@sharh_sib
۲۳ آبان ۱۴۰۱
گـــــــرچــــــــه بی قیمتم امام رضا
داده ای عزتــــــــــــــم امـــــام رضا
وقت دلتنــــــــــگی ام خدا را شکر
با تــو هـم صحـبـــتم امــــــام رضا
سالهـــــــــــا هست در جــوار شما
غـــــــرق در نعمـــتم امـام رضــــا
اینکه همســـــــــــایه توام کافیست
اینــــــــــــــــکه با عزتم امام رضا
چون کبـــــوتر به آسمــــــان حرم
داده ای عــــــــــادتم امـــــام رضا
خوش به حال دلم که از همه جا
تــــــو شدی قســمـــتم امـام رضا
هر زمـــــانی که در حـــرم هستم
ساکن جنــــتم امـــــــــام رضـا
باز هــم نیـــــت حــــرم کـــــــردم
تــــو بــــــده رخصــــتم امام رضا
#امام_رضا
#حسن_شیرزاد
@sharh_sib
۲۳ آبان ۱۴۰۱
شعری که شرح حال تو باشد شنیدنی است
هر بیت آن عصاره ی شهدی چشیدنی است
آیینه صفات خدا در زمین تویی
بر کام تلخ ما سخن دلنشین تویی
نور خدا به سینه هر دل شکسته ای
تنها تویی که در دل تنگم نشسته ای
روح و روان اهل ولا با تو آشناست
نام تو سالهاست که بر درد ما دواست
کفتی بگو حسین که آقا شوی شدم
مشمول لطف حضرت زهرا شوی شدم
دست مرا گرفته عنایات فاطمه
حب تو شد دلیل کرامات فاطمه
تا روز حشر در همه جا خوش به حال ما
در روضه اشکهای شما گشته بال ما
گفتم حسین و باز دلم را غمت گرفت
سر تا به پای آیینه را ماتمت گرفت
ما بی حسین پای به محشر نمی نهیم
اشک تو را به روضه رضوان نمی دهیم
هر لحظه ای به هر عللی ذکر ما تویی
هر لحظه ای به هر عللی فکر ما تویی
نام تو باز میکشدم سوی روضه ها
پر میشود مشام من از بوی روضه ها
پر میشود وجود من از بوی سیب تو
جان میکنم به روضه خد التریب تو
مشغول ذکر بودی و غرق دعا حسین
محو خدا تویی و فنا در خدا حسین
دلتنگ روضه ایم به ما فرصتی بده
در لا به لای گریه به ما رخصتی بده
بگذاز تا برای تو جان را فدا کنیم
شاید که حق خدمت خود را ادا کنیم
گودال بود و صورت تو روی خاک بود
در لا به لای هر نفست بوی خاک بود
از گوشه های چشم نگاهت به خیمه گاه
زینب دوان به جانب تو غرق اشک و آه
چشمت به چشم مادر و زینب که می دوید
مشغول ذکر بودی ناگه گلو برید
آن گاه آسمان و زمین در خروش رفت
زینب زفرط کثرت این غم زهوش رفت
کشتی شکست خورده طوفان کربلا
در خاک و خون نشسته به میدان کربلا
آه از غمی که پیر و جوان را شکسته است
از ماتمی که بر دل عالم نشسته است
زیباترین ترانه لبهای ما حسین
تنها ترین بهانه فردای ما حسین
هر کس به یاد کرب و بلا گریه میکند
در عرش در حضور خدا گریه میکند
حالا که باز از سر رحمت خریدیم
دست مرا گرفتی و بالا کشیدیم
بار دگر ببخش وگدا را حلال کن
جان مکدر و دل ما را زلال کن
#امام_حسین
#حسن_شیرزاد
@sharh_sib
۲۳ آبان ۱۴۰۱
تمام باور زینب حسین بود حسین
همیشه یاور زینب حسین بود حسین
چناچه چشم به چشمش گشود در آغاز
کلام آخر زینب حسین بود حسین
در آن خزان که زمین غرق حسن یوسف بود
گل معطر زینب حسین بود حسین
کشید شعله آهی ز دامن محمل
که در برابر زینب حسین بود حسین
دلیل آنکه در آن ظهر پیش چشم خدا
شکسته شد سر زینب حسین بود حسین
#حضرت_زینب
#حسن_شیرزاد
@sharh_sib
۲۳ آبان ۱۴۰۱
بیا و در شب چشمان خود مرا گم کن
کویر قلب مرا بحر پر تلاطم کن
نگاه کن به من و غصه های دایم من
شب سیاه مرا روشن از تبسم کن
مگو صدای دلم را دگر نمی شنوی
بیا و با من تنها دمی تکلم کن
مرا شکسته تر از این مخواه یا مولا
به بی پناهی من اندکی ترحم کن
من از همیشه به لطفت نیاز مندترم
بیا و فکر من و طعنه های مردم کن
به جمکران حضورت مرا دوباره بخوان
به یک نگاه مرا رهسپار تا قم کن
#امام_زمان
#حسن_شیرزاد
@sharh_sib
۲۳ آبان ۱۴۰۱
دوید فتنه و از کوچه ها به خانه رسید
و شعله شعله به انبوهی از زبانه رسید
میان همهمه از بغض مرد رد شد و بعد
به گریه های هراسان کودکانه رسید
درست پیش نگاه بدون درد زمین
زمان تلخ ترین حسرت زمانه رسید
به بالهای کبوتر دروغ چنگ انداخت
شراره های حسادت به آشیانه رسید
صدای ناله که پیچید باغبان فهمید
که چشم زخم خزان بر تن جوانه رسید
وزید کینه و طوفان کفر زوزه کشید
وزید کینه و رگبار تازیانه رسید
#حضرت_زهرا
#حسن_شیرزاد
@sharh_sib
۲۳ آبان ۱۴۰۱
گذشت عُمر من و عُمر روزگار گذشت
جوانیم همه در بهت انتظار گذشت
جوانیم که نه تنها تمام زندگیم
به شوق دیدنت ای آخرین سوار گذشت
فقط به شوق زمانی که عاشق تو شوم
چه دردها که بر این قلب بی قرار گذشت
چه لحظه های غریبی که بی تو طی شد و رفت
چه روزها که به تلخی شام تار گذشت
چه هفته ها که به حسرت دویید از پی هم
چه جمعه ها که به اندوه بی شمار گذشت
همیشه بی خبری و همیشه دل تنگی
تمام زندگی ما بر این مدار گذشت
بیا شکوفه بپوشان به خشکسالی ما
که عمر ما همه در حسرت بهار گذشت
#امام_زمان
#حسن_شیرزاد
@sharh_sib
۲۳ آبان ۱۴۰۱
۲۳ آبان ۱۴۰۱
۲۳ آبان ۱۴۰۱
۲۳ آبان ۱۴۰۱