✍قسمتی از مقاله تقابل عقائد اساسی اسلام و سکولاریسم در اندیشه خاتمی (بخش اول):
✅خاتمی تقریری از امامت مردم آخر الزمان و جایگاه معصوم ارائه میکند که در آن بشر در آخر الزمان نیازی به امام در شئون اجتماعی خود ندارد و معصوم برای او صرفا معلم و الگویی بیش نمیباشد:
👈در قرآن آیهای است که شما زیاد آن را شنیدهاید « وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ» خداوند میفرماید: «من اراده کردهام که من بگذارم بر کسانی که در تاریخ مورد ستم و رنج و حقارت واقع شدهاند و آنان را امامان و میراث بران زمین قرار دهم.» تعبیر «امام قرار دادن» افرادی که مورد ستم قرار گرفتهاند بسیا رمهم است. در حالی که امام مورد نظر که مدار، محور، الگو و معلم جامعه است، حضرت بقیة الله الاعظم (عجه الله تعالی فرجه) است، ولی تعبیر در این آیه این است که خود مردم امام میشوند و از مأمومیت و تابعیت خارج شده و آزاد میشوندکه البته این امر با محوریت امام معصوم (علیه السلام) منافات ندارد.(۱)
✅خاتمی بدون توجه به استفاده اشتباه خود از لفظ ائمه که بارها در قرآن حتی برای پیشوایان کافران نیز استفادهشده است(۲) مردم را در جایگاه امام معصوم قرار میدهد اما توضیح نمیدهد که مردمی که از نظر وی از تابعیت امام خارج شدهاند و آزاد میشوند، این آزادی در چه حد و حدودی است؟
..........................................................
منابع:
۱. جبرائیلی، سید یاسر، سودای سکولاریسم، رمزگشایی از زندگی زندگی سید محمد خاتمی، چاپ چهارم، تهران،خبرگزاری فارس، ۱۳۹۰، ص 35 به نقل از: وب سایت خاتمی (www.khatami.ir/fa/news/1025.html )
۲. واژه امام به معنی پیشوا میباشد و در آیه مذکور معنای آن منافاتی با امامت امام معصوم ندارد، به طور مثال در آیه ۱۲ سوره توبه خداوند دستور به مقاتله با ائمه کفر را میدهد و این هیچ ربطی به لفظ ائمه به معنای اهل بیت ندارد. «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ»
دانلود کامل مقاله 👇
https://eitaa.com/sharh_hal/136
مشاهده کامل مقاله در وبلاگ شرح حال👇
http://sharhhal.blog.ir/1397/03/19/
✍قسمتی از مقاله تقابل عقائد اساسی اسلام و سکولاریسم در اندیشه خاتمی (بخش دوم):
✅خاتمی در یکی از مشهورترین منابع موجود از خودش به نام «نامهای برای فردا» مینویسد:
👈«امروز در چشم انداز اصلاحات و پذیرش موازین و ضرورتهای آن، کسانی باید پاسخگو باشند که ولایت را در برابر آزادی و ارزشها را در برابر پیشرفت، و خشونت را در برابر منطق قرار دادند. به هر حال طرح و پذیرش شعارهای اصلاحات را از هرسو باید به فال نیک گرفت، ولی باید به جد از طرح کنندگان آن خواست که به درستی منظور خود را از این مفاهیم بیان کنند تا جامعه دچار سؤ تفاهم نشود. مگر گروهی همواره در برابر دعوت مردم به آزادی فریاد برنمیآورند که دعوتکنندگان به آزادی یا "نفاق جدید" خواستار بیبند و باری، ولنگاری، غرب زدگی و برهم خوردن هنجارهای دینی و اخلاقی جامعهاند؟ در حالی که وقتی ما شعار آزادی را میدادیم و میدهیم مرادمان آزادیهای سیاسی، آزادیهای مشروع و مدنی و آزادیهای فکری است.»[۱]
✅اگرچه خاتمی آزادی به معنای ولانگاری را نفی میکند اما تصریح میکند که یکی از مصادیق آزادی مورد نظر وی آزادی در ساختار سیاسی است، وی در ادامه همین نامه مینویسد: «ما تقابل میان انسان و خدا را باور نداریم و خدایی را میپرستیم که انسان را آزاد آفریده و او را بر سرنوشت خود حاکم گردانیده است.»[۲]
✅باید به این دقت داشت که حاکم شدن بشر بر سرونشت خود تعبیر دقیقی میباشد و در ادبیات سیاسی معنای خاص خود را دارد، و معنای دقیق آن عدم دخالت خداوند در مساله حاکمیت بشر و نفی توحید در حاکمیت و شأن حاکمیت رسول و امام به عنوان خلیفة الله و بازگشت معیار مشروعیت حاکمیت به بشر است؛ خاتمی در دیدار با دانشجویان در مورد آزادی سیاسی مد نظر خود میگوید: «اگر دین دربرابر آزادی قرار بگیرد، این دین است که باید محدود شود نه آزادی»[۳]
...............................................
منابع:
۱. سید محمد خاتمی نامهای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش ص ۲۳
۲. سید محمد خاتمی نامهای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش ص ۲۲
۳. سخنرانی در سالگرد دوم خرداد ۱۳۸۷/۰۳/۰۲دانشگاه تهران
دانلود کامل مقاله 👇
https://eitaa.com/sharh_hal/136
مشاهده کامل مقاله در وبلاگ شرح حال👇
http://sharhhal.blog.ir/1397/03/19/
✍قسمتی از مقاله تقابل عقائد اساسی اسلام و سکولاریسم در اندیشه خاتمی (بخش سوم):
✅دوگانهای غیر واقعی را میسازد و قید اسلامیت، در جمهوری اسلامی را به این نحو توضیح میدهد که صرفا چون مردم این اسلامیت را خواستهاند، این قید معنا یافته است:
👈« تصور اینکه با حذف جمهوری اسلامی، یک جمهوری مردمی غیر وابسته پدید خواهد آمد، تصوری باطل است که شواهد سیاسی و اجتماعی بطلان آن فراوان است. تصور اعمال حاکمیت دین از راه اجبار و استبداد و نادیدن خواست و رأی مردم نیز نادرست و نامیسر است. بنیاد و پشتوانه هر نظامی مردمند و مردم ما خواستار جمهوری بیگانه با دین و لائیک نبوده و نیستند. متأسفانه برخی مفاهیم غربی هم، وقتی به یک فضای استبداد زده پای مینهند، تحریف میشوند و این که در این مسیر سکولاریسم نیز مبدل به دین ستیزی میشود از این قاعده برکنار نیست. برای بهروزی ملت ما تنها یک راه وجود دارد: استوار کردن مردمسالاری برپایه اعتقاد و فرهنگ مردم و نوسازی فرهنگ دینی و اجتماعی در جهت سازگاری با مردم سالاری و تقویت بنیادهای مردمسالارانه که در انقلاب اسلامی و در قانون اساسی نیز منعکس شده است.»[1]
✅خاتمی امتیاز بزرگ امیرالمؤمنین را در این میداند که ایشان با اینکه از سوی خداوند منصوب بود اما جز با خواست و رضایت مردم حاضر به حکومت نمیشوند:
👈امتیاز بزرگ علی(ع) با همه شایستگیهایش و با این که از جانب خدا و پیامبر منصوب بود، این بود که جز به رأی و رضایت مردم، حاضر نشد حکومت را بپذذیرد. در روزگار ما مساله دموکراسی و مردم سالاری مطرح است و محور و مبنای حکومت، با رای مردم است یا باید باشد، شگفت انگیز آن که در هزار چهارصد سال پیش امیرالمومنین(ع) تنها زمانی که رضایت و خواست و رای مردم را دید حکومت را پذیرفت و فرمود: اگر حضور مردم نبود و آنان نمیخواستند و با رای و حضور خود اعلام پشتیبانی نمیکردند و البته اگر نبود همان عهدی که عالمان با خدا دارند که در برابر ستم ستمگر و مظلومیت مظلوم آرام ننشیند، من در آخر کار یعنی امروز همان کاری را میکردم که در اول کار میکردم و افسار شتر خلافت را برگردن او میانداختم و رهایش میکردم.[۲]
✅اما باید پرسید چگونه امام در عین نصب از سوی خداوند، حکومت را فقط با رضایت خداوند میپذیرد؟ یا باید خداوند رای مردم را در نصب خود دخیل دانسته باشد یا اینکه اصلا خداوند امام را در امر حکومت نصب نکرده باشد بلکه صرفا در سایر شئونی همچون تبلیغ دین و... نصب نموده باشد؛ با توجه به قید آقای خاتمی که محور و مبنای حکومت با رای مردم است، ایشان احتمال دوم را میپذیرند.
..........................................................
منابع:
۱. سید محمد خاتمی نامهای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش ص 19-20
۲. مقاله اخلاق قربانی سیاست سید محمد خاتمی مجله زاویهای دیگر ش بیست و چهارم و بیست و پنجم ص ۴۵ برگرفته از متن سخنرانی در سالروز عید غدیر ۱۳۸۸ خانه هنرمندان
دانلود کامل مقاله 👇
https://eitaa.com/sharh_hal/136
مشاهده کامل مقاله در وبلاگ شرح حال👇
http://sharhhal.blog.ir/1397/03/19/
✍قسمتی از مقاله تقابل عقائد اساسی اسلام و سکولاریسم در اندیشه خاتمی (بخش چهارم):
✅خاتمی سعی میکند در کنار حفظ امام معصوم به عنوان الگوی جامعه، غرب را به عنوان آرمانشهر خود و محور رشد و تعالی بشر و به تعبیری علت امامت بشر معرفی کند:
👈امروز به جرأت میتوان در زندگی قومی که عزم تعالی و پویایی کرده است، هیچ تحول کارسازی پدید نخواهد آمد، مگر آنکه از متن غرب بگذرد و شرط دگرگونی اساسی، آشنایی با تمدن غرب و لمس روح آن تمدن یعنی تجدد است. کسانی که با این روح آشنا نیستند هرگز به پدید آوردن دگرگونی سودمند در زندگی خود توانا نیستند. سوگمندانه اقوامی نظیر ما هنوز از آن آشنایی محروم هستیم. توسعه به معنای امروزش میوه یا شاخ و برگ تمدن جدید است. اگر آن تمدن آمده، توسعه هم خواهد آمد و به این معنا سخن کسانی که میگویند ابتدا باید خِرد غربی را پذیرفت تا توسعه بیاید سخن بیراهی نیست و این سخن را کامل کنم که علاوه بر خِرد و بینش غرب باید منش غرب متناسب با این بینش را نیز پذیرفت.[1]
✅یکی از صریحترین مصاحبههای خاتمی که در آن وی آرمانشهر دینی خود را معرفی میکند، مصاحبه او با شبکه cnn در سفر به آمریکا است، خاتمی در این مصاحبه جامعه آمریکا را به عنوان یک جامعه سکولار که حاکمیت دین در آن کنار رفته و دینداری مردم به عرصه شخصی محدود میباشد و آزادی مردم با دینداری آنها به اصطلاح تعارض ندارد، به عنوان یک جامعه الگوی دینداری معرفی میکند و میگوید:
👈«در آمریکا هیچگاه آزادی و دینداری روبروی هم قرار نگرفته بودند و حالا هم نگاه کنیم، مردم آمریکا اغلبشان دیندار هستند و دین ستیزی در آمریکا کمتر است. در عین حال آن نگاهی به دین که مایه و پایه تمدن «آنگلو آمریکن» شده، آن دینی است که با آزادی سازگار است و من معتقدم که بشر اگر بخواهد خوشبخت شود باید کاری کند که هم معنویت دین را داشته باشد و هم شرافت و آزادی را»[۲]
..................................................................
منابع:
۱. جبرائیلی، سید یاسر، سودای سکولاریسم، رمزگشایی از زندگی زندگی سید محمد خاتمی، چاپ چهارم، تهران،خبرگزاری فارس، ۱۳۹۰، ص ۱۳۵ به نقل از: روزنامه سلام، ۳۰/۲/۱۳۷۵
۲. جبرائیلی، سید یاسر، سودای سکولاریسم، رمزگشایی از زندگی زندگی سید محمد خاتمی، چاپ چهارم، تهران،خبرگزاری فارس، ۱۳۹۰، ص ۱۷۹ به نقل از: http://www.cnn.com/world/9801/07/iran/interview.html
دانلود کامل مقاله 👇
https://eitaa.com/sharh_hal/136
مشاهده کامل مقاله در وبلاگ شرح حال👇
http://sharhhal.blog.ir/1397/03/19/
✍قسمتی از مقاله تقابل عقائد اساسی اسلام و سکولاریسم در اندیشه خاتمی (بخش پنجم):
✅خاتمی در چالش پایبندی به اسلام و الگو قرار دادن غرب برای پیشرفت برای مقابله با نصوص متعدد مخالف خود، به بحث نسبی بودن فهم دین و نصوص دینی و عینی و تجربی بودن مسیر تعالی غرب میپردازد و مینویسد:
👈به هر حال تمدن جدید تمدنی است که بر مفهوم آزادی استوار است و به نسبیبودن امور انسانی قائل است و قدرت سیاسی را مشروط به نظارت و کنترل مردم میداند. ممکن است که برداشتهای غرب و مصادیق مورد نظر او مورد قبول نباشد، ولی این مفاهیم دستاوردهای بزرگ تجربه بشری است که هرکس در آینده بخواهد زندگی کند، نمیتواند اینها را نادیده بگیرد.[1]
✅وی در جای دیگری در این رابطه چنین میگوید:
👈دور از حکم خرد و انصاف است که این تجربه عظیم (غرب) را نادیده بگیریم و به خاطر تعارضهایی که با آن داریم یکسره کنارش بگذاریم. از سویی دیگر این که میگوئیم مبنای گذشته ما حق است و ما حق را از دست نمیدهیم، بنده میپرسم کدام حق؟ لابد میگویند اسلام، بنده سوال میکنم کدام اسلام؟ اسلام بوعلی سینا یا اسلام غزالی؟ اسلام صلاحالدین ایوبی یا اسلام ابن عربی؟ اسلام اخوان الصفا یا اسلام سربداران؟ اسلام اهل حدیث و جمود یا اسلام کسانی که برای عقل هم اعتبار قایلند؟ اسلامی که همه چیز آن در فقه خلاصه شده است یا اسلامی که فقه را پوسه دین میداند و حقیقت دین را در ورای این پوسته میبیند؟ یا اسلام عرفان؟ کدام حق؟ میبینید که تلقیهای مختلفی از حق وجود دارد. در گذشته گاهی این برداشت و تلقی غلبه داشته است و گاهی دید و برداشتدیگری از اسلام، ولی واقعا آیا درست است که چون پدران ما برداشت خاصی از دین داشتند و براساس آن تمدنی را ساختند ما سفت و سخت به همان برداشت بچسپیم و بگوئیم حق همین است و باید آن را حفظ کرد؟ من معتقدم میشود در عین وفاداری نسبت به حق در برداشتهایی از اسلام هم بازنگری کرد و در عین این که حق یکی است، میتوان تصور برداشتهای متفاوتی از این حق یگانه داشت. [۲]
..............................................................
منابع:
۱. مصاحبه سید محمد خاتمی با مجله «چشمانداز ایران» شماره ۵ با عنوان «دین در دنیای معاصر» ص ۳۸
۲. مجله «چشمانداز ایران» شماره ۵ با عنوان «دین در دنیای معاصر» ص ۳۵ اصل این سخنرانی در تاریخ ۱۱/۳/۷۳ در جریان سلسله مباحث «انسان و توسعه» در دانشکده علوم اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی ایراد گردیده است.
دانلود کامل مقاله 👇
https://eitaa.com/sharh_hal/136
مشاهده کامل مقاله در وبلاگ شرح حال👇
http://sharhhal.blog.ir/1397/03/19/
✍قسمتی از مقاله تقابل عقائد اساسی اسلام و سکولاریسم در اندیشه خاتمی (بخش ششم):
✅خاتمی در تلاش برای اثبات نسبی بودن دین و فهم بشر مطالب زیادی را در سخنرانیها و مقالات خود مطرح میکند، به طور مثال وی با کنار نهادن تمام قواعد منطقی فهم و استنباط از دین که مورد اتفاق منطقیون و فقها است، در یکی از مشهورترین سخنرانیهای خود با عنوان «دین در دنیای معاصر»، میگوید:
👈شما در عقلانیت بشر تحول میبینید در اعتقادات بشر تحول میبینید، حتی ما که مسلمانیم دقیقا عین همان تفکر دینی که پدرانمان داشتند نداریم. در رفتار دینی ما که به صورت شریعت تجلی پیدا میکند، تحول میبینید، این خودش دلیل بسیار مهمی است بر اینکه بالاخره انسان نسبی است یا لااقل نسبیت در زندگی او جدی است. خوب، بین این امر نسبی که انسان است و آن امر متعالی که ذات و جوهر دین است چه رابطه ای باید برقرار شود؟ انسان در این جهان ابزاری دارد به نام عقل و فهم که عقل و فهم این جهان است و طبعا اگر جهاتی نسبی است، راهی جز این ندارد که اولا کتاب هستی و طبیعت را که کتاب تکوین و آفرینش است با همین عقل و خرد و فهم انسانی بفهمد و کتاب شریعت را هم که وحی است با همین فهم بفهمد و فهم انسانی تحول پذیر است. یکی از مشکلات بزرگی که جامعه دیدندار با آن روبرو است، همین جاست. یعنی گاه این انسان قداست علو و اطلاقی را که در ذات دین است سرایت داده و برداشت محدود نسبی محکوم زمان و مکان خود از دین را مطلق میپندارد. بالاخره انسان نگاه میکند این ماده را پدران من طوری میدیدند که من طور دیگر میبینم. نگاه میکنم به کتاب وحی و قرآن و دین آن را طوری میفهمم و بعدیها طور دیگر. بیشتر برداشتهایی که ما داریم برداشتهای نسبی و تحول پذیر است، درحال یکه جوهر دین متعال و مطلق است. یکی از مشکلات عمده جامعه دینداران سرایت دادن اطلاقی است که در ذات دین است به برداشت انسان از دین که امری نسبی است و بسیاری از مطالب از اینجا پیدا شده است. یک عده برداشتی داشتهاند و آن را عین دین دانستهاند و بعد گفتهاند همه باید این را بپذیرند اگر نه دین را نپذیرفتهاند و در نتیجه قداست و تعالی را زیر پاگذاشتهاند تکفیرها، تفسیقها و زد و خوردها از اینجا ناشی شده است.[۱]
.............................................................................
منبع:
۱. مصاحبه سید محمد خاتمی با مجله «چشمانداز ایران» شماره ۵ با عنوان «دین در دنیای معاصر» ص ۳۷-۳۸
دانلود کامل مقاله 👇
https://eitaa.com/sharh_hal/136
مشاهده کامل مقاله در وبلاگ شرح حال👇
http://sharhhal.blog.ir/1397/03/19/
✍قسمتی از مقاله تقابل عقائد اساسی اسلام و سکولاریسم در اندیشه خاتمی (بخش هفتم):
✅از جمله لازمههای اثبات ادعای سکولاریسم اسلامی، و پذیرش درستی مسیر غرب، مسیحیت و پاپ انگاری نسبت به اسلام و رهبران آن میباشد و این خط در جریان اصلاحات به قوت و مستمر به اشکال گوناگون ادامه مییابد؛ در واقع واژه اصلاحات که همان ترجمه رفرمیسم غرب و اصلاحات ساختاری است، سرلوحه گفتمان اصلاحات یا همان سکولاریسم اسلامی قرار گرفته میشود و حیات این گفتمان متکی بر اثبات ناکارآمدی حکومت دینی و رهبری مبتنی بر دین میشود. خاتمی در جزوه «نامهای برای فردا» با متهم کردن جامعه دینی ایران به استبداد زدگی مینویسد:
👈«استبداد زدگی درد مزمن و مشترک جامعه ما است. عدم تأمل در این درد بزرگ تاریخی همه ما را به بیراهه خواهد برد. {...}آنچه بر جان و جهان انسان استبداد زده غلبه میکند غفلت از حق خود و احساس تکلیف در برابر آن است که قدرت دارد. حتی خدا در چهره جبار خود تجلی مییابد که فقط باید از او ترسید و اسم جلال حضرت حق اسم جمال او را تحت الشعاع قرار میدهد.» [1]
✅او برای اثبات استبداد و جو خفقان اشاره غیر مستقیمی به ماجرای آقاجری که از در توهین به مقدسات و نفی ضروریات دین وارد شده بود، میکند و با حمله به قاضی پرونده و نفی اعتراضات بسیار علماء به آقاجری و مطرح کردن سوابق انقلابی آقاجری برای تطهیر وی، مینویسد:
👈امروز گرچه هنوز این درد و مصیبت را داریم که انسانی دانشمند که شاید سابقه حضورش در انقلاب و جبهه, بیش از سابقه تصدی فلان قاضی بی تجربهای باشد که گشاد دستانه حکم ارتداد صادر میکند و مبارزی که پا و سلامت خود را برای انقلاب داده و همواره از موضع دین خواستار اعتلای آزادی بوده است ولو در برداشت و نظر خود دچار خطا شده باشد به ناحق به ارتداد متهم و براساس آن محکوم میشود ولی این نیز دستاورد کمی برای جامعه ما نیست که جز معدودی از افراد، هیچ کس از حوزههای علمیه گرفته تا دانشگاهها و تا سطح مسئولان این برخورد و حکم را پذیرا نمیشوند. امروز دخالت در امور و احوال اشخاص به مراتب کمتر از گذشته شده است، گرچه حتی یک مورد آن نیز ناحق و نابجاست. [2]
✅خاتمی برای اثبات این نکته که با هرگونه سرکوب، مخالفت و یا حتی اعتراضی از سوی دینداران نسبت به هتاکان به دین مخالف است، در فروردین ۱۳۸۸ در حالی که بیش از ۱۵۰ نفر از مسلمانان کشورهای مختلف در اعتراضهای جهانی به دانمارک و نخستوزیر این کشور «راسموسن» کشته شده بودند و نفرت عمومی نسبت به این شخص در جهان اسلام به علت حمایت از توهین به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به اسم آزادی بیان شدت گرفته بود؛ در دیداری که در اجلاس «اتحاد تمدنها» در ترکیه با «راسموسن» داشت، حقیرانه درحالی که دست راست «راسموسن» در گچ بود به گرمی دست چپ وی را فشرد و بر او لبخند زد.
.......................................................
منابع:
۱. سید محمد خاتمی نامهای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش، ص ۶
ذکر این توضیح نیز مناسب است که جبار به معنی بسیار جبران کننده میباشد و استفاده دکتر خاتمی از این صفت بزرگ خداوند برای رساندن مفهومشان نیز اشتباه است.
۲. سید محمد خاتمی نامهای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش ص ۲۸
دانلود کامل مقاله 👇
https://eitaa.com/sharh_hal/136
مشاهده کامل مقاله در وبلاگ شرح حال👇
http://sharhhal.blog.ir/1397/03/19/
📝میان متنهای درگذشت حجتالاسلام دکتر احمدی متن محسن کدیور از جمله جالبتوجه ترین متنها بود:👇
◀️درگذشت دکتر احمد احمدی
دکتر احمد احمدی (۱۳۱۲-۱۳۹۷) از اساتید اینجانب در دانشگاه تربیت مدرس دار فانی را وداع گفت.
دکتر احمدی مؤمنی پاکنهاد، انسانی متخلق و استادی پرکار و خدوم بود، و عمرش سراسر در تعلیم و تربیت گذشت.
ایشان استاد راهنمای من در پایان نامه کارشناسی ارشد با عنوان «وجود و ماهیت زمان در فلسفه اسلامی» و استاد مشاور رساله دکتری من با عنوان «تحليل انتقادي آراء ابتكاري آقا علي مدرس در حكمت متعاليه» با راهنمایی دکتر دینانی بود.
در تابستان ۱۳۷۸ برای برگزاری جلسه پیش دفاع، دادگاه ویژه روحانیت اجازه نداد، در عوض از زندان احضار شدم و دکتر احمدی را در دفتر محسنی اژه ای (دادستان کل دادگاه ویژه روحانیت) دیدم. اژه ای بلافاصله ما را تنها گذاشت.
انتظار داشتم دکتر احمدی در مورد رساله دکتری بحث کند که برای ایشان به عنوان استاد مشاور ارسال شده بود.
اما او ترجیح داد که یکسره به نصیحت من بپردازد و تمام قد از عملکرد جمهوری اسلامی دفاع کرد.
تحت تاثیر ضداطلاعاتی بود که توسط بخش آلوده وزارت اطلاعات در مورد قتلهای زنجیره ای توزیع شده بود.
روی کاغذ نوشتم آقای دکتر این جلسه دارد ضبط می شود!
لطفا درباره مسائل سیاسی صحبت نفرمائید که مجبورم پاسخ دهم و شما نمی پسندید.
ایشان اعتنایی نکرد و با حرارت ادامه داد و من نیز به دفاع از مواضع سیاسی منتقدانه خود پرداختم که می دانستم اژه ای و دیگر اذناب دادگاه ویژه دارند گوش می کنند!
ایشان با دلخوری فراوان بعد از حدود دو ساعت جلسه را ترک کرد و گفت ظاهرا تو نمی خواهی سر عقل بیایی!
لبخند زدم و از ایشان تشکر کردم و به زندان بازگردانده شدم.
البته از حق نمی توان گذاشت که ایشان علیرغم میلش در جلسه دفاعیه من شرکت کرد.
دکتر احمد احمدی عاشق آقای خمینی و نظام جمهوری اسلامی بود و به آقای خامنه ای ارادت داشت.
ما با هم در أمور سیاسی اختلاف نظر عمیق داشتیم.
اما رابطه استاد و شاگردی دوستانه ای داشتیم.
ناگفته نماند همت ایشان مصروف خدمات گسترده آموزشی و کمک آموزشی بود و فرصت کافی برای مطالعه برای تدریس، تحقیق و تفلسف نداشت.
سادگی و یکرنگی به عنوان مهمترین صفات اخلاقی وی را فراموش نمی کنم.
دکتر احمد احمدی بخشی از گذشته من، فلسفه در دانشگاههای ایران و آموزش عالی کشور است.
برای دکتر احمد احمدی رحمت و مغفرت و برای بازماندگان صبر و اجر مسئلت دارم.
حضرت امام در نامه به شهید آیتالله سعیدی:
من از افرادى مثل شما آن قدر خوشم مىآيد كه شايد نتوانم عواطف درونى را آن طور كه هست ابراز كنم. من قادر نيستم عواطف امثال شما را جواب بدهم لكن خداوند تعالى قادر است كه شماها خدمتگزاران به ديانت را مشمول عنايات خود فرموده و از رحمت خود همه را بهرهمند فرمايد.
صحيفه امام ؛ ج2 ؛ ص: 202
✍به مناسبت شهادت آیتالله سعیدی...
✅تا قبل از شهادت آیتالله سید محمدرضا سعیدی، نامههای مختلفی بین ایشان و حضرت امام رد و بدل شده است، در اکثر این نامهها آنچه مشهود است، فضای سنگین مشکلات و تلاش حضرت امام برای آرامش دادن به ایشان علی رغم همه سختیها و امیدبخشی به پیروزی نهایی است.
حضرت امام در ۱۴ اسفند ۱۳۴۶ در اوج مشکلات و در اوایل تبعید خود به نجف در پاسخ نامه شهید سعیدی مینویسند:
👈آنچه مهم است آن است كه انسان با هر منطقى كه بتواند خدمت كند و اداى وظيفه نمايد كه پيش وجدان خود شرمنده نباشد. وصول به مقاصد و عدم آن، بسته به اراده الهيه و به ما تكليفى نيست. و آنچه مسلّم است اين جولهها(۱) پايان دارد، و خداوند تعالى حفظ كيان اسلام را خواهد فرمود.(۲)
✅ اصالت داشتن ادای تکلیف در مقابل خداوند، غایت نبودن پیروزی در مبارزات و سپردن عواقب امور به خداوند در عین امید به وعده قطعی خداوند برای حفظ جریان حق و غلبه نهایی جریان حق بر باطل، مکررا در نامههای حضرت امام به آیتالله سعیدی تکرار شده است و باید از خود پرسید با ایمان به این شاخصهها آیا میشود خسته و مضطرب شد؟!
✅حضرت امام در نامهی دیگری در ۱۴ آبان ۱۳۴۷، در اوج یأس از پیروزی در مبارزات، در پاسخ آیتالله سعیدی مینویسند:
👈در هر صورت سنگرها را حتى الامكان نبايد از دست داد و قيام به وظايف به مقدار امكان لازم است، و اگر كوتاهى در آن نكنيم باكى نيست؛ فرضاً با شكست ظاهرى مواجه شويم، لكن رضاى خداى تعالى را اگر موفق شويم جلب كنيم، امور ديگر سهل است. اين جانب لحظات آخر عمر را مىگذرانم و از اوضاع عمومى و خصوص حوزههاى علميه نگران و نمىدانم با آن تندرويهاى آنها و اين سهل انگارى ماها امر به كجا منجر مىشود؟ « وَ الَّذى يُوجِبُ التَّسْكين فى الجمله: انَّ لِلْبَيْتِ رَبّاً»(۳) و اين رشته بحمد اللَّه گسستنى نيست، هر چه باريك شود. شما طبقه جوان مأيوس نباشيد و با اراده و عزم راسخ مهياى خدمت و فرصت باشيد.(۴)
......................................
ارجاعات:
1. اشاره به روایت امیرالمومنین که «للباطل جولة و للحق دولة» باطل جولانی بیش ندارد و دولت و حقیقت مربوط به حق است.
2. صحيفه امام ؛ ج2 ؛ ص171.
3. آنچه اجمالًا باعث آرامش مىشود اينكه: «خانه كعبه را صاحبى است». جمله حضرت عبدالمطلب هنگام حمله سپاه ابرهه به مکه. بحار الأنوار، ج 15، ص 145.
4. صحيفه امام ؛ ج2 ؛ ص208
http://sharhhal.blog.ir/1397/03/23/