eitaa logo
🌷🌷شرمنده ایم شهدا🌷🌷
123 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
148 ویدیو
9 فایل
بسم رب الشهداء این کانال برای علاقمندان به خاطرات شهدا ایجاد شده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*در محاصره سپاه ابرهه* 🍁☘️🍁☘️🌲☘️🍁 خاطرات شهید وزوایی از عملیات بازی دراز هوا گرگ و میش بود که زیر پای کمین بعثیها پشت میدان مین، زمین گیر شدیم. همان جا، پایین تر از خط الرأس روی جاده ی مال رو به ستون یک نشستیم روی زمین تا گروه های بعدی به ما ملحق شوند. برادر وزوایی خیلی با دقت اطراف ستون را میپایید. او مدام با بیسیم تماس می گرفت و از رده های بالا تأخیر ۲۴ ساعته عملیات را تقاضا می کرد. خورشید هم داشت از پشت کوههای مشرق خودی نشان میداد. چاره ای نبود، باید به عملیات ادامه میدادیم. برادر وزوایی نیروها را به سمت ارتفاع ۱۱۵۰ هدایت می کرد. کماندوهای بعثی هم از مواضع سرکوب خودشان، مثل تگرگ از هر طرف روی سرمان آتش می ریختند. آن دشت باز را پشت سر گذاشتیم، تا رسیدیم به یک سربالایی با ضدشیب خیلی تند. دیگر نفس هایمان بند آمده بود. پاها توانی نداشتند تا قدمی بردارند. اما باید میرفتیم. ماندن در آن جا همان و قتل عام شدن همان. برادر وزوایی به بچه ها نهیب میزد که به راه شان ادامه بدهند. قدری آن سوتر، بازی دراز با همه ی شکوه و عظمتش خودنمایی می کرد. تو گویی می خواست همه ی غرورش را به رخمان بکشد. حالا دیگر هوا روشن شده بود و دشمن هم از روی قله، کاملا به دشت و دامنه ها مسلط بود. سر و صدای کر کننده ی سلاحهای سبک و سنگین نیروهای بعثی لحظه ای قطع نمی شد. برادر وزوایی در حالی که تفنگ تاشوی خودش را حمایل کرده بود، با صدای بلند آیاتی از قرآن را تلاوت می کرد و پیش می رفت: « وجعلنا من بين أيديهم سدا و من خلفهم سدا فأغشيناهم فهم لايبصرون» پرتاب نارنجک توسط سربازان بعثی امان بچه ها را بریده بود. با انفجار هر نارنجک، چندتایی از نیروهای ما به زمین می افتادند، اما بقیه به پیشروی خودشان ادامه می دادند. با هر مصیبتی بود از دامنه ی ارتفاع بالا کشیدیم، به اتکاء گدارها از پرتگاه ها عبور کردیم و دست آخر خودمان را بالای قله ی ۱۱۵۰ رساندیم. تا آمدیم نفسی تازه کنیم، پاتک بعثیها شروع شد. پاتک که نه؛ زلزله. چنان آتشی روی قله می ریختند که تمام کوهها میلرزیدند. حجم و وسعت و تنوع این آتش تهیه، به خوبی نشان میداد پاتک متعاقب آن چقدر سنگین و گسترده خواهد بود. ما هم هر چه انرژی و توان جسمی و کشش عصبی داشتیم، همه را یکجا، برای رسانیدن خودمان به قله ی ۱۱۵۰ صرف کرده بودیم و دیگر رمقی به تن و جانمان نداشتیم تا جلوی پاتک قریب الوقوع آنها را بگیریم. برادر وزوایی مثل شیر می غرید و بچه ها را تشویق می کرد به مقاومت؛ اما چه مقاومتی؟! در جمع ما، کسی را نمیدیدی که نای سر پا ایستادن داشته باشد، چه رسد به این که بتواند با اسلحه، جلوی هجوم کماندوها را بگیرد تشنگی، گرسنگی، خستگی و بی خوابی بدجوری به بچه ها فشار آورده بود. حالا دیگر فقط فریادهای برادر وزوایی بود که مثل شلاق های پی در پی، بر گرده ی عصب غیرت و عاطفه ی بچه ها می نشست و همه را سر پا نگه میداشت. به ما می گفت: «داداش های خوبم؛ فداتون بشم، همین الآن نیروهای کمکی می رسند. مقاومت کنید!» پاتک پشت پاتک بود که روی قله اجراء می شد. مثل مور و ملخ، از هر یال و شیار و صخره کماندوها جلو می کشیدند، به رگبارشان می بستیم، به رگبارمان می بستند. یک نارنجک به سمت شان پرت می کردیم، صد نارنجک به سمت مان روانه می کردند. یک زخم میزدیم، ده زخم می خوردیم. نامردها عرصه را به ما تنگ کرده بودند و حتی برای یک لحظه هم آراممان نمی گذاشتند. حالا دیگر تعداد نیروهای قادر به رزم ما، از انگشتان دستها هم کمتر شده بود. تا این ساعت از روز که آفتاب از نیمه ی آسمان هم گذشته، تعدادی از نیروهای ما زخمی و تعدادی دیگر شهید شده اند. آنهایی هم که سالم و سر پا مانده اند، تعدادشان بسیار اندک است. بعثی ها در آن پاتک قبلی خودشان، تعدادی تانک را هم از دامنه ی ۱۱۵۰ بالا کشیدند و با توپ و کالیبر آن تانک ها، به صورت مستقیم به سمت سنگرهای بچه ها شلیک می کردند. صحنه ی خیلی دلخراش و وحشت انگیزی بود. بچه ها را می دیدیم که با هر انفجار تیر مستقیم، بین زمین و آسمان تکه تکه می شدند و تکه های گوشت و استخوان آنها در هوا پخش می شد. در این لحظه های بحرانی برادر وزوایی به ما می گفت: « داداش های گلم؛ مقاومت کنید، توکل تون به خدا باشه؛ دشمن محکوم به فناست، مطمئن باشید.» بعد با اشاره به پایین ارتفاع می گفت: « ببینید، نیروهای کمکی دارند می رسند!» اما ما هر چه چشم می دواندیم، آن پایین، اثری از نیروهای کمکی نمیدیدیم. پیش خودمان می گفتیم اینجا که خبری از نیرو نیست، چرا برادر محسن این طوری به ما امیدواری می دهد؟ شرایط ما برای ماندن روی قله هر لحفله بدتر از قبل می شد. دست آخر، یکی از بچه ها، که از دیدن آن همه شهید و مجروح و وضعیت اسفبار ما، پنداری پاک تعادل روحی اش را از دست داده بود، به سمت برادر وزوایی هجوم برد و گفت: «پس کجا هستند اونایی که قرار بود ما رو پشتیبانی کنند؟!
کو نیرویی که قرار بود بیاد؟ اصلا تو ما رو چی فرض کردی؟ چرا بچه ها رو به کشتن میدی؟!» برادر وزوایی همان طور ساکت فقط به حرفهای آن برادر گوش داد. اما هیچ نگفت. بعد همه ی ما نیروهایی را که سر پا مانده بودیم، دور خودش جمع کرد. اول با لحن خیلی قشنگی سوره ی « فیل» را برای ما تلاوت کرد. بعد رو به جمع ما گفت: «داداش های خوبم، همگی با هم این سوره رو می خونیم: « الم تر كيف فعل ربک باصحاب الفيل.» به یک چشم برهم زدن، طنین روح بخش تلاوت آیه های دلنشین قرآن کریم که از لبهای ترک خورده و حلقوم خشکیده ی بچه ها برخاسته بود، در فضا پیچید. همان طور که داشتیم کلمه به کلمه، آیه ها را می خواندیم، همه از گوشه ی چشم ها، به همدیگر و به برادر وزوایی نگاه می کردیم. نه.. ما تنها نبودیم، ما بی یار و یاور نبودیم، اصلا ما روی ۱۱۵۰ هم نبودیم، ما در سال ۱۳۶۰ نبودیم. ما در عام الفیل، در صحن کعبه، در محاصره ی سپاه ابرهه بودیم، اما... تنها نبودیم؛ پروردگار کعبه، با ما بود و حضورش را داشت از زبان برادر وزوایی، به ما یادآور می شد. دفعتا به خودمان آمدیم؛ باز روی قله بودیم، اما آتشی در کار نبود. از سمت یال ها و شیارها و صخره ها، حتی یک گلوله شلیک نمیشد. با دیدن این صحنه ها، بچه ها قوت قلب گرفتند. آنها تنگ تر از قبل، دور برادر وزوایی حلقه زدند و همان طور که اشک می ریختند یک بار دیگر، همدل و هم صدا با هم به صدای بلند، آیات سوره ی فیل را هم خوانی می کردند. *هنوز تلاوت سوره را تمام نکرده بودیم که یکی از هلی کوپترهای خودی روی آسمان ظاهر شد و با شلیک موشکی، یکی از تانک های دشمن را به آتش کشید. همزمان با این حادثه، دو فروند هلی کوپتر توپدار دشمن در آسمان بازی دراز به هم اصابت کردند و متلاشی شدند.با دیدن این وقایع، مو بر اندام مان سیخ شد و تن مان از شوق می لرزید. دوباره روحیه گرفتیم و بر دشمن تاختیم. طوری که حوالی غروب سرنوشت نبرد به نفع ما رقم خورد. این جا بود که آن برادر آمد و از برادر وزوایی عذرخواهی کرد. برادر وزوایی هم فقط با لبخندی که بر لبهای خشکیده اش نقش بسته بود به آن برادر فهماند که از حرف های او دلگیر نشده. قرص داغ خورشید، وقتی داشت پشت تیغه ی کوههای مغرب فرو می رفت، آرامشی دل انگیز، تمام منطقه را فرا گرفت. 🌻🥀🌻🥀🌻🥀🌻 منبع: کتاب ققنوس فاتح @sharmandeim_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سبک زندگی ۱ از آب معمولی کلر دار بخصوص آب سرد و یخ پرهیز کنید. آب را بجوشانید یا چند قطره لیمو به آن بیفزایید از نمک ید دار پرهیز کنید و از پودر سنگ نمک بلوری یا نمک دریا استفاده کنید از افراط در شکر سفید پرهیز کنید و بیشتر شکر سرخ و قهوه ای و حلوا ارده و شیره خرما و توت و انگور مصرف کنید از روغنهای بازاری پرهیز کنید و از روغن زیتون و روغن ارده کنجد و زرد گاوی و آفتابگردان طبیعی استفاده کنید از افراط در رب گوجه پرهیز کنید و بیشتر از آلو و رب انار و رب زرشک و تمرهندی و رب عناب استفاده کنید از سوسیس، کالباس، همبرگر، اسنک و پیتزای بازاری پرهیز کنید و خودتان در خانه درست کنید از نوشابه های کافئین دار و دلستر طعم دار پرهیز کنید و ماءالشعیر خانگی یا انواع شربت عسل لیمو و خاکشیر و تخم شربتی و بارهنگ و بیدمشک و دوغ همراه پونه و زنیان استفاده کنید از چای پررنگ و قهوه ی زیاد استفاده نکنید و بیشتر از چای به و لیمو یا چای به و برگ زیتون یا قهوه پودر هسته خرما یا دمکرده دارچین و لیمو عمانی استفاده کنید از چیپس و پفک و کاکائو و شکلات پرهیز کنید و به جای آن از تخمه کدو و پسته و بادام و فندق و نخودچی کشمش و انجیر خشک و مویز استفاده کنید از افراط در عدس و بادمجان و ماکارونی و کنسرو ماهی استفاده نکنید و به جای آن از ماش و نخود و دال عدس و انواع قیمه و قورمه و کباب گوشت گوسفند و کبوتر و مرغ محلی و بلدرچین استفاده کنید از افراط در خوردن هندوانه و خربزه و پرتقال و کیوی و دیگر خوراکیهای آبکی پرهیز کنید و بیشتر از سیب و انار و به و گلابی و آب سیب و آب انار و آب شلغم و آب کلم قرمز استفاده کنید ماست و دوغ را با پونه یا نعنا یا زنیان یا شیره خرما و انگور و ترشی را با سیر و پیاز و سیاهدانه و ماهی را با سیر و خرما و مرغ را با سبزیجات گرم و پنیر را با گردو یا زنیان و شیر را با دارچین یا خرما یا عسل بخورید وعده ناهار و پر خوری و خوردن انواع غذا با هم و خوردن آب همراه غذا را ترک کنید و بعد از غذا چند قدم راه بروید و غذا را خیلی خوب بجوید از ظروف مسی، برنجی، سنگی، شیشه ای به جای ظروف تفلون، آلومینیوم، استیل، چدن استفاده کنید از قطره نمک یا روغن بنفشه یا سیاهدانه یا زیتون برای بینی یا ماساژ ملاج سر و بدن استفاده کنید از گوشت کبوتر و بلدرچین و گوسفند و کباب دل گوسفند و سیرابی بجای گوشت گاو و مرغ و سوسیس کالباس همبر استفاده کنید آب انار یا رب انار و آب زرشک کوهی و سماق قهوه ای و زغال اخته و آب سیب و عناب و گزنه جهت تصفیه خون مصرف شود شربت سکنجبین و سکنجبین عنابی و ماءالجبن افتیمونی ملایم گاهی مصرف شود در صبحانه و ارده شیره و حلوا ارده و انواع مرباها و عسل و نان همراه انگور و در شام پنیر و گردو یا زنیان استفاده کنید انواع سبزی سر سفره همیشه باشد از سیر و پیاز و زنجبیل و دارچین و آویشن و سیاهدانه و زردچوبه و گلپر و زنیان در غذا جهت گرمی طبع استفاده شود از شربت خاکشیر و تخم شربتی و بارهنگ همراه شکر یا عسل یا نبات در ناشتا یا شیر طبیعی و خاکشیر ناشتا برای تقویت بدن و ریه و رفع یبوست و غلظت خون استفاده کنید فالوده سیب و گلاب و عرق بیدمشک و سه شیره و کاهو و سیب و بیدمشک و کباب گوسفندی و میوه های قرمز و تره شوید گزنه برای کم خونی خوبند از ترکیب معروف سیر و لیمو (ترجیحا با پوست) یا سیرترشی و کمی عسل و زعفران و نیز دمنوش زرشک کوهی و زغال اخته برای گرفتگی عروق استفاده کنید پرهیز از آب سرد و نیز آب قبل و همراه و بعد از غذا مهم است عرق زنیان یا هاضوم بعد از غذا مصرف کنید جوانه گندم و نخود و ماش و پودر سنجد برای وزن گرفتن عالیست از افشانه گلاب و آویشن یا نمک و سرکه یا جوش شیرین و بخور اسفند و آویشن و عنبر نسارا یا سیر در سرکه برای ضد عفونی فضا و سطوح استفاده کنید. https://eitaa.com/joinchat/1628111038C1300b1fc7f
سرگرداني بني‌اسرائيل و ويژگي‌هاي آنها حضرت موسي (ع) / سرگرداني بني‌اسرائيل و ويژگي‌هاي آنها پس از هلاكت فرعون و فرعونيان، بني‌اسرائيل همراه موسي - عليه السلام - از چنگال آنها نجات يافتند خداوند به بني‌اسرائيل فرمان داد تا به سرزمين مقدّس فلسطين حركت كنند و آنجا را محل سكونت خود قرار دهند. موسي - عليه السلام - فرمان خداوند را به آنها ابلاغ كرد. بني‌اسرائيل گفتند: «تا ستمگران (يعني قوم عمالقه) از فلسطين بيرون نروند، ما به اين فرمان عمل نمي‌كنيم و وارد سرزمين فلسطين نمي‌شويم.» موسي - عليه السلام - از اين سخن، سخت ناراحت شد، و به پيشگاه خداوند شكايت كرد، خداوند بر بني‌اسرائيل غضب كرد و چنين مقرّر داشت كه آنها چهل سال در بيابان (صحراي سينا) سرگردان بمانند. گروهي از آنان از كار خود، سخت پشيمان شدند، و به درگاه خداوند روي آوردند، خداوند بار ديگر بني‌اسرائيل را مشمول نعمتهاي خود قرار داد كه قسمتي از آنها در آيه 57 سوره بقره بازگو شده است آنجا كه مي‌خوانيم: «و ابر را بر شما سايبان ساختيم و با مَنّ (شيره مخصوص و لذيذ درختان) و سَلْوي (پرندگان مخصوص شبيه كبوتر) از شما پذيرايي به عمل آورديم و گفتيم از نعمتهاي پاكيزه‌اي كه به شما روزي داديم بخوريد.» آري بني‌اسرائيل در بيابان خشك و سوزان براي يك مدّت طولاني (چهل سال) نياز به مواد غذايي كافي داشتند، اين مشكل را نيز خداوند براي آنها حل كرد. و يك سايه گوارا همچون سايه ابر، براي آنها تشكيل داد كه از آزار تابش سوزان آفتاب در امان بمانند. از يك سو پرندگان از فضاهاي دور مي‌آمدند، و بني‌اسرائيل آنها را صيد كرده و غذاي لذيذ از گوشت آنها تهيه مي‌كردند، و از سوي ديگر براثر بارش بارانها، درختاني در بيابان روييد و سبز شد، و داراي صمغ و شيره مخصوصي شدند، و به اين ترتيب از گرسنگي و تشنگي نجات يافتند.(1) جوشيدن چشمه آب در بيابان بر اثر ضربه عصاي موسي - عليه السلام - بني‌اسرائيل همراه موسي - عليه السلام - در بيابان خشك و سوزان صحراي سينا همچنان ادامه زندگي مي‌دادند، آنها از جهت آب در مضيقه سختي قرار گرفتند، نزد موسي - عليه السلام - آمده و وضع ناهنجار خود را به او گفتند، و از او استمداد نمودند. موسي - عليه السلام - از درگاه خداوند براي قوم خود تقاضاي آب كرد، خداوند اين تقاضا را قبول نمود و به موسي - عليه السلام - دستور داد كه عصاي خود را بر آن سنگ مخصوص كه در آن بيابان بود بزند. موسي - عليه السلام - عصاي خود را بر آن سنگ زد، ناگهان آب از آن جوشيد و دوازده چشمه آب (به تعداد قبايل بني‌اسرائيل كه دوازده قبيله بودند) با شدّت و سرعت جاري شد. موسي - عليه السلام - طبق فرمان خداوند به بني‌اسرائيل فرمود: «از روزي‌هاي الهي بخوريد و بياشاميد و در زمين فساد نكنيد و موجب گسترش فساد نشويد.»(2) توقّع بيجا بني‌اسرائيل در عين آنكه همواره توسّط موسي - عليه السلام - مشمول مواهب و نعمتهاي الهي مي‌شدند، ولي از بهانه‌جويي دست نمي‌كشيدند. اين بار به آن غذاهاي «مَنّ و سَلْوي» (شيره درخت و گوشت پرندگان) اكتفا نكرده نزد موسي - عليه السلام - آمده و تقاضاي غذاهاي متنوّع نمودند و چنين گفتند: «اي موسي! از خداي خود بخواه از آنچه از زمين مي‌رويد از سبزيجات، خيار، سير، عدس و پياز براي ما بروياند، ما هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفا كنيم.» موسي - عليه السلام - به آنها گفت: «آيا شما غذاي پست‌تر از آنچه خدا به شما داده انتخاب مي‌كنيد؟ اكنون كه چنين است وارد شهر (سرزمين فلسطين) شويد، زيرا آنچه مي‌خواهيد در آنجا وجود دارد.»(3) ولي آنها كه حاضر نبودند با حاكمان جبّار فلسطين جهاد كنند و در اين راه سستي مي‌كردند، چگونه مي‌توانستند وارد سرزمين فلسطين و شام شوند، از اين رو گرفتار غضب الهي و ذلّت و پريشاني گشتند(4) و چهل سال در بيابان ماندند، اين است وضع ذلّت‌بار آنان كه در امر جهاد سستي مي‌كردند، چنانكه در داستان بعد خاطرنشان مي‌شود. سستي بني‌اسرائيل در جهاد و ذلّت آنها حضرت موسي - عليه السلام - در بيابان سينا به بني‌اسرائيل گفت: «به سرزمين مقدّس (بيت‌المقدس و شام) كه خداوند براي شما مقرّر داشته وارد شويد، و به پشت سر خود بازنگرديد و عقب‌نشيني نكنيد كه زيانكار خواهيد شد.» بني‌اسرائيل گفتند: «اي موسي در آن سرزمين جمعيتي ستمگر (يعني عمالقه كه مردمي جبّار و ياغي بودند) هستند، ما هرگز به آن سرزمين وارد نمي‌شويم تا آنها از آن سرزمين خارج شوند.»(5) اين پاسخ بني‌اسرائيل بيانگر ضعف و سستي آنها در مسأله جهاد است، استعمار فرعوني آن چنان آنها را ذليل و زبون نموده بود كه آنها هرگز حاضر نبودند براي حفظ عزّت خود، با ياغيان بجنگند، و خود را به رنج و زحمت جهاد بيفكنند، آنها حتّي به موسي گفتند: «فَاِذْهَبْ اَنْتَ و رَبُّكَ فَقاتِلا اِنّا ههُنا قاعِدُونَ؛ تو و پروردگارت برويد و با آنان بجنگيد، ما همين جا نشسته‌ايم.» ولي در ميان بني‌اسرائيل، دو نفر رادمرد كه
از خدا مي‌ترسيدند و خداوند به آنها نعمت عقل و ايمان و شهامت داده بود گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شويد، هنگامي كه وارد شديد پيروز خواهيد شد و بر خدا توكّل كنيد اگر ايمان داريد.»(6) اين دو نفر يوشع بن نون (وصي موسي) و كالب بن يوفنا بودند، مطابق پاره‌اي از روايات، حضرت موسي - عليه السلام - يوشع را پيشاپيش بني‌اسرائيل به جنگ عمالقه فرستاد. آنها به فرماندهي يوشع به شهر اَريحا هجوم بردند و با ستمگران آنجا جنگيدند تا بر آنها پيروز شدند. موسي - عليه السلام - وارد شهر اَريحا شد و پس از مدّتي در آنجا از دنيا رفت. يوشع جانشين موسي - عليه السلام - شد و به عنوان يكي از پيامبران، زمام امور بني‌اسرائيل را به دست گرفت و راه موسي - عليه السلام - را ادامه داد، و سرانجام بر همه سرزمين شام مسلط شد، و پس از 27 سال زندگي بعد از موسي - عليه السلام - از دنيا رفت. در اين هنگام كالب بن يوفنا جانشين او شد و زمام رهبري بني‌اسرائيل را به دست گرفت.(7) ------------------------------ 1- سرگرداني چهل سال آنها در بيابان، براثر كوتاهي و گناه خودشان بود كه ذلّت را بر جهاد ترجيح دادند، اگر آنها وارد شهر فلسطين مي‌شدند و با عمالقه مي‌جنگيدند و آن ستمگران را از آنجا بيرون مي‌كردند، اين گونه گرفتار بيابان نمي‌شدند، گويي لازم بود چهل سال بگذر تا نسل انقلابي جديد روي كار آيند و به جنگ عمالقه بروند، و خود و مردم را از حاكمان زورمند و ياغي نجات دهند. 2- بقره، 60. 3- بقره، 61. 4- اقتباس از آيه 61 بقره. 5- مائده، 22 و 21. 6- مائده، 24 و 23. 7- اقتباس از بحارالانوار، ج 13، ص 374-375.
سبک زندگی ۲ 🍵در غذای روزانه نبایستی غذای دیگری غیر از این ۶ نوع قرار گیرد،مگر برای بیماری 👇🏽 1⃣گوشت گوسفند بدون چربی، ماهی(دریایی) و مرغ(محلی)،گوشت گوساله(کبابی)، 2⃣ گندم سبوسدار کاملا پاک شده و اگر نان سالم وجود نداشت برنج خوش عطر ارگانیک(ترجیحا جنوبی) 3⃣ شیرینی های متناسب با مزاج هر فرد به ویژه شیرینی های طبیعی مانند عسل، خرما،کشمش، توت 4⃣ نوشیدنی های خوشبو،خوش طعم و تازه مانند: شربت عسل و آبلیمو، شربت بهار نارنج، شربت خاکشیر و تخم شربتی 5️⃣انواع صیفیجات بخصوص ریحان خرفه تره شوید تربچه پیاز هویج کدو خیار 6️⃣انواع میوه های رسیده ارگانیک بخصوص سیب و به و گلابی و انار و انگور و گیلاس و آلبالو ______________________________ 🥣🍵غذاهای مقوّی : شیر بادام یا جویدن آرام ۱۴ عدد بادام درختی سیاهدانه ۷ عدد انجیر ۷ عدد و زیتون ۷ عدد و مویز ۷ عدد سویق گندم یا بلغور گندم همراه روغن زیتون صبحانه مخلوط ارده و سه شیره یا حلوا ارده و زرده تخم‌مرغ و شام پنیر و گردو و زنیان ماست و شیره انگور یا نان و انگور سیب و انار و به و هویج پخته خرمای در شیر خیس خورده تفتیده خرما در روغن زرد گاوی عرق یونجه عسل و آب گرم و لیمو دمنوش خاکشیر یا تخم شربتی یا پودر بادام همراه بارهنگ و نبات یا شکر نخود آب و نعناع عصاره گوشت به روش بنماری سرکه انگبین و کاهو آب انار و آب سیب و آب هویج عسل و سیاهدانه(دو سین) فالوده سیب یا به و گلاب و عرق بیدمشک کباب گوشت گوسفند یا کبوتر یا بلدرچین یا مرغ و خروس محلی یا سوپ‌ آنها همراه سبزیجات و سیر و روغن زیتون خاکشیر و شکر در شیر طبیعی داغ جوانه های گندم و نخود و ماش کباب ماهی/میگو پلو/شوید پلو/ماش پلو/ انواع سبزیجات بخصوص برگ چغندر و کرفس و ریحان و ترب و پیازچه و سیر و شلغم و هویج زرد سویق گندم پودر سنجد تخمه کدو روغن زیتون روغن ارده کنجد زرده تخم مرغ تخم بلدرچین سمنو https://eitaa.com/joinchat/1628111038C1300b1fc7f