eitaa logo
شوادون خاطرات
520 دنبال‌کننده
120 عکس
10 ویدیو
0 فایل
شوادون در زبان دزفولی یعنی سرداب. خانه‌ای که در زیر زمین ساخته می‌شد تا در تابستان از شدت گرما به آن پناه برند. البته روزگار جنگ تغییر کاربری داد. شد پناهگاه موشک‌ها. شوادون در فرهنگ دزفول سابقه جالبی دارد. یادآوریست از خاطرات تلخ و شیرین @aliyane
مشاهده در ایتا
دانلود
32.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 این یه فیلم کوتاه نیست، تبلیغ هم نیست، شاید بشه بگیم یه دعوتنامه‌است! بین این همه آدم دعوتنامه به تو رسیده و هر دعوتی هم یه فرصته، پس فرصت رو از دست نده! جمعه شب ما منتظرتیم... به اتفاق یـه جـمــع نـوجــوون که می‌خوان یکی از قهرمانای شهرشون رو معرفی کنند.👌 خ طالقانی، کوچه دیانــتـی روایت‌خانۀ‌پایتخت‌مقاومت @ravayatkhane @barava
💠 دیگه نیازی به شام ندارم! هوا تاریک شده بود. داشتن بین بچه‌ها شام توزیع میکردن. یهو یه صدای ضعیف ناله‌ به گوشم خورد. تعجب کردم. گفتم شاید برای کسی اتفاقی افتاده. رفتم سراغ صدا که با کمال ناباوری چشمم خورد به غلامرضا. به شدت داشت گریه می کرد. نورانی بود. صورتش مثل ماه سفید شده بود. هیچوقت صورتش رو توی چنین وضعیتی ندیده بودم. رفتم نزدیک و پرسیدم: «چی شده؟ داری چیکار می کنی؟!» حرفی نزد. دوباره گفتم: «دارن شام میدن! بیا شامت رو بگیر!» گفت: «دیگه به شام احتیاج ندارم!» برداشتم این بود که لابد گرسنه نیست. بیخیال شدم و برگشتم بین بچه ها! چند ساعت بعد وقتی خبر شهادت‌شو شنیدم، تازه معنی حرفشو فهمیدم که گفت: «دیگه به شام احتیاجی ندارم!» "شهید غلامرضا پاپی علی کولی" @shavadon | شوادون‌خاطرات https://eitaa.com/shavadon
شهید مصطفی رجولInShot_۲۰۲۴۱۱۰۲_۰۹۵۲۵۳۳۹۸-mc.mp3
زمان: حجم: 3.17M
| با مصطفی کمیل میخونم... براساس خاطره‌ای از "شهید مصطفی رجول دزفولی" با صدای؛ خانم سلیمانی نژاد @shavadon | شوادون‌خاطرات https://eitaa.com/shavadon
استاد ناصریInShot_۲۰۲۴۱۲۲۰_۰۹۰۸۰۲۱۲۳-mc-mc-mc.mp3
زمان: حجم: 5.14M
چرا یه رزمنده حاضر میشه از همه‌چیزش بگذره؟ از خونواده، خونه، حتی جونش؟ چی می‌تونه اون‌قدر قوی باشه که آدم رو از تمام وابستگی‌ها آزاد کنه؟ این روزا همزمان با بهم ریختن اوضاع منطقه بحث جنگ و جبهه هم بین بچه‌های برآوا داغه. تشییع شهید عزیزیان هم حال و هوای شهر رو تغییر داد. دیشب با استاد ناصری راجع به همین چیزا حرف می‌زدیم. مفهوم شهادت و بحث معنویت در جبهه. بخشی از صحبتهای زیبای ایشون رو بشنوید...✌️ @barava
شهید پورعبدیInShot_۲۰۲۵۰۱۲۱_۲۱۴۱۲۱۹۸۷-mc.mp3
زمان: حجم: 5.61M
بار آخری که رفت فرق میکرد؛ نگفته بود میرم عملیات، گفت بچه‌های مسجد رو می‌برم اردو! روز بعدش براش غذایی که دوست داشت پختم ... "مادر شهید سعید پورعبدی" @shohada_mohebandez