قبل رفتن همه چیزهایش را بخشید بجز دو چیز. لباس سبز سپاه، عکس امام. یکی از بچهها گیر داده بود عکس امام را به او ببخشد. گفت من همه چیزم را بخشیدم ولی میخواهم اگر شهید شدم با این دو چیز پیکرم را دفن کنند. آخرش هم همین شد. پیکر خونینش را با لباس سبز پاسداری و عکس امام به خاک سپردند. بعد شهادتش مرحوم قیصر امین پور شعر معروف «این سبز سرخ کیست» را در وصف او سرود:
این سبز سرخ کیست ؟
این سبز سرخ چیست که می کارید ؟
این زن که بود
که بانگ ” خوانگریو” محلی را
از یاد برده بود
با گردنی بلند تر از حادثه
بالاتر از تمام زنان ایستاده بود
و با دلی وسیع تر از حوصله
در ازدحام و همهمه “کل “می زد؟
این مادر که بود که می خندید ؟
وقتی که لحظه ، لحظه رفتن بود
آن سبز ، با سخاوت خورشید
بخشید هرچه داشت
جز آن لباس سبز
ونقش آن کلام الهی را
رهتوشه شهید همین بس :
یک جامه یک کلام
تصویری از امام
اورا چنان که خواست
با آن لباس سبز بکارید
تا چون همیشه سبز بماند
تا چون همیشه سبز بخواند
او را وقتی که کاشتند
هم سبز بود هم سرخ
آنگاه آن یار بی قرار
آرام در حضور خدا آسود
هرچند سرخ سرخ به خاک افتاد
اما این ابتدای سبزی او بود….
#شهید_عبدالرحمن_عطوان
#_شوادون_خاطرات
@shavadon
https://eitaa.com/joinchat/2732851499Cab6458eedb