ده پند انوشیروان دادگر:
•از همه ڪس خشنودے بجوئید
•تا درخت نو در نشاندید، درخت ڪهن بر نڪنید
•اگر توانگرے خواهید، قناعت ڪنید
•در زمین دیگران تخم مڪارید و درخت ننشانید
•در پیرے زن جوان نخواهید
•با آنڪه نیڪے نشناسد دوستے نڪنید
•در همه ڪار پیران را گرامے بدارید
•زشت و ناپسند مردم را پیدا نسازید
•در اختلافات راه آشتے را بارگذارید
•گندم و جو و مانند آنرا به سبب گرانفروشے در بند مدارید
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
جمله ای واقعا زیبا از #نلسون_ماندلا :
سکوت گورستان را می شنوى..!؟
دنیا ارزش دل شکستن را ندارد..!!
میرسد روزی که هرگز در دسترس نخواهیم بود..!.!!
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ..!!
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ غصه ﻫﺎﯾﺖ..!!
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ می کند..!!
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ..!!
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ...!؟
ﭘﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ..!!
ﻋﻤﯿﻖ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺶ..!!
ﻋﻤﯿﻖ..!!
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ...!!
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ..!!
بودن را..!!
ﺑﭽﺶ..!!
ﺑﺒﯿﻦ...!!
ﻟﻤﺲ ﮐﻦ...!!
ﻭ ﺑﺎ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ لبخند بزن..!!
انسانها آفريده شده اند؛
که به آ نها عشق ورزیده شود....!!!
اشیاء ساخته شده اند؛
که مورد استفاده قرار بگیرند...!!!
دلیل آشفتگی های دنیا این است؛
که به اشياء عشق ورزیده می شود و
انسانها مورد استفاده قرار می گيرند.....!!!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اندکی_تفکر✨🌹
یکی از اصلی ترین پایه های
شخصیت سالم ، داشتن اصالت است.
این که تن به انجام هركاری نمیدی
به این معنی نیست كه نمیتونی!
بهش میگن "چهارچوب"!
چهارچوبی كه خودت برای خودت
تعریف میكنی و پایه و اساسش
از "خانواده" شكل میگیره...
كسی كه چهارچوب داره، "اصالت" داره...
اصالت رو نه میشه خرید، نه میشه
اداشو درآورد و نه میشه با بزك و دوزك
بهش رسید!
اصالت یعنی
دلت نمیاد خیانت كنی،
دلت نمیاد دل بشكنی،
دلت نمیاد دورو باشی،
دلت نمیاد آدما رو بازی بدی....
این بی عرضگی نیست!
اسمش "اصالته"..👍🌹
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
💢 برای شادی خود به #افراد_دیگر #متکی_نباشید👌
برای #شاد بودن نیاز به اجازه هیچ کس دیگری نداریم.
👈🏻 زندگی شما فوقالعاده است نه به این دلیل که کسی این را میگوید، بلکه به این دلیل که چیز تازهای به دست آوردهاید. بخاطر اینکه تصمیم گرفتهاید که اینطور باشد.
🔸به محض اینکه آدمها و چیزهای دیگر را برای شادیتان مسئول نکنید، احساس شادی بیشتری خواهید کرد.
اگر الان ناراحتید، تقصیر کس دیگری نیست. خودتان باید #مسئولیت کامل ناراحتی خود را بر عهده بگیرید و خیلی سریع توانایی برای شادتر شدن را به دست خواهید آورد. دست از آماده کردن موقعیتی که باعث شادیتان شود بردارید.
🔸فقط کافی است که عظمتی که در این لحظه از آن شما شده است را دریافته و #شکرگزار آن باشید و خیلی زود موقعیتهای عالی و مناسب برایتان فراهم خواهد شد.
یک دلیل خوب برای لبخند زدن
همیشه فقط یک قدم از شما دور است: سعی کنید هر زمان که خواستید،
دست انداخته و آن را بگیرید.
🌹همواره بر ضمیر ناخودآگاه خود نقش شادی و امید بنشانید..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_افسون
#قضاوت_ممنوع
#پارت_نو_دو
سلام افسون هستم ازیه خانواده ی۶نفره که دوتابرادردارم یه خواهر
مادرم هرموقع زنگ میزدمیگفتم شبها خونه ی دوستم میخوابم دنبال کارهای شکایت هستم این وسط ازافسانه هیچ خبری نبودحتی یه بارم بهم زنگ نزد با اینکه میدونست اصفهانم
هرچندازش توقعی هم نداشتم.خانواده ی حامد وقتی فهمیدن من ازشون شکایت کردم شروع کردن به تهدیدکردن و پدر شوهرم گفت همه چی پسرم روازت میگیرم مثل یه اشغال میندازمت بیرون..روندپرونده ی من بخاطرشکایت خانواده ی حامدطولانی شدونمتونستم این مدت توپارک بمونم..زهراخانم وقتی فهمیدفعلاموندگارم ادرس خونه ی دختر خواهرش روتواصفهان بهم دادگفت: برو پیشش من بهش زنگ میزنم..گفتم همسرش هست من روم نمیشه درست نیست..گفت شوهرش ماشین سنگین داره وبیشتراوقات سفره،خلاصه به ادرسی که زهراخانم داد رفتم ..دخترخواهرزهراخانم باسه تابچه کوچیک تویه خونه ی نقلی تمیززندگی میکردومثل خاله اش خیلی مهربون مهمان نواز بود..بچه هاش روکه دیدم بغضم ترکیددست خودم نبوددلتنگ بچه هام بودم که چندروی ندیده بودمشون ازشون بیخبربودم..
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
⁉️تا حالا شده بعد از یه تصمیم اشتباه به خودتون بگین با خودم چی فکر میکردم؟ یا چرا این تصمیم رو گرفتم؟
🟪تصمیمهای اشتباه میتونن علل مختلفی داشته باشن. اما یکی از دلایل اونها احساسات ما هستن که نقش مهمی تو تصمیمگیریهامون دارن.
🌸تصمیمهای ما هنگام ناراحتی با زمانی که خوشحال هستیم، میتونه کاملاً متفاوت باشه. به همین دلیل برای اینکه تصمیمات متعادلتری بگیریم، باید احساساتمون رو به خوبی بشناسیم و ببینیم که هر کدوم از اونها چه تأثیری روی رفتارمون دارن.
🟪بعدش میتونیم مزایا و معایب انتخابهایی که داریم رو بنویسیم. با این کار به منطق انتخاب هامون فکر میکنیم و نذاریم احساساتمون باعث تصمیمگیریهای اشتباه بشن.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🥥داری به بهترین ورژن خودت تبدیل میشی اگه:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤎خودت رو با وجود تمام نقصهات در لحظه
پذیرفتی و به جای سرزنش برای بهتر کردن
اون ها تلاش میکنی
🤎به نظرات دیگران اجازه نمیدی تا روی
احساسی که نسبت به خودت داری تاثیر بذارند
🤎با خودت و افرادی که برات مهم هستند
صادق هستی
🤎ارزش خودت رو میدونی و دیگه اشتباهات
مکرر دیگران رو تحمل نمیکنی
🤎از نقطه امنت خارج شدی و داری چیزهایی
که قبلا برات سخت بوده رو تجربه میکنی
🤎روی انتخاب افرادی که قراره به زندگیت
راه بدی و افرادی که قراره توی زندگیت
نگهداری حساس هستی..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
یک روز خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا که لاکپشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تابرای سفرشون آماده بشن!
در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند.
در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیزکردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند!
پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق بودند. بعد از یک بحث طولانی، جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد.
لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر چه اوسریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود!
او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.
سه سال گذشت… و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال … شش سال … سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده . او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد.
در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک بیارم»!
نتیجه اخلاقی:
بعضی از ما ،زندگیمون صرف انتظار کشیدن برای این می شه که دیگران به تعهداتی که ازشون انتظار داریم عمل کنن.
آنقدر نگران کارهایی که دیگران انجام میدهند هستیم که خودمون عملا هیچ کاری انجام نمی دهیم..
✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی 📚✍🏻
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
🗓 امروز شنبه↯
☀️ ۲۶اسفند ۱۴۰۲
🌙 ۵رمضان ۱۴۴۵
🌲 ۱۶مارس ۲۰۲۴
📿 ذکر روز :
یا رب العالمین
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
بیدار شو صبح آمد
برخیز که خورشید تویی
در عالم ناامیدی امید تویی
در باغ وجود آن گل
که به روی صبح
خندید تویی
صبحت بخیر بهترین
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸شنیدی میگن ان شالله
خونه دلت بزرگ باشه؟!
بعضی ها خونه زندگیشون بزرگه
بعضیا ماشینشون ،
بعضیا اطاقشون ،
بعضیا دماغشون ،
بعضیا لباسشون ،
بعضیا ویلاشون ،
بعضیا فامیلشون.
🌷اما دل بزرگ کم پیدا میشه ...
خیلی ها حسرت میخورن به
نداری وخونه کوچیک و نداشته هاشون
🌷اما تا حالا یکبارم نشده ببینن خونه
دلشون چقدر می ارزه ، تا حالا نگاه
نکردن ببینن کی رو میشه تو خونه
دلشون جا بدن....
❤️ خونه دلتون بسپارین به صاحب
خونه اش ...!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_افسون
#قضاوت_ممنوع
#پارت_نود_سه
سلام افسون هستم ازیه خانواده ی۶نفره که دوتابرادردارم یه خواهر
واردجزییات نمیشم انقدربهتون بگم که تک تنهابایدمیجنگیدم برای گرفتن حقم بااینکه پدرم اشنازیادداشت میتونست کمکم کنه اماحمایتم نکرد..روزدادگاه روهیچ وقت یادم نمیره پدرحامدیه پرونده خیلی سنگین باکلی مدارک برام درست کرده بودکه شاهدپرونده خواهرونیمابودن وقتی دیدمشون فهمیدم تمام اینا زیر سر افسانه بوده وبعدازدادگاه توچشمام نگاه کرد.گفت تولیاقت مادری کردن نداری من صلاح بچه هات روخواستم..لال شده بودم باورم نمیشد افسانه بخواد با گرفتن بچه هام تلافی کنه..خانواده ی حامدباداشتن اشناپارتی وپرونده ای که به لطف خواهرخودم برام درست کرده بودن تونستن من روردصلاحیت کنن بچه هاروازم بگیرن و...من ازداری حامدطبق قانون مهریه ام بودمقداری ازاموالش(مهریه من ۱۴تاسکه بودکه اون زمان پول زیادی به حساب نمیومد)حاضربودم هرچی بهم رسیده روببخشم فقط بچه هاروبهم بدن چقدرالتماس خانواده ی حامدکردم اماقبول نکردن وفقط درهفته چندساعتی میتونستم ببینمشون...
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد