#سرگذشت_اکبر
#وابستگی_مادر
#پارت_صد_یک
من اکبر هستم متولد سال ۱۳۶۷شهر ارومیه اما از همون نوزادی ساکن تهرانم
نهال بعداز حدودا نیم ساعت پیام داد:باشه….فردا بیا دنبالم تا بریم رستورانی یا کافی شاپی تا باهم حرف بزنیم…با خوندن این پیام هورای بلند کشیدم و با خودم گفتم:اکبر…اکبر.موفق شدی..کاری نیست که تو نتونی انجام بدی…باشه ایی براش نوشتم و با خوشحالی رفتم بسمت آشپزخونه تا ببینم چیزی برای خوردن هست یا نه که یهو گوشیم زنگ خورد…تا اسم مهربان رو روی صفحه ی گوشیم دیدم با خودم اه گفتم و بعد جواب دادم و عصبی گفتم:بلللللههه.نصفه شبی چی میخواهی؟مهربان که شوکه شده بود گفت؛اکبر .باز چی شده؟؟چرا اینطوری حرف میزنی؟گفتم:خوابم میاد خداحافظ…گوشی رو قطع کردم..باید این رفتار رو ادامه میدادم تا زودتر طلاق بگیره…مهربان دوباره زنگ زد.عصبانی گوشی رو برداشتم و عربده کشیدم:چیه؟؟چه مرگته؟چرا اینقدر زنگ میزنی؟بیخود میکنی اینقدر زنگ میزنی….بدبخت آویزون..دیگه حالمو داری بهم میزنی از بس که آویزونی،.میام تکلیفتو روشن میکنم…اصلا مجال حرف زدن بهش ندادم و گوشی رو قطع و خاموش کردم…..
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
💸 اگر چه #پول برای آسایش و آرامش زدگی #مفید است اما همه چیز پول نیست و چیزهای زیادی هست که با پول هرگز تامین نمی شود.
👨👩👧👧 مهر و محبت و گرمای خانه و کاشانه وابسته به #رفتار و #گفتار اعضای خانواده است. زمانی که اعضای خانواده با هم می گذارند و انرژی مثبتی که به همدیگر هدیه می دهند، می تواند یک زندگی را گرم و شیرین کند.
✔️خانواده را با رفتارهای مثبت و رفاقت های ارزشمند به یک #خانواده خوشحال و شاداب تبدیل کنیم...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🔅#پندانه
✍️ کار اگه برای خدا باشه آدم هیچوقت ضرر نمیکنه
🔹صاحبخونه جوابم کرده بود. خیلی دنبال خونه گشتیم تا خونهای پیدا کردیم ولی دیوارهاش خیلی کثیف بود.
🔸هزینه نقاش نداشتم. تصمیم گرفتم خودم رنگش کنم. باجناق عارفمسلکم هم قبول کرد که کمکم کنه.
🔹چند روز بعد از تمومشدن نقاشی، صاحبخونه جدید گفت مشکلی براش پیش اومده خواهش کرد قرارداد رو فسخ کنیم!
🔸چارهای نبود فسخ کردیم! دست از پا درازتر برگشتیم.
🔹از همه شاکی بودم! از خودم، از صاحبخونه، از خدا و...
🔸اما باجناق با یه آرامشی گفت:
خوب شد بهخاطر خدا نقاشی کردم.
🔹و دیگه هیچی نگفت! راز آرامش باجناق همین بود؛ فهمیدم چرا ناراحت نیست، چرا شاکی نیست و چرا احساس ضرر نمیکنه.
🔸چون برای خدا کار کرده بود و از خلق خدا انتظاری نداشت.
🔹کار اگه برای خدا باشه آدم هیچوقت ضرر نمیکنه؛ چه به نتیجه برسه، چه به نتیجه نرسه؛ چون نمیدونه کاری که برای خدا انجام بشه هیچوقت نمی شه.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_اکبر
#وابستگی_مادر
#پارت_صد_دو
من اکبر هستم متولد سال ۱۳۶۷شهر ارومیه اما از همون نوزادی ساکن تهرانم
فردا صبح زود حسابی به خودم رسیدم و رفتم سمت خونه ی خاله اینا..قبل از اینکه زنگ خونه رو بزنم اول شماره ی نهال رو گرفتم و گفتم:نهال جان!!من اومدم جلوی درهستم..حاضری یا بیام داخل؟نهال داد کشید:بیخود کردی اومدی جلوی در خونمون..برو دو سه خیابان بالاتر منتظر باش تا من بیام.همینم مونده که هزار تا حرف و حدیث پشت سرم در بیارند…گفتم:غلط میکنند.همه میدونند من از اول هم خواستگار تو بودم و هنوز هم هستم…نهال گفت:اکبر بس میکنی یا قرار رو کنسل کنم؟؟من با مرد متاهل هیچ رابطه ایی نمیتونم داشته باشم الان هم بخاطر همین باهات قرار گذاشتم تا شرط و شروطمو بهت بگم..برو خودم میام پیدات میکنم..دیگه هم زنگ نزن که اعصابم بهم میخوره.متعجب گوشی رو قطع کردم و با خودم گفتم:یعنی چه؟اگه میخواهد باهام حرف بزنه چرا اعصابش بهم میریزه؟خلاصه نهال اومد و صندلی عقب سوار شد،.گفتم:نهال!غریبه که نیستیم،بیا جلو بشین…گفت:همینجا راحتم..زودتر برو که باید زود برگردم خیلی کار دارم…ته دلم گفتم:اصلا معلوم نبست با خودش چند چنده؟؟؟اما درستش میکنم….
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
کسی که از نفوذ کلام با خبر است،
به هنگام گفتگو بسیار دقت میکند.
انسان با کلامی که بر زبان می آورد پیوسته قوانینی برای خود وضع میکند.
مردی را میشناختم که یک ریز میگفت:
من هیچ گاه سروقت به اتوبوس نمیرسم.همین که میرسم اتوبوس میرود!
دختر او میگفت:من همیشه به اتوبوس میرسم.همین که برسم اتوبوس هم سروکله اش پیدا میشود.🤔
این وضع سالها ادامه داشت.
هریک از آنها قانون خود را وضع کرده بود:
یکی شکست ودیگری قانون موفقیت.
این است قانون خرافات.
کلام و اعتقادخودِ انسان است که در ذهن نیمه هشیار،امید وانتظار می آفریند و برایش شگون و خوش اقبالی می آورد..
و یا وضعیت عالی ای را به سوی خود جذب میکند.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
آدمهای معروف و موفق مهم نیست چه لباس های عجیبی می پوشن
قد و وزنشون اهمیت نداره
چه چاق باشن یا لاغر
چه کوتاه باشن یا بلند
باز مورد پذیرش و تایید طرفدارهاشون هستن
میدونید دلیلش چیه؟
چون وقتی به خودت باور و ایمان داشته باشی دیگران هم همینطور که هستی قبولت می کنن
وقتی نشون بدی عیب ها و محدودیت هات تو رو تعریف نمی کنن دیگران هم تو رو با خوبیهات به یاد میارن
مثلا زمانیکه فردی قصد داره مدام شما رو تحقیر یا تخریب کنه،متوجه بشه نمیتونه به راحتی شما رو برنجونه دست از این کارش بر میداره
وقتی به همه نشون بدی که خودت رو دوست داری فرافکنی آدمها نسبت بهت کم میشه و سعی می کنن رفتارشون رو باهات تغییر بدن
پس یادت باشه قبل از اینکه دوست داشته باشی دیگران قبولت کنن ببین مورد پذیرش خودت هستی یا نه؟
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
💢سفر ما باهم بسیار کوتاه است
شخص جوانی در اتوبوس نشسته بود.در ایستگاه بعدی شخصی مسن با ترش رویی و سروصدا وارد اتوبوس شد و کنار او نشست و خود را به همراه کیفهایش با فشار و زور بر روی صندلی نشاند
کسی که در طرف دیگر آن جوان نشسته بود از او پرسید که چرا چیزی نمیگوید.
جوان با لبخندی پاسخ داد :
*سفر ما با یکدیگر بسیار کوتاه است*
من در ایستگاه بعدی پیاده میشوم.
اگر تک تک ما این موضوع را درک میکردیم که وقت ما بسیار کم است ، آنوقت متوجه میشدیم که پرخاشگری ، بحث و جدلهای بی نتیجه ، نبخشیدن دیگران ، ناراضی بودن و عیب جویی کردن تلف کردن وقت و انرژی است.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
دوام بیاور ...
حتی اگر طنابِ طاقتت به باریک ترین رشته اش رسید
حتی اگر از زمین و زمانه بریدی
✨🌹
حتی اگر به بدترین شکلِ ممکن ، کم آوردی .
در ذهنت مرور کن ؛
تمامِ آرزوهایِ محال دیروز را که امروز ، زیرِ دست و پایِ روزمرگی ات ، جولان می دهند
🌹✨
تمامِ آن ثانیه هایی که مطمئن بودی نمی شود ، اما شد !
تمامِ آن لحظه هایی که فکر می کردی پایانِ راه است ، اما نبود !
🌹✨
می بینی ؟! خدا حواسش به همه چیز هست ؛👌👏
دوام بیاور ...💪
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_اکبر
#وابستگی_مادر
#پارت_صد_سه
من اکبر هستم متولد سال ۱۳۶۷شهر ارومیه اما از همون نوزادی ساکن تهرانم
میخواستم ببرمش جاده چالوس که اصلا قبول نکرد و گفت:همین نزدیکیها یه جایی پیدا کن تا حرفهامو بزنم و برگردم…جلوی یه رستوران با کلاس نگه داشتم و پیاده شدیم….اول سفارش غذا دادم و بعد گفتم:نهال جان !من سراپا گوشم تا هر شرطی که برام بزاری رو با جون دل قبول کنم،،بفرمایید…نهال که اصلا به صورتم نگاه نمیکرد اول درمورد آشنایی با مهربان ازم سوال کرد که من هم طوری تعریف کردم که مثلا مهربان خیلی بهم گیر داد تا بالاخره باهاش دوست شدم و کلا مهربان عاشقم شده و خامم کرده…نهال گفت:اگه مهربان رو نمیخواهی قبل از ازدواج از هم جدا شید تا اون دختر بدبخت نشه،،من تا اونجایی که تورو میشناسم زیر بار زندگی با مهربان نخواهی رفت پس بهتره طلاقش بدی…با خوشحالی گفتم:کاری میکنم که خودش طلاق بگیره فقط تو بهم جواب مثبت رو بده..نهال گفت:تا تو زن داری جواب من منفیه….ختم کلام..گفتم:مطمئن باش طلاقش قطعیه…نهال گفت:هر وقت قطعی شد اون وقت من نظرمو در مورد پیشنهادت میگم…اون روز نهال در حد تایم یه ناهار خوردن با من بود و بعد گفت:منو زودتر برگردون….
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🔴 #مقایسه_ممنوع
💠 کوه #عقاب، از فاصله دور مانند عقابی زیبا و باابهت است اما هرچه به آن نزدیک میشویم دیگر اثری از آن #شمایل زیبا پیدا نیست و نقش عقاب زیبا محو میشود.
💠گاهی زن و شوهرها #ظاهر زندگی دیگران را با #باطن زندگی خویش و با رفتار #همسر خود #مقایسه میکنند! در حالیکه اگر داخل زندگی آنها شویم زیباییهایی که از دور دیدیم سرابی بیش نیست!
💠این اشتباه مخربی است که ناخودآگاه #بدبینی و تنفر را نسبت به همسر خود ایجاد میکند و در نتیجه بهانهای برای ندیدن #خوبیها و زیباییهای همسر است.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
احترامی که برای همسرتان قائل می شوید؛ احترامیست که در آینده فرزندتان برای خودش و شما قائل خواهد شد.
👈 پس به گونهای با همسرتان رفتار کنید که انتظار دارید فرزندتان در آینده با شما رفتار کند. این احترام به همسر در حقیقت ارزشی است که برای خود قائلید.
پس اگر همسرتان در رابطه با فرزندتان اشتباهی کرد در حضور فرزند او را تصحیح نکنید. در خلوت با همسرتان صحبت کنید و اگر لازم بود همسرتان به تنهایی یا با حضور شما اشتباه را تصحیح خواهد کرد...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
♥️به برگ نگاه کن ...
وقتی داخل جوی آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و می رود ...
من تمام زندگی ام را با اطمینان ،
به خالق رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده ام …
چون میدانم در آغوش رودخانه ای هستم
که همه ذرات آن نشان از حضور حضرت دوست دارد ...
پس از افت و خیزهایش هرگز دل نگران نمی شوم.
من ،
آرامش برگ را دوست دارم ...
چون برایم ایمان و توکل راستین را یادآوری میکند.⚘
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد