#تلنگر🌹
✍️ یک مثالی از هواپیما وجود دارد که بسیار الهام بخش است. وقتی مهماندارها آموزشهای لازم برای ایمنی پرواز را ارائه میدهند، میگویند: «به محض تغییر اکسیژن، اول ماسک خود را بگذارید سپس ماسک کودکان را!!!»
🔹 واضح است اگر اول ماسک خود را نگذارید بیهوش میشوید و کودکتان هم بیهوش خواهد شد. ما اگر خودمان حس و حال خوبی نداشته باشیم، اگر برای حال خوب خودمان تلاش نکنیم، چگونه انتظار داریم بتوانیم روی اطرافیانمان تاثیرگذار باشیم؟!
حال خوب شما فقط به خود شما و افکار و باورهایتان بستگی دارد. شاهکار هنری منحصر به فرد خودتان را فقط خود شما میتوانید خلق کنید و برای این کار حتما لازم است خودتان را با باورهای سازنده و محکم سرشار کنید.
👈 برای اینکه بتوانیم خانوادهای سالم داشته باشیم و اطرافیانمان هم از ما تاثیر مثبت بگیرند، اول باید حال خودمان را خوب کنیم...
@sarzendehbash
بهترین روز زندگی ات خواهد بود ؛
روزی که خودت باشی ،
خودت را دوست داشته باشی و به
خاطر خودت زندگی کنی ...
نخواهی کسی باشی که نیستی ،
منتظر نباشی دیگران دوستت داشته باشند ،
و زندگی ات را روی مدار رضایت و
تأییدِ دیگران تنظیم نکنی !
بهترین روز زندگی ات خواهد بود ؛
روزی که تمام جزئیات زیبای اطرافت را
دقیقا ببینی و عمیقا ، دوست داشته باشی ...
روزی که بلد شده باشی با ساده ترین ها ،
به پیچیده ترین حالت ممکن ، شاد باشی . ♡
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🔅#پندانه
✍️ تاثیر افکار روی زندگی
🔹فقط ۱۰ ثانیه تصور کنید که دارید آلوچه میخورید، ببینید دهنتون چقدر بزاق ترشح میکنه.
🔸وقتی ۱٠ ثانیه فکرکردن به آلوچه اینقدر در بدن ما واکنش ایجاد میکنه، اونوقت ۱۰ دقیقه تمرکز روی اتفاقات و مسائل منفی و ساعتها استرس و عصبانیت چه تاثیر ویرانگری روی جسم و روح ما میذاره.
🔹مثال آلوچه یادت بمونه، تا افکار منفی اومد تو سرت، بدون که اگه تا ۲۰ ثانیه ادامهشون بدی دیگه داری تیشه به ریشه زندگیات میزنی.
💢همیشه به خوبیها فکر کنیم و نذاریم افکار منفی و ناامیدکننده بیاد توی ذهنمون.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🔅#پندانه
✍️ تو یک بذر کاشتهشده هستی
🔹رنج نباید تو را غمگین کند. این همانجاییست که اکثر مردم اشتباه میکنند.
🔸رنج قرار است تو را بیدار کند. چون انسان زمانی بیدار میشود که زخمی شود. قرار است تو را آگاه کند به اینکه چیزی درون تو نیاز به تغییر دارد.
🔹رنجت را تحمل نکن، درکش کن. این فرصتیست که طبیعت به تو داده تا بیدار شوی.
🔸اگر حس میکنی در مکان تاریکی مدفون شدی و فقط درد میکشی، بدون که تو یک بذر کاشتهشده هستی و اینجا نقطه دگرگونی، رشد، قویشدن و سبزشدن توست.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_اکبر
#وابستگی_مادر
#پارت_نو_هشت
من اکبر هستم متولد سال ۱۳۶۷شهر ارومیه اما از همون نوزادی ساکن تهرانم
شب با فکر و خیال نهال خوابیدم و صبح تا بیدار شدم اول ساعت رو نگاه کردم…ساعت نزدیک یازده بود..وقتش رسیده بود که زنگ بزنم و هر چی که توی این چند سال از روحیات خانمها یاد گرفته بودم رو پیاده کنم…شمارشو گرفتم و منتظر شدم….جواب نداد…دوباره گرفتم…بار دوم ۴بار بوق خورد و خاله جواب داد و گفت:بله…!!!الو….یه کم استرس گرفتم اما با یه نفس عمیق به خودم مسلط شدم و گفتم:سلام خاله جوون..!!خاله انگار اول نشناخت و یه مکثی کرد و بعدش با هیجان گفت:اکبر تویی،؟گفتم:اره خاله..ببخشید مزاحم شدم،،میخواستم با نهال حرف بزنم و چند تا سوال ازش بپرسم،،،آخه دیروز یه حرفی زد که فکر منو مشغول کرده…خاله که از خداخواسته بود گفت:صبر کن الان گوشی رو بهش میرسونم.الان….گوشی…گوشی…!!خاله بقدری ذوق زده بود که از هولش که قطع نکنم چند بار گوشی گوشی گفت و بعدش صدای تق تق در کوبیدن اومد و بالافاصله صدای خاله رو شنیدم که اروم گفت:نهال.نهال.اکبره…!بگیر….میگم بگیر ….زشته دختر…..
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
دلایل حوصله سر رفتن بچه ها!
دلیل اصلی این است که شاید واقعا حوصله اش سر رفته!
اگر بیشتر اوقات روز در خانه است،
اگر تحریکات و تحرکات مغزی و جسمی لازم برای رشد در اختیار ندارد،
اگر همبازی ندارد، طبیعی است که حوصله اش سر رفته و به خاطر رشد مغز باید بیشتر روز فعالیت داشته باشد.
دلیل دیگر اینکه یعنی من توجه میخواهم!
شاید حوصله کارهایی که شما میکنید را ندارد.
مثلا وقتی با تلفن حرف میزنید یا درس میخوانید، او توجه میخواهد.
ممکن است فرزندتان وابسته است و هنوز استقلال داشتن را نیاموخته باشد. و در شرایط خاص احتمال دارد فرزندتان اضطراب دارد و وقتی بیکار میشود، متوجه اضطرابش شده و حال بدی پیدا میکند و به همین دلیل میگوید که حوصله اش سر رفته.
پس سعی کنید برای بچه ها برنامه ریزی کنید و اوقات آن ها را به بهترین نحو پر کنید.
به کودکانمان عشق هدیه بدهیم❤️🌹
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#پند
وقتی شما یک پرتقال را تحت فشار قرار دهید، آب پرتقال بدست می آورید نه چیزی دیگر چون این چیزی ست که در درونش هست.
همین اصل برای شما هم صدق میکند. وقتی کسی شما را تحت فشار قرار دهد آنچه که بیرون می آید( #عصبانیت، #نفرت، #تندی، #تنش، #افسردگی، #خشم )چیزی ست که در درون شماست.
اگر آنچه در درون دارید را دوست ندارید،میتوانید با #تغییرافکارتان آنرا عوض کنید.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🩶- این کارا هم خیانت محسوب میشه دوست عزیز :
• پشت سر شریک ،زندگیت به کسی نگاههای معنادار کنی
• مدام بگی اگه توی یک رابطه نبودم...
• هرنوع ارتباط آنلاین با کراش در حالی که متعهد به رابطه ای؛
• همیشه نظر دادن و لایک کردن عکسهای یک فرد خاص؛
• امیدوار بودن به اینکه کسی علامت عاشقانه ای بهت بده؛
• در حالیکه توی رابطه مشکل داری برای نیازهای عاطفی به کس دیگه ای رجوع کنی؛
• داشتن دوستی های مخفیانه؛
• ارسال تصاویر شخصی برای فرد خاص؛
• درباره تمایلات جنسیت با فردی غیر از شریکت حرف بزنی؛
• شماره ات رو به فرد غریبه ای بدی؛
• اکانتهای نامناسب رو در شبکه های اجتماعی فالو کنی؛
• پرسیدن سوالات نامناسب شخصی از دیگران؛
• توجه خاص و ویژه به فردی غیر از شریک زندگی...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_اکبر
#وابستگی_مادر
#پارت_نود_نه
من اکبر هستم متولد سال ۱۳۶۷شهر ارومیه اما از همون نوزادی ساکن تهرانم
چند ثانیه ایی طول کشید تا نهال گفت:الو،صدای نهال توی فضا پیجید انگار که توی یه اتاق خالی یا سرویس بهداشتی و یا حموم باشه..صدامو کلفت و مردونه و دورگه کردم و گفتم:الو..نهال جان سلام،نهال گفت:سلام..کاری داشتی؟گفتم:چرا جواب پیامهامو ندادی..نهال گفت:اکبر من الان موقعیتی نیستم که صحبت کنم ،…قطع کن بعدا خودم تماس میگیرم…گفتم:باشه.ولی حتما زنگ بزن که منتظرم…تا بعداز ظهر چشمم به گوشی بود و زنگ نزد..چند بار هم مهربان زنگ زد که خیلی سرد باهاش حرف زدم..مهربان گفت:اگه کار داری مزاحم نمیشم فقط میخواستم بگم برای رزرو تالار نمیریم…گفتم:مهربان!!واقعا خجالت نمیکشی؟؟کفن بابای من خشک نشده تو به فکر عروسی هستی!!واقعا ک…اینو گفتم و بدون خداحافظی قطع کردم….میخواستم طوری باهاش حرف بزنم و برخورد کنم که خودش تقاضای طلاق بده…. هر چقدر که به مهربان بی محلی میکردم و جواب تماسهاشو نمیداد به همون نسبت و شاید ده برابرشو به نهال پیام میدادم و زنگ میزدم....
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
⚜قانون طلایی⚜
با دیگران همان گونه رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کند.....
اگر ما نتیجهی اقدامات خود را تجربه نکنیم،چه این نتایج مثبت باشند چه منفی،هرگز چیزی نمی آموزیم و هرگز هم متحول نخواهیم شد...
"اینکه آدم مهمی باشیم چیز بسیار خوبی است. اما اینکه آدم خوبی باشیم مهم تر است.
اگر با دیگران بد رفتاری کنی ، هرگز نمیتوانی در زندگی خوشحال و خوشبخت شوی. همه ما به هم متصل و از یک خانواده هستیم. کاعنات هم متعلق به همه مردم است.اگر ما به شخصی دیگر آسیب بزنیم در واقع به کائنات آسیب میزنیم. و این اشتباهی بزرگ است... بسیار بزرگ!!!
وقتی واژههای لطفاً و متشکرم را به زبان میآوری و به دیگران احترام میگذاری و تا جایی که میتوانی از آنها حمایت میکنی بهترین روش و عملکرد را در زندگی انتخاب کرده ای...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
✨﷽✨
#داستان_کوتاه
✍روزی مردی از کنار جنگلی می گذشت مرد دیگری را دید که با اره ای کند به سختی مشغول بریدن شاخه های درختان است .پرسید ای مرد چرا اره ات را تیز نمی کنی تا سریعتر شاخه ها را ببری . مرد گفت وقت ندارم باید هیزم ها را تحویل دهم کارم خیلی زیاد است و حتی گاه شب ها هم کار میکنم تا سفارش ها را به موقع برسانم .
دیگر وقتی برای تیز کردن اره نمی ماند .مرد داستان ما اگر گاهی می ایستاد و وقتی برای تیز کردن اره می گذاشت شاید دیگر با کمبود وقت مواجه نمی شد چون بدون شک با اره کند نمی توان سریع و موثر کار کرد .
حکایت بیشتر ما انسانها نیز همین است .باید اندکی تامل کنیم . گاه ذهن ما بسیار درگیر کار یا تحصیل است و ما با فشار زیاد سعی در پیش کشیدن خود داریم .گاه باید بایستیم و به درون خود رسیدگی کنیم و اره ذهن و روح خود را تیز کنیم زندگی ترکیبی است از تناقض هاست
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت.
در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد .
یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است .
سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد .
وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است .
وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت :
♥️هر-کس-آن-چیزی-را-با-دیگری-قسمت-می-کند-که-از-آن-بیشتر-دارد
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد