از قدیم تو گوشمون خوندن که احترام بزرگترها واجبه! اما این حرف کاملا اشتباهه
احترام بزرگترها تا وقتی واجبه که بزرگیشونو حفظ کنن
بزرگتر کسیه که بلد باشه بزرگی و بزرگواری کنه
بزرگ کسیه که بلد باشه نسبت به کوچکتر از خودش احترام بذاره و عشق بورزه، محبت کنه و مهربون باشه...
بزرگ کسیه که بتونه نسبت به کوچکتر از خودش گذشت داشته باشه...
اما وقتی این آدم بزرگ به کوچکتر از خودش رنج و عذاب میده، حرف زور میگه و ظلم میکنه، این آدم نه آدم بزرگیه نه لیاقت احترام داره...
یادمون باشه هر بزرگی، بزرگوار نیست
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
تا حالا شده ساز زندگیت کوک نباشه🪕
این موقع ها چکار میکنی؟
🔸این جور موقع ها میرم تو غار تنهایی خودم،کلافه میشم ،دلم میگیره ،😔
🤔خوب چرا کوکش نمیکنی؟
🔸ای بابا یه چیزی میگی ،وقتی درگیر یه مشکل میشی ،وقتی از زمین و زمان برات میباره ، دست ودلت به هیچ کاری نمیره
ساز ما که بیشتر موقع ها ناکوک🎻
🔹ببین همه سازها بعد از یه مدت ،ناکوک میشن اگر کوک کردنش رو یاد بگیری راحت هر موقع بخوای ساز میزنی،
🧏♀ما هم باید یاد بگیریم وقتی مشکلی پیش میاد چطور حلش کنیم
باید هنر شاد بودن توی اون مرحله رو یاد بگیریم
باید بتونیم در لحظه حال برای حل اون موضوع اقدام کنیم
آسمون برای همه یه رنگ🖼
اونی که بلده ساز زندگیش رو به موقع کوک کنه ،آسمون رو همیشه آبی میبینه
زندگیت رو بساز
زندگی ساختنی ست نه یافتنی🌻
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
♦️به عنوان یک مرد و یک همسر، به بانوی خود عشق بورزید. بگذارید بداند که محبوب و مورد تایید شما است!
🔹قلب و ذهن یک زن دائما به شنیدن و دانستن آن که دوست داشتنی و خواستنی و مطلوب است، نیاز دارد. با این کار عشقتان را همیشه زنده نگه میدارید و کاری میکنید تا همسرتان با همه توان سعی در جبران عشق شما داشته باشد.
🔹برای یک زن، کم دوست داشته شدن بدترین اتفاق است. زنها را باید زیاد دوست داشته باشید و این عشق رو مرتب به او یادآوری کنید. فکر نکنید که خودش میفهمد یا باید بداند که دوستش دارید. عشق با ابراز شدن زنده میماند. این ابراز حس، محبت خودتان را هم عمیقتر میکند.
🔹همیشه در دسترس او باشید و به او نشان دهید که در هر شرایطی از او حمایت میکنید. هم جایی که زور بازوی شما نیاز است و هم جایی که توان و مقاومت روانی شما باید از همسرتان حمایت کند، در کنار او باشید..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#پندانه 💫
۱۳ نکته رفتاری برای بالابردن آداب اجتماعی:
۱- اگه کسی یکبار تلفن رو جواب نداد سریع دوباره بهش زنگ نزن.
۲- اگه از کسی پول قرض کردی زودتر از اونکه درخواست کنه، پسش بده.
۳- اگه کسی برای وعده غذایی به رستوران دعوتت کرد، گرون ترین غذارو انتخاب نکن.
۴- اگه یکبار دوست شما پول تاکسی داد دفعه بعد تو پرداخت کن.
۵- هیچوقت جلوی فقرا از ثروتت حرف نزن.
۶- وقتی کسی برای شما کاری انجام میده تشکر کن هرچقدر کارش هم ناچیز باشه.
۷- به نظرهای متفاوت از خودت احترام بزار.
۸- وقتی کسی صحبت میکنه صحبتش رو قطع نکن.
۹- اگه رفتاری با کسی داشتی و خوشش نیومد دوباره تکرارش نکن.
۱۰- هیچوقت زیرقولی که دادی نزن یا هیچوقت قولی نده که نتونی بهش عمل کنی.
۱۱- رازهای آدم هارو با خودت به گور ببر.
۱۲- اگه کسی عکس گالریشو نشونت داد عکس های قبل و بعد رو نگاه نکن.
۱۳- در زمان بندیت همیشه دقت کن ؛ زمان برای آدم ها خیلی مهمه...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
از مرتضی پاشایی پرسیدم
الان که میدانی بیماریت سرطان بدخیمه و
درمان نداره زندگیت چه فرقی کرده ؟
مرتضی گفت : زندگیم فرقی نکرده ٬
همون کارهایی را میکنم که قبلا میکردم
ولی با شماها یک فرقی دارم ٬
قدر ثانیه های زندگیم را بیشتر می دونم
و از هر ثانیه بیشتر از شما لذت میبرم .
قدر نگاه مادرم و لبخند پدرم را بیشتر
از شماها میدونم .
هر ثانیه از عمرم را با عشق سپری میکنم
چون هر لحظه ممکنه این نفس بره و بر نگرده
چون میدونم دیگه فرصت جبرانی نیست
باید بهترین باشم باید بهترین استفاده را بکنم .
بیایید بجای اندوه ما هم چنین کنیم
و از زندگی لذت ببریم شاید فردایی نبود .
فردا خیلی دیر است .
همین الان تغییر کنیم ...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌱پنج راهکار اساسی برای افزایش تمرکز و توجه :
1. تمرین تنفسی و آرامش: انجام تمرینهای تنفسی عمیق و آرامشی میتواند به کاهش استرس و افزایش تمرکز کمک کند.
2. مدیریت استرس و احساسات منفی: مدیریت استرس و احساسات منفی میتواند به کاهش اشتباهات تصمیمگیری و افزایش تمرکز کمک کند.
3. محیط مطلوب: ایجاد یک محیط آرام و بیصدا، بدون مزاحمتها، میتواند به افزایش تمرکز کمک کند.
4. تقویت مهارتهای شخصی: توسعه مهارتهای مذاکره، مدیریت استرس و مدیریت زمان،موزیک های ارام بخش و... میتواند به تقویت تمرکز کمک کند.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_صد_شش
اسمم مونسه دختری از ایران
خلاصه اون روزتاغروب زیرافتاب کارکردم بدون خوردن یه لقمه غذا..جاری هام برای خودشون غذااورده بودن زیردرخت نشستن خوردن واصلا محل من نذاشتن..پیش خودم گفتم اینجوری فایده نداره غروب که علی بیادبایدباهاش حرف بزنم..نزدیک غروب خسته وکوفته برگشتیم خونه..متوجه شدم غزل برای سرکشی به فامیلش رفته روستای دیگه ومعلوم نیست کی برمیگرده..خسته بودم میخواستم برم تواتاقم تایه کم استراحت کنم..ولی همین که وارداتاق شدم باصدای حاجی میخکوب شدم..گفت هوی زنیکه برو نون بپزشب مهمون داریم....باحرف حاجی میخکوب شدم اخه من تاحالانون نپخته بودم...رفتم سمتش که بهش بگم روش روازم برگردوندرفت مستاصل مونده بودم چکارکنم..رفتم سراغ زینب صداش میکردیم باجی چون عروس بزرگه بودوبعدازغزل اون همه کاره خونه بود..صداش کردم باجی ازاتاق امدبیرون بایه لحن بدی گفت چیه چکارداری..گفتم حاجی گفته نون بپزم شب مهمون داریم..گفت خب بروبپز...
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
پاییز نزدیک است
#پاییز
فصلی است که آسمان به رنگهای گرم و زمینی به خواب میرود.
در هر برگ زردی که از درخت فرو میافتد، قصهای کهنه از گذر زمان نهفته است.
نسیم سرد، با بوی خاک بارانخورده و عطر کاهگلهای خیس، دلها را به یاد روزهای دور میبرد.
آفتاب کمرمق، از لابلای شاخههای لخت درختان میتابد و سایههایی بلند و غمزده بر زمین نقش میبندد.
پاییز فصلی است که جهان را در هالهای از طلا و آتش فرو میبرد.
بادهای ملایم از میان شاخههای درختان عبور میکنند و برگهای رنگارنگ را به رقصی شاعرانه دعوت میکنند. صدای خش خش برگها زیر پا، نغمهای از دلتنگی و زیبایی را به گوش میرساند.
آسمان خاکستری، همچون پردهای از اندوه، به دلها آرامشی لطیف میبخشد و بوی خاک بارانخورده خاطرات دوردست را زنده میکند.
پاییز فصلی است که زمان را برای لحظهای متوقف میکند تا به ما یادآوری کند که زیبایی در گذرا بودن است؛
همانطور که برگها میریزند، ما نیز در مسیر زندگی با تغییراتی مواجه میشویم، اما این تغییرات همان چیزی هستند که زیبایی زندگی را شکل میدهند.
آری ، پاییز همچون شاعری است که با هر برگ، واژهای بر زمین مینویسد؛
واژههایی از دلتنگی و انتظار. صدای خشخش برگها زیر پا، همچون آوای پیری است که داستانی از گذشتهها روایت میکند.
کوچهها خالیتر و خیابانها آرامتر میشوند، گویی زمین در تدارک خواب زمستانی است، اما در دل این آرامش، صدایی لطیف از حیات شنیده میشود؛
صدای باران که بیصدا میبارد و آسمان را به گریه میاندازد.
پاییز یادآور #تغییر است؛ یادآور اینکه زندگی همواره در حال گذر است، اما در هر گذر، زیباییهای نهفتهای وجود دارد که تنها با چشم دل میتوان آنها را دید.
قدر پاییز را بدانیم...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_صد_هفت
اسمم مونسه دختری از ایران
به جاریم گفتم اخه من بلد نیستم..باعصبانیت امدسمتم مچ دستم روگرفت کشوندم سمت اتاقک کوچکی که ازدودتنورسیاه شده بود..گفت خوب نگاه کن یکبارانجام میدم بعدخودت بایدبپزی..اخه مگه میشدبایه باردیدن یادگرفت..یدونه نون پخت بعدکار روسپردبه منو رفت..هرکارمیکردم مثل زینب نمیتونستم نون بپزم تمام دستم سوخت خمیرهانمیچسبیدمیرخت توتنور
خلاصه هرکاری کردم نشدکه نشد..بلندشدم گفتم ولش کن تاازاتاقک امدم بیرون زینب پشت سرم رفت دیدچه خراب کاری کردم..وسط حیاط بودم که یکی ازپشت موهام روکشید تعادلم روازدست دادم افتادم زمین..بهم بازبون ترکی بدبیراه میگفت تاجای که میخوردم زدم..بقیه ام که میدیدن خودشون،رومشغول کارکرده بودن نیومدن کمکم..باتنی زخمی ودستی سوخته رفتم تواتاقم،زدم زیرگریه میگفتم اینجاچه جهنمی بود من امدم دلم به امدن علی خوش بودکه تمام بلاهای که سرم اوردن روبراشون تعریف کنم بگم ازاینجابریم..ازترسم بیرون نمیرفتم چشم انتظارعلی بودم،از فرط خستگی گوشه اتاق خوابم برده بود...
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
چه زیبا گفت..
#ﺩﮐﺘﺮ_ﺍﻟﻬﯽ_ﻗﻤﺸﻪ ﺍﯼ :
ﻓﯿﻠﻢ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ
ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺨﺶ ﮐﻨﻨﺪ؟؟
ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩﻡ؟
ﺑﺎ همسرم ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ؟
ﺍﮔﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ،ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﯽ !
ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺍﺯ ﺗﻘﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﻤﺎﻟﺖ
ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺕ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺑﺮﻭﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ، ﺩﻭﺭﯼ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻧﺸﻮﯼ ...
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﯿﻢ ﻣﻐﻔﺮﺗﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﺴﺖ…؟
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
📚چشمه
در باغی چشمه ای بود و دیوارهای بلند گرداگرد آن باغ، تشنه ای دردمند بالای دیوار با حسرت به آب نگاه می کرد.
ناگهان خشتی از دیوار کند و در چشمه افکند. صدای آب مثل صدای یار شیرین و زیبا به گوشش آمد. مرد آنقدر از صدای آب لذت می برد که تند تند خشت ها را می کند و در آب می افکند.
آب فریاد زد: های، چرا خشت می زنی؟ از این خشت زدن بر من چه فایده ای می بری؟
تشنه گفت: ای آب شیرین! در این کار دو فایده است.
اول اینکه شنیدن صدای آب برای تشنه نوای آن حیات بخش است.
فایده دوم اینکه: من هر خشتی که برکنم به آب شیرین نزدیکتر می شوم، دیوار کوتاهتر می شود.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_صد_هشت
اسمم مونسه دختری از ایران
ازفرط خستگی گوشه اتاق خوابم برده بود
نمیدونم چندساعت خوابیده بودم که باصدای کوبیده شدن دراتاق ازجا پریدم،علی روبالاسرم باصورتی عصبانی وچشمهای که ازخشم پربوددیدم من رونگاه میکرد..امدسمتم پیش خودم گفتم حتمامن روتواین حالت دیده ازدست خانواده اش عصبانیه الان میخواد ازمن دلجویی کنه..درکمال ناباوری یکی خوابندتوگوشم گفت توپیش خودت چی فکرکردی که به پدرم بی احترامی کردی فکرمیکنی هرغلطی دلت میخواد میتونی انجام بدی اصلااجازه حرف زدن بهم نداد با کمربند افتاد به جونم نای جیغ زدنم نداشتم..وقتی خسته شدولم کردرفت
دردقلبم بیشترازدردبدنم بودکی بایه تازه عروس سه روزه اینکار رومیکنه..اون شب فهمیدم من توان جنگیدن بااین جماعت روندارم واگربخوام اروم زندگی کنم باید دل تک تکشون روبه دست بیارم وهرکاری که میگن باید انجام بدم..نبود غزل هم کارروبرای من سخت ترکرده بود..علی بیش ازحدبه زنداداشهاش وابسته بودوچون همه فامیل بودن هوای هم روداشتن..دیگه فهمیده بودم بچه کوچیک توی اون خونه عزت احترام داره ولی من ندارم...
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد