eitaa logo
بانوان شایسته
343 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
825 ویدیو
28 فایل
کانال رسمی بانوان شایسته طراز انقلاب اسلامی 🆔 ادمین @shayesteganeenghelab ____________________ زیر نظر قرارگاه کمیته های سعادت وصیانت انقلاب اسلامی مسجد پایه/ محله محور ویژه بانوان
مشاهده در ایتا
دانلود
رنگ سبز : 1 پیمانه (30 گرم) اسفناج تازه یا یخ‌زده 3 قاشق غذاخوری آب روش تهیه: اگر از اسفناج تازه استفاده می‌کنید، بعد از شستن در یک ماهی‌تابه کوچک، اسفناج را در آب به مدت 5 دقیقه با در بسته بپزید و بعد آب اضافی‌اش را بریزید و در مخلوط‌کن پوره کنید (اگر دیدید مواد سفت است، یک قاشق غذاخوری آب اضافه کنید) و صاف کنید و در یخچال قرار بدهید. اگر اسفناجتان فریزری است، اول اجازه بدهید کاملاً یخ آن باز شود و بعد مراحل بالا را انجام بدهید. @shayestegan98
رنگ آبی، قرمز و بنفش: کلم قرمز بکینگ پودر روش تهیه: ﮐﻠﻢ ﺑﻨﻔﺶ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﮐﻨﯿﺪ ﻧﻤﮏ ﺑﺰﻧﯿﺪ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﮐﻒ ﺩﺳﺖ ﺑﻤﺎﻟﯿﺪ ﺁﺑﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﺎﺭﺝ می شود، ﺑﻨﻔﺶ ﺧﻮﺵ ﺭﻧﮕﯿﺴﺖ و می توان از آن برای تزیین پلو استفاده کرد و همچنین می توان ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﺑﻠﯿﻤﻮ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﻗﺮﻣﺰ می ﺸﻮﺩ و ﺍﮔﺮ ﺑﯿﮑﯿﻨﮓ ﭘﻮﺩﺭ ﺑﺰﻧﯿﺪ ﺁﺑﯽ می ﺸﻮﺩ. @shayestegan98
رنگ قهوه ای: میتوانید ازقهوه کاکائو و نسکافه استفاده کنید. @shayestegan98
در بحث صنایع غذایی، تنوع جزو مهم‌ترین مباحثه. بهترین غذاهای دنیا هم اگر هر روز با یک رنگ و شکل تکراری طبخ شوند، از چشم می‌افتند. برای همین، بشر برای ایجاد تنوع در ظاهر غذا، به سراغ رنگ‌ها رفت. استفاده از رنگ های موجود در بازار اغلب منشا شیمیایی دارند و برای بدن ما به خصوص کودکان مضر و خطرناک اند. رنگ های طبیعی که دربالا توضیح داده شد باسر منشا طبیعی، کاملا سالم قابل استفاده در آشپزی هم هستند. @shayestegan98
‏نفت با ‎قیمت منفی، دقیقا یعنی چه؟ 1️⃣ بخش عمده معاملات بورس‌های مهم ‎نفت دنیا، در قالب قراردادهای فیوچرز (پیش‌خرید / پیش‌فروش) انجام میشه. در این قراردادها، خریدار ملزم میشه به تحویل گرفتن نفت در یک روز و یک مکان مشخص پس در هر لحظه، قیمت‌های مختلفی برای نفت داریم. چرا؟ ‏2️⃣ مثلا در سال ۲۰۲۰، معاملات فیوچرز برای نفت WTI، بر مبنای تحویل در ۲۰ام هر ماه انجام میشه، یعنی در یک لحظه واحد، برای هر بشکه نفت تحویلی در ۲۰می یا ۲۰ آگوست یا ۲۰ نوامبر، بازار عرضه و تقاضای متفاوتی داریم و در نتیجه قیمت‌های متفاوت، حالا دقیقا کجا این ‎قیمت منفی اتفاق افتاده؟ ‏3️⃣ جدول قیمت‌های نفت WTI در سررسیدهای تحویل مختلف نشون میده که قیمت‌ها هر لحظه تغییر می‌کنن و این جدول فقط قیمت‌های یک لحظه خاص رو ثبت کرده، قیمت نفت WTI برای تحویل در ماه «می» منفی هس. اما برای تحویل در ماه‌های دیگه، بین بشکه‌ای ۲۰ تا ۳۰ دلار، چرا؟ ‏4️⃣ افرادی که نفت رو برای ماه «می» پیش‌خرید کردن، موظف هستن نفت رو در ۲۰ «می» و در محل‌های مشخص تحویل بگیرن. از طرف دیگه این‌قدر مازاد عرضه در بازار نفت داریم، که کلی نفتکش با میلیون‌ها بشکه نفت، روی آب‌ها سرگردان هستن و منتظر تخلیه بار نفتکش خالی هم، اجاره نجومی داره، نتیجه؟ ‏ 5️⃣ افرادی که نفت رو برای ۲۰ «می» پیش‌خرید کردن، نه ظرفیتی برای مصرف نفت در پالایشگاه‌ها و امثالهم دارن، نه ظرفیتی برای ذخیره نفت در نفتکش‌ها، پس حاضرن رقمی رو بپردازن تا به اصطلاح موقعیت قرارداد فیوچرز رو ببندن (یعنی «مکلف» به تحویل نفت در روز ۲۰ «می» نباشن) ماه‌های بعد چطور؟ ‏6️⃣ ظرف ۲۴ ساعت آینده که معاملات فیوچرز نفت WTI برای تحویل در ۲۰ م ماه «می» بسته میشه، پرونده قیمت منفی هم بسته میشه. 🛢 خیلی بعیده در ماه‌های بعد پدیده ‎قیمت منفی برای ‎نفت تکرار بشه، چون همه خریدارها از این ماه درس می‌گیرن و خیلی کمتر خرید می‌کنن. @shayestegan98
🍃🍃🍃🌼🍃🍃🍃 👌حاج آقای نخودکی گفت میخواین یه چیزی بهتون یاد بدم که قدرتش از علم کیمیا هم بالا تر باشه. به مافرمودند: 👌بعد هرنماز اینها را بخونید: 🌹اول آیت الکرسی تاوهوالعلی العظیم 🌹دوم تسبیحات حضرت زهرا 🌹سوم 3 تا قل هو الله 🌹چهارم 3 تا صلوات 🌹پنجم آخر آیه 2 سوره طلاق از من یتق الله و آی 🌺و مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکِّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرا.🌺۳ مرتبه فرمود: هرچه من دارم از عمل کردن به این 5 مورد بعد از هر نماز دارم. @shayestegan98
دلنوشته پرستار بخش کرونایی‌ها برای شهید هادی 🌷در مقابل جان او هدیه ناقابلی است اما این شیفت به نیابت از شهید ابراهیم هادی، تولدت مبارک بزرگ مرد @shayestegan98
⭕️یه تپه مهم تو ارتفاعات گیلان غرب بود که دست دشمن بود. ابراهیم رفت بالای تپه و شروع به اذان گفتن کرد؛ ابراهیم رو سرزنش می‌کردن که این چکاری بود؟ ممکن بود آسیب ببینی! 🔸بعد از چند مدتی ۱۸ عراقی اومدن و خودشونو تسلیم کردن؛ فرمانده‌شون می‌گفت "بعثی‌ها به ما گفتن که شما مجوس و آتش پرستید! صبح امروز وقتی صدای اذان رزمنده شما رو شنیدم تمام بدنم لرزید. وقتی نام امیرالمؤمنین(ع) را آورد با خودم گفتم: تو با برادران خودت می‌جنگی. هوا هم که روشن شد نیروهام رو جمع کردم و گفتم: من می‌خوام تسلیم ایرانی‌ها بشم. هر کس می‌خواد، با من بیاد." 🔻کاری که اخلاص ابراهیم هادی کرد، باعث شد هم جند تا عراقی از جبهه کفر خارج بشن و هم بدون درگیری اون تپه رو فتح کنن... 🗓 یکم اردیبهشت، سالروز ولادت @shayestegan98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 آمار مبتلایان، بهبودیافتگان و جان‌باختگان کرونا در کشور جهانپور، سخنگوی وزارت بهداشت: 🔹از دیروز تا امروز ۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ و بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی ۱۲۹۷ بیمار جدید مبتلا به کووید در کشور شناسایی شد 🔹مجموع بیماران کووید۱۹ در کشور به ۸۴۸۰۲ نفر رسید 🔹متاسفانه در طول ۲۴ ساعت گذشته، ۸۸ بیمار کووید۱۹ جان خود را از دست دادند 🔹تا امروز ۵۲۹۷ نفر از بیماران، جان باخته و دیگر در بین ما نیستند 🔹تا امروز ۶۰۹۶۵ نفر از بیماران، بهبود یافته و ترخیص شده‌اند 🔹۳۳۵۷ نفر از بیماران مبتلا به کووید۱۹ در وضعیت شدید این بیماری تحت مراقبت قرار دارند 🔹تا کنون ۳۶۵ هزار و ۷۲۳ آزمایش تشخیص کووید۱۹ در کشور انجام شده است. @shayestegan98
👇🏻👇🏻👇🏻
‍   ┄━•●❥ ❥●•━┄    نگاهم را به چشمان بارانی فرزام دوختم، هیچوقت فرزام را اینطور ندیده بودم. از شدت شوق اینگونه اشک می ریخت یا بی قراری زود هنگام من او را بهم ریخته بود؟! اما نه! از شدت شوق بود. مانده بودم فرزام چگونه بی خیال زمین و زمینیان شده است. عشق آسمانی چقدر زیبا در درونش نهفته بود که او را اینچنین بی تاب آسمان کرده بود. چطور آدمی انقدر راحت بی خیال حب دنیا می شود، پا روی نفس خود می گذارد و به جهاد در راه خدا می رود؟! هر پسری جای فرزام بود لابد با آنهمه ثروت حاج حیدر، عشق و حال دنیا را می کرد! به جای سرکار رفتن، در لاکچری ترین ویلای دنیا پا روی پا می انداخت و مشت مشت پسته می خورد! سفر به آنتالیا و... خوراک ماهانه اش میشد. لباس های مارک دارش بیشتر و بیشتر میشد، با ماشین های شاسی بلند در خیابان های بالای شهر تهران دور دور می کرد و شانه هایش را بالا می انداخت، بی خیال عالم میشد و خود را به دل خطر راه نمی داد. فرزام خیلی قبل تر از اینها دل از مال دنیا کنده بود و ساده زیستی را سرمشق زندگی اش قرار داده بود، می خواست دل به خاک بزند و خاکی تر از قبل شود. نمی دانم شاید اگر خدا هادی هدایتگر و محمد را سر راهش قرار نمی داد فرزام هم میشد جزو آن دسته از آدمهایی که ورد زبانشان شده بود: "سوریه به ما مربوط نمیشه! مدافعان حرم برای پول میرن!" نمی دانم در آن لحظه در دل فرزام چه گذشت. چه حرف ها که بین او و مولا رد و بدل نشد که فرزام اینگونه بی تابانه زیر شرشر باران مثل ابربهاری می گریست و یک دم آرام نمی شد. حس و حال فرزام غبطه خوردنی بود و حالا حالاها نصیب هرکسی نمی شد. . . می خواستم ماجرای رفتن فرزام را از مادرم پنهان کنم و برای نبودنش بهانه تراشی کنم اما نشدنی بود. از یک طرف فرزام پایش را در یک کفش کرده بود که بدون حلالیت گرفتن عزم رفتن نمی کند، از طرفی به قول علی، مگر می شد مادر را پیچاند! گفتن به مادر همانا و شروع شدن بحث و گریه هم همانا... صدای گریه هایش تا آسمان هفتم خدا بالا می رفت. پدر را خطاب داد و گفت: «همش تقصیرتوئه. چرا به من نگفتی؟ مگه من می ذاشتم این ازدواج سر بگیره. طفلی خواهرم می گفت یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست ها، من باورم نمی شد! نگو این پسر دختر دسته گلم رو خام کرده، چشم و گوشش رو بسته. آخه تو رو چه به جنگ بچه. بشین به زن و زندگیت برس.» یکدفعه سرش گیج رفت و پخش زمین شد، هول و ولا به جانم افتاد. پاهایم توان یاری کردن نداشتند و زبان قاصر شده بود از گفتن حتی یک کلمه! مادر به کمک علی روی مبل نشست. پدر آب قند به دست کنار مادر آمد و گفت: «یه قلپ از این بخور. چیکار می کنی آخه با خودت! یه دقه آروم بگیر خانوم.» مادر نگاه شماتت بارش را حواله من کرد و گفت: «چطوری آروم بگیرم آخه... چطوری؟!» نمی فهمیدم این همه بحث و جدل از برای چه بود! یکی دیگر از جان خودش مایه گذاشته بود و مادر من این وسط به عجز و ناله افتاده بود! می دانستم که مادر است و هزار آرزو برای دلبندنش، مادر است و یک دنیا تشویش و دل نگرانی برای دردانه هایش. اما حرف تلخ نسبت به فرزام برایم قابل هضم نبود. علی که تا آن لحظه سکوت اختیار کرده بود کلافه شد و از جایش بلند شد، چند قدمی دور سالن راه رفت و سپس رو به مادر گفت: «مادر من یه جور حرف می زنی انگار فرزام جنایت کرده! مهم فاطمه ست که قبول کرده. می دونم نگرانی اما این حرف ها خوبیت نداره.» مادر یکریز ادامه می داد، طاقتم به طاق آمد و نتواتستم زبان به دهان بگیرم. «مامان چطور می تونی در مورد دامادت اینطوری حرف بزنی. حرفی هست، زخم زبونی هست من باید بشنوم، خطاب به من باید باشه. اون آدم منم نه فرزام! دوست ندارم هیچکس راجب فرزام اینطوری حرف بزنه. هیچکس!» مادر هاج و واج مانده بود، علی روی پله ها نشست و دست در گروی موهایش برد. پدر آب قند را روی میز رها کرد، از جایش بلند شد، سرش را به نشانه تاسف تکان داد و به اتاقش پناه برد. بی معطلی چادر و کیفم را از روی میز برداشتم و با گریه راه افتادم، ناگهان صدای مادر مرا در وسط حیاط میخکوب کرد "فاطمه!" دلم هری ریخت. یعنی باز هم حرف تلخ دیگری باقی مانده بود! سمت مادر برگشتم. به در شیشه ای تکیه داده بود، هنوز هم اخم لابه لای چهره اش پیدا بود. میشد بغض را در صدایش جستجو کرد و لرزش را در کلامش حس کرد؛ مهربانی و نگرانی مادرانه را در چشمان پر از مهرش دید. «نرو. زنگ بزن فرزام بیاد.» با گوشه ی روسری اشک هایم را کنار زدم و گفتم: «الهی من فدات مامان قشنگم، چشم.» دل و زبان مادر با هم اختلاف نظر داشتند و همین ها باعث میشد مادر کمی بدخلق به نظر برسد. بماند که بعضی ها راه نفوذ به زبان مادر را خوب بلد بودند و تا می توانستند پرش می کردند. ┄━•●❥ ادامه دارد... @shayestegan98
🩺 ویزیت رایگان سوالات پر تکرار کرونایی 👆چرا در روزهای آینده باید منتظر رشد تعداد مبتلایان کرونا باشیم؟ @shayestegan98
نازکتر از گل است گل گونه‌های تو ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو قیصر امین‌پور 🌸 پیامبر عزیزمون در وصف دختران گفتن: آنها گل خوشبو هستند. @shayestegan98
⛔️ از با چهار دسته از مردم بپرهیز 1️⃣ از دوستی با بپرهيز ▫️ چرا كه می خواهد به تو نفعی رساند اما دچار زيانت می كند... 2️⃣ از دوستی با بپرهيز، ▫️ زيرا آنچه را كه سخت به آن نياز داری از تو دريغ می دارد... 3️⃣ از دوستی با بپرهيز، ▫️ كه با اندک بهایی تو را می فروشد. 4️⃣ و از دوستی با بپرهيز ▫️ كه او به سراب ماند، دور را به تو نزديک، و نزدیک را دور می نماياند. @shayestegan98
🌸فرشتگان گفتند: پروردگارا! تو پاك و منزهى، ما چيزى جز آنچه تو به ما آموخته‌اى نمى‌دانيم، همانا تو داناى حكيمى. 🌸آیه 32 بقره 🌺 👇🏻👇🏻 @shayestegan98
02.Baqara.032.mp3
2.03M
📛 ابليس و ملائكه هر كدام به نوعى خود را برتر از آدم مى‌ديدند؛ ابليس به واسطه‌ى خلقت؛ «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» و فرشتگان به واسطه‌ى عبادت؛ «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ» امّا ابليس در برابر فرمان سجده خداوند، ايستادگى كرد، ولى فرشتگان چون حقيقت را فهميدند، پوزش خواستند وبه جهل خود اقرار كردند. «سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا»🌸 @shayestegan98
🌙 فتوای مراجع تقلید درباره روزه اولی‌هایی که توان روزه گرفتن را ندارند @shayestegan98
🌸فقط برای خدا 3️⃣ @shayestegan98
کارهای حال خوب‌کن قرنطینه 🧑‍🍳 از آشپزی درمانی تا باغبانی @shayestegan98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 در روایتی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است که فرمودند: خدا رحمت کند کسی را که در نیکی به فرزندش کمک کند. راوی سؤال کرد: چگونه؟ و حضرت در جواب فرمودند: 1️⃣ آنچه را که کودک در قوه داشته و انجام داده است، از او قبول کند. 2️⃣ آنچه را انجام آن بر او سنگین است از او نخواهد. 3️⃣ او را به گناه وا ندارد. 4️⃣ به او دروغ نگوید و در برابر او مرتکب اعمال احمقانه نشود. 5️⃣ کودک را به خاطر تربیت نباید ترساند؛ زیرا ترس شخصیت کودک را از بین برده و دچار اختلالات روانی کرده و ایجاد وابستگی می‌کند. @shayestegan98
✂️✏️🎏 کاردستی قوی کاغذی زیبا 🎏✏️✂️ 1️⃣ برای درست کردن کاردستی قو، باید ابتدا الگوی موجود در تصویر را روی کاغذ بکشید. بعد دورتا دور آن را ببرید. (برای کشیدن الگو می‌توانید عکس الگو را در اندازه مورد نظر چاپ کنید و بر روی کاغذ مورد نظر منتقل کنید) 2️⃣ سپس الگوی بریده شده را از وسط تا بزنید. روی خط های عمودی که به عنوان بال قو کشیده شده نیز باید برش دهید. 3️⃣ سپس انتهای بال قو را به حالت دایره ای داخل بیاورید و نزدیک گردن بچسبانید. به این ترتیب قوی کاغذی زیبا درست می شود. @shayestegan98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 وزیر آموزش و پرورش از نحوه برگزاری امتحانات دانش آموزان خبر داد @shayestegan98
هدایت شده از بانوان شایسته
👇🏻👇🏻👇🏻
‍   ┄━•●❥ ❥●•━┄   گل پسرم با خیال تخت خوابیده، از ترس هرازگاهی بدنش را چک می کنم ببینم سینه اش می تپد، صورتم را به دهانش نزدیک می کنم تا نفس کشیدنش را حس کنم. خیالم که از جانب او راحت می شود سمت کمد چوبی روانه می شوم. بالاخره بعد کلی کلنجار رفتن در کمد را باز می کنم، چشمانم به لباس های فرزام می افتد. بوی تن فرزام از توی لباس ها به مشامم می رسد. بی اختیار اشک هایم سرازیر می شود. چشمم به لباسی که آخرین بار تنش بود می افتد. پیراهن چارخانه آبی، همانی که بی بی برای تولدش خریده بود. چقدر این پیراهن را دوست داشت. به دیوار تکیه می زنم، پیراهن را بغل می کنم و به هق هق می افتم. مشق شب عشق امشب تمامی ندارد، تک تک لحظات رفتنش از جلوی چشمانم عبور می کند. جانم به جانش بند بود، عجب آدمی هستم که هنوز نفس می کشم. |فرزام هر طوری که بود حاج حیدر و مادرش را راضی کرد. وقت رفتن فرا رسیده بود، هر بار که فرزام عزم رفتن می کرد، همگی دور هم جمع می شدیم و به خواسته فرزام از خانه بی بی راهیش می کردیم. هر بار که می رفت گویی تکه ای از جانم می رفت. به چشمانم دستور داده بودم بی اجازه سرازیر نشوند. جلوی دیگران نم دار نشوند. تا وقتی لنز چشمانم فرزام را می بینند، بی اختیار نشوند. با کلی دعا و صلوات راهی اش می کردیم. بار اول سخت گذشت. هیچکس نفهمید چگونه بی فرزام نفس کشیدم و دم نزدم. بار دوم و سوم هم سخت بود، در واقع همیشه نبود فرزام سخت بود، اما دیگر جلز و ولز قبل تر ها را نداشتم، از اینکه چرا رفت و... اعتقاد فرزام و همت و استقامتش در این راهی که در پیش گرفته بود برایم غرور آفرین بود. . . جلوی میز آینه و شمعدان خریدمان می ایستم و خود را برانداز می کنم، لبخند روی لب هایم می نشیند؛ نگاهم را از چشم هایم می گیرم، آرام روی شکمم دست می کشم. عضو جدید خانواده مان مرا غافلگیر کرده. سر و شکلم کمی تغییر کرده، یعنی فرزام مرا ببیند چه واکنشی نشان می دهد؟ اول قربان صدقه من می رود یا عضو جدید؟! به محض هوس کردن ویارونه، کفش آهنین به پا می کند نیمه های شب دنبالش برود یا نه؟ اصلا فرزام باشد، نفسش باشد، بوی تنش باشد بیخیال ویارونه و حسادت های آبکی... صدای جیک جیک پرندگان مرا به سمت بالکن می کشاند، مادر فرزام برایم پلوخورشت قیمه فرستاده بود، کمی از دانه های برنج مانده از ظهر را روی نرده های بالکن می ریزم. با صدای تلفن جلدی سمت پذیرایی برمی گردم، حتمی فرزام است. صدای تالاپ تولوپ قلبم بلند می شود. صدای جان جانان را که می شنوم بال در می آورم. _سلام. +فرزام، فرزام جونم خوبی؟ _جواب سلام واجبه ها، چرا هول کردی. +سلام عزیز دلم. کجایی تو؟ چند روزه منتظر تماستم. _دسترسی به تلفن نبود. الانم به محض اینکه چشمام به جمال تلفن روشن شد، زنگ زدم صدای شما رو بشنوم و انرژی بگیرم. خوبی شما؟ +الحمدالله. خوبم . همه خوبن. فرزام خودت خوبی؟ سالمی؟ _پ ن پ ناقصم! +زبونتو گاز بگیر اه! _خودت میگی خب. +فرزام؟ _بله. +جونم تبدیل شد به بله! _می دونی که نمی تونم. +آها تنها نیستی؟ _آره. اون بله ها رو شما همون چیزی که دوست داری بشنو. +چشم. _چشمت بی بلا. خب چی می خواستی بگی؟ +من غذام زیاد شده، یکمم وزنم رفته بالا. _از دست شما خانوما. حساس نشو!فک کردم چی می خوای بگی. +آخه مدام دلم خوردنی های خوشمزه و هله هوله می خواد. خوردنی های غیرمجاز بدجور چشمک می زدند، دست دراز کردم تا ویارونه لواشک و آلوچه ای که علی از فرحزاد برایم خریده بود را بخورم که فرزام بی مکث گفت: «ببین نمی خوریا. گفته باشم. همینطوریش اوضاع معده ات خرابه، دوباره درد میاد سراغت» "ای بابا! بچه زرنگ دانشگاه اولا کوفتم کردی، دوما چرا نمی گیری خب!" داد زدم: "فرزام" _یکم یواش تر، پرده گوشم پاره شد. +کم هوش کی بودی تو! خندید و با خنده هایش جانی دوباره گرفتم و دلم برایش غنج رفت «من ویار دارم! من مامان شدم تو بابا! افتاد پدر دوست داشتنی؟» منتظر واکنش فرزام بودم اما چند لحظه ای صدای فرزام نیامد. یک لحظه فک کردم تماس قطع شده. صدایش زدم: «فرزام، فرزام هنوز پشت خطی؟» با صدای لرزان گفت: «واقعا! راست میگی؟» بله کشداری تحویلش دادم، مجدد صدایش به گوشم نرسید و یکدفعه صدای "خدایا شکرت" در گوشم پیچید. خاک پیش رویش بود و سجده بر خاک زده و شاکر این نعمت زیبا شده بود. کلی ذوق کرد و مدام سفارش می کرد حواسم به مراقبت های لازمه باشد. صدایم در آمد «هیچی نشده هوو دارم شدم. کم سفارش کن دیگه» مجدد خندید و دلم برایش رفت...| فکر می کردم فرزام با شنیدن این خبر، دل از آنجا بکند و حرف از برگشتن بزند اما دریغ از یک کلام فعل آمدن! دریغ از یک لحظه لرزیدن دلش برای برگشتن! فرزام از همان ابتدا هم زمینی نبود که حالا حضور بچه بتواند پایبندش کند. ┄━•●❥ ادامه دارد... @ghaf_313 @shayestegan98
#حجاب‌یعنےمن‌انتخاب‌میکنم‌تو‌چہ‌میبینے 🌱شهید مطهری: "این مرد است که همواره حرص می ورزد که زن را وسیله چشم چرانی و کامجویی خود قرار دهد. هیچ گاه مرد به طبع خود مایل نبوده حائلی میان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت که این حائل از میان رفته آنکه برنده بوده مرد بوده است و آن که باخته و وسیله شده زن. امروز که مردان موفق شده اند با نامهای فریبنده #آزادی و #تساوی و غیره این حائل را از میان ببرند زن را در خدمت کثیف ترین مقاصد خویش گرفته اند." 📚فلسفهٔ حجاب، ص ٤٨ @shayestegan98
#سبک_زندگی لطفا در دنیای واقعی زندگی كنید 📵 اجازه ندیم رسانه‌ها و شبكه‌های اجتماعی برای زندگی ما تصمیم بگیرن. ‌⛔️متاسفانه امروزه انقدر برای هر مناسبت ملی و حتی گاهی مذهبی، درگیر تجملات و حواشی اون میشیم که هدف اصلی رو فراموش می‌کنیم. ‌ 🚫 نه به نیازهای کاذب! ساز و کار سرمایه‌داری به این صورته که ابتدا نیازهای کاذب در جامعه ایجاد می‌کنه و بعد با کمک رسانه، محصولی برای پاسخ به اون نیاز رو وارد بازار می‌کنه، به عنوان مثال لباس‌های ست برای شب یلدا یا تم تولد! اگر شما در جایگاه مادر برای فرزندتون این لباس رو تهیه نکنین و عکس فرزندتون رو با اون لباس خاص و تجملات در شبکه‌های اجتماعی خود نگذارین، مادر به‌روزی نیستید! یک "نه" محکم به این نیازهای کاذب بگین. ‌ 🚫ترویج فرهنگ مصرف‌گرایی ممنوع هدف از ایجاد و پاسخ به نیازهای کاذب، ترویج فرهنگ مصرف‌گراییه، مصرف‌گرایی به کل جامعه آسیب می‌رسونه، پس اگر هم وضعیت مالی خوبی دارین، با خرید اقلامی که نیاز ندارین، این فرهنگ غلط رو ترویج نکنین. ‌ @shayestegan98
13.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️🦌 لالایی آهو 🦌❇️ #لالایی #کلیپ @shayestegan98