eitaa logo
شهدای مدافع حرم
481 دنبال‌کننده
46.7هزار عکس
37.6هزار ویدیو
83 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ افشاگری کاربر افغان 🔹 پیشنهاد پول از سوی یک افسر سایبری آمریکایی_یهودی در قبال تفرقه‌افکنی بین ایرانی و افغانستانی ✅ دلیل توطئه این روزها : ۱- طالبان با ایران برای نابودی داعش همکاری می کند، و این همکاری باید متوقف شود تا آمریکا بتواند داعش را قوی و از آن بهره برداری کند ۲- ایجاد اختلاف بین شیعیان ایران و افغانستان و جداسازی تیپ بسیار قدرتمند از محور مقاومت و تضعیف جبهه مقاومت در شرایط خطیر کنونی ۳- ایجاد فتنه ژئوپلتیک در کنار مرزهای ایران و ایجاد مشغولیت جدید برای ایران و غفلت از خاورمیانه ۴- مقدمه سازی برای ایجاد آشوب و ناآرامی داخلی با درگیریهای ایرانی افغانستانی ۵- تشویق دو طرف به ایجاد تنش بر علیه هم و نا امن سازی هر دو کشور 👆👆👆👆
شهدای مدافع حرم
زندگینامه سردار شهید حبیب لک‌زایی حبیب لک‌زایی ۱۸ شهریور سال ۱۳۴۲ در خانواده‌ای روحانی دیده به جهان گشود. پدرش روحانی و از مبارزان دوران ستم‌شاهی بود و این روح مبارزاتی از کودکی در وجود حبیب ریشه دواند و از او فرد شجاعی ساخت که در دوران کودکی و نوجوانی، خواب آرام را از چشمان ضدانقلاب به کابوس بدل کرد و پاسداری شد که اهالی سیستان و بلوچستان زیر سایه صلابت او آرامش می‌یافتند. حاج حبیب لک‌زایی، در دوران انقلاب، علی‌رغم اینکه دانش‌آموز بود، اما با اقداماتی همچون پاره کردن عکس خاندان منحوس پهلوی از کتاب‌های درسی و تدریس قرآن و توزیع عکس و رساله امام خمینی (ره) در بین انقلابیون و نوشتن شعار بر دیوارهای روستا و مدرسه، در صف نخست مبارزان انقلابی زابل جای گرفت. وی بعد از پیروزی انقلاب، علاوه بر ایفای نقش فعال و تأثیرگذار در محرومیت زدایی از منطقه زابل و شرکت در برنامه‌های فرهنگی، به جهادسازندگی پیوست. همچنین وی در 8 تیرماه 60 به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در دوران جنگ تحمیلی نیز در قالب لشکر 41 ثارالله چندین بار در جنگ حضور پیدا کرد. حبیب لک‌زایی در شرایطی به جنگ می‌رفت که فرماندهان تمایل بیشتری به حضور او در پشت جبهه و تلاش برای تقویت نیروهای اعزامی داشتند و بارها پس از ورودش به جبهه به دستور فرماندهان به عقب باز می‌گشت. وی در سال 67 در منطقه شلمچه به شدت مجروح شد، به طوری که 4 روز در بی هوشی به سر ‌برد او در اثر این مجروحیت‌ها جانباز 5/72 درصد ‌شد و ترکش‌هایی در ناحیه سر و گردن و چشم و قفسه سینه و دیگر جاهای بدنش، سال‌ها همنشین این سردار پرتلاش بوده‌اند. سردار لک‌زایی از ابتدای جنگ تا لحظه شهادت، مسئولیت‌‌های زیادی را برعهده داشت؛ از جمله: تک تیرانداز گردان کمیل لشکر 41 ثارالله در دشت عباس حضور در جبهه با سپاه حضرت رسول (ص) تلاش فراوان برای جذب و اعزام نیرو به جبهه تک تیرانداز گردان 409 لشکر 41 ثارالله در جنوب اهواز مسئول اکیپ گشت پایگاه زابل مسئول بسیج پایگاه زابل در سال 61 فرمانده حوزه مقاومت نجف اشرف بخش مرکزی زابل در سال 63 مسئول ستاد گردان لشکر 41 ثارالله در جنوب شلمچه در سال 66 کمک فراوان به سیل‌زدگان زابل در سال‌های 69 و 70 نقش تعیین‌کننده در عملیات نصر 3 در مقابله با اشراری که اموال عمومی سنگین را در سال 70 از منطقه دزدیده بودند فرمانده سپاه زابل از سال 69 تا 79 معاون هماهنگ کننده منطقه مقاومت سیستان و بلوچستان از سال 79 تا 86 جانشین فرمانده منطقه مقاومت و جانشین فرمانده سپاه سلمان از سال 87 تا هنگام شهادت. سردار شهید حبیب لک‌زایی، بعد از شهادت شهید محمدزاده مدتی سرپرست سپاه سلمان بوده است. وی همچنین مدیر عامل بنیاد فرهنگی مهدی موعود استان سیستان و بلوچستان، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان،‌ ریاست هیئت مدیره مؤسسه خیریه امدادگران عاشورای استان، رییس هیئت مدیره گلزار شهدای حضرت رسول (ص)، عضو هیئت امنای هیئت رزمندگان کشور و نماینده ایثارگران استان در مجلس ایثارگران کشور را نیز در کارنامه خود داشت. این سردار سربلند سپاه اسلام که مدال جانباز نمونه کشور در زمینه مبارزه با تهاجم فرهنگی را نیز بر سینه داشت، در سال 1370 به پاس تلاش در حراست از مرزهای کشور از سوی مقام معظم رهبری تقدیر ‌شد. علاوه بر این، در طول حیاتش بارها توسط فرماندهان عالی رتبه نیروهای مسلح تشویق و تقدیر ‌شد که از آن جمله می‌توان به تقدیر از سوی ستاد فرماندهی کل قوا و فرماندهی کل سپاه، فرمانده نیروی زمینی و معاونت‌های مختلف سپاه و نیرو انتظامی اشاره کرد. سردار شهید حاج حبیب لک‌زایی که خطیبی توانا و زبر دست بود، قلمی روان هم داشت و مقالات فراوانی از وی به یادگار مانده است. در ششمین اجلاس سراسری نماز به عنوان نگارنده مقاله برتر و در تابستان سال 1391 نیز به عنوان فعال نمونه مهدوی در هشتمین همایش بین‌المللی دکترین مهدویت مورد تجلیل قرار گرفت. سردار بی ادعا و گمنام زمین و نام آَشنای آسمانی‌ها، در 25 مهر ماه 1391 در مأموریت کاری و در لباس سبز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در بیمارستان بعثت نیروی هوایی ارتش مصادف با سالروز شهادت حضرت امام جواد (ع) و در سومین سالگرد شهادت سرداران شهید نورعلی شوشتری و شهید رجب‏علی محمدزاده که به تعبیر سردار شهید لک‏زایی شهدای وحدت، امنیت و خدمت بودند، به فیض شهادت نائل شد و در سایه سپیدارهای ملکوت آرمید. 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
شهدای مدافع حرم
زندگینامه شهید شیرعلی راشکی پنجم خرداد ماه 1343 روز مبارک عيد قربان بود .در روستاي قلعه نو، از بخش شهرکي و نارويي شهر زابل، در خانواده ابراهيم راشکي (کشاورز زحمت کش ) فرزندي ديده به جهان گشود. پنجم خرداد ماه 1343 روز مبارک عيد قربان بود. در روستاي قلعه نو، از بخش شهرکي و نارويي شهر زابل، در خانواده ابراهيم راشکي (کشاورز زحمت کش ) فرزندي ديده به جهان گشود. شب تولد نوزاد که سومين فرزند بود ،همه فاميل در خانه ابراهيم جمع شدند تا شاهد مراسم تلقين و نام گذاري باشند. بعد از خواندن اذان و اقامه نام شيرعلي بر او نهاده شد. در روستاي فاقد امکانات رفاهي ( برق، آب آشاميدني سالم و ...) خانواده «شيرعلي» به دليل نداشتن زمين زراعي، به سختي روزگار مي گذراند؛ حتي مادر « شيرعلي» نيز دوش به دوش همسرش در زمينهاي اربابي تلاش مي نمود، اما چهره زندگيشان تغيير آنچنان مثبتي نمي نمود. دلخوشي بزرگ خانواده، داشتن سر پناهي بود که از خودشان باشد. زمان مي گذشت و بر تعداد اعضاي خانواده افزوده مي شد، تا اينکه به هشت نفر رسيد و به همين نسبت مشکلات زندگي نيز افزايش يافت. بالاخره با هر جان کندن و مشقتي که بود، تلاش بي وقفه اعضاي خانواده ثمر داد و آنها صاحب قطعه زمين کشاورزي شدند، اما سايه فقر، همچنان چون بختک بر سينه غم گرفته خانواده سنگيني مي کرد. اوضاع سياسي حاکم بر آن زمان که دوران حکومت عوامل و دست نشاندگان رژيم ستم خوانين بود، احتياجي به گفتن ندارد، فقر و بي سوادي بيداد مي کرد . آنچه دل مردمان را گرم نگه مي داشت، عشق و علاقه به مباني ديني و مذهبي بود که آن هم بيشتر با همت خانواده ها و عرق مذهبي افراد در خانه ها و اکثر نمود عمومي آن در مراسم مذهبي محرم، شب هاي قدر و ... به ظهور مي رسيد و شايد تنها وسيله اي بود براي فرياد کردن دردها و اندوهها؛ و داد زدن از بيداد حاکم. اما غول فقر پنجه در گلوي بسياري از خانواده ها افکنده بود . دلخوشي بزرگ خانواده ها، بعد از توکل به حق و اميد بستن به او، نثار محبتهاي بي دريغ اعضا نسبت به يکديگر بود و همين امر، زندگي را با تمام مشکلات براي آنان قابل تحمل مي نمود. پدر« شيرعلي» به همراه فرزند بزرگش براي کارگري، تابستان ها به «زاهدان» مي رفت. در غياب آنان« شيرعلي» سرپرست خانواده مي شد و کارهايي مثل جمع آوري علوفه براي چهار پايان، جمع هيزم و بوته براي پخت و پز، آوردن آب از رود خانه هاي مجاور و... را انجام مي داد. بالاخره «شيرعلي »به سن مدرسه رفتن رسيد و تا کلاس سوم ابتدايي را در دبستان «اسفنديار» روستاي« قلعه نو» درس خواند و به عنوان شاگرد ممتاز (به لحاظ درسي و اخلاقي ) مورد توجه معلمان و اولياي مدرسه قرار گرفته و هر سه سال را نماينده کلاسش بود؛ اما فقر نگذاشت خانواده« شيرعلي» در روستاي زادگاهش بماند و آنها را مجبور به مهاجرت به« زاهدان» نمود. «شيرعلي» بقيه سالهاي ابتدايي را در دبستان« دهخدا» در «زاهدان» ادامه داد و آنجا نيز جزو شاگردان برجسته مدرسه به حساب مي آمد. پايان دوره ابتدايي «شيرعلي» همزمان بود با آغاز راهپيمايي هاي مردم عليه ستم و تبعيض. «شيرعلي» نوجوان با جثه کوچک و لاغر خود، دست در دست پدر و برادران، همدوش ديگر مردم رنجديده، دل به درياي خروشان معترضين به نظام ستم مي سپرد و بغض رنجهاي ساليان سال را چون عقده بر سر و روي عمال ستم مي ترکاند و آنگونه که در کتاب تاريخ جهان ثبت است، بالاخره آه ها و فريادهاي کوخ نشيناني همچون « شيرعلي» در گوشه گوشه کشور، بنياد ظلم را لرزاند و کاخ ستم را ويران نمود و سايه و شب زندگي را رها کرد و خورشيد تابيدن گرفت. در سال 1358 وارد مدرسه راهنمايي تحصيلي« يعقوب ليث» شد و تابستانها براي کمک به اقتصاد ضعيف خانواده، به کمک پدر که در کوره هاي آجرپزي مشغول به کار بود، مي پرداخت. معصوميتي خاص در چهره و رفتارش وجود داشت. شوخ طبعي، شيريني و مهرباني و برخورد خوش، از ويژگيهاي اخلاقي ديگر او بود که حجب و حيا، پاکدامني، درستکاري و تواضع و ... را مي توان بر آنها افزود. شعور سياسي اش، در همگامي با انقلابيون متعهد، مطالعه کتب و شرکت در مراسم سخنراني ها و مناسبتهايي که نشان از مبارزه با استبداد و استکبار داشت، رشد نموده بود؛ اما کار در کنار خانواده را فراموش نمي کرد. تلاش مداوم و شبانه روزي همه اعضاي خانواده آنان را قادر ساخت تا بالاخره توانستند در آخر محدوده شهر قطعه زميني خريده و خانه اي هر چند محقر بسازند. با وجود تمام مشکلات، درس را عاشقانه خواند. 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 🕊 به یاد شهدای مدافع حرمی که شانزدهم اسفند سال‌ ۱۴۰۰ در دمشق سوریه توسط بمباران جنگنده‌های رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند. ♥️ شهیدمدافع‌حرم ♥️ شهیدمدافع‌حرم 🥀آنها که‌ سوی‌ مرقدِ بانــــو پریده‌اند 🍃از دیدگاه‌ حضرت‌ زینــــب‌ پدیده‌اند 🥀این خیلِ عاشقان که شهیدِ حرم شدند 🍃شمعند‌ و پای‌ دختر حیــــدر چکیده‌اند هدیه به روح مطهر شهدا 🌷 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
💥شهید سعیدنژاد متولد سال ۱۳۶۱ از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به اطراف دمشق به شهادت رسید، از وی دو فرزند به نام‌های زینب چهار ساله و فاطمه هشت ساله به یادگار مانده است...💔 بمناسبت شهیدمدافع‌حرم ♥️ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
💌 ◽️دست و پای مادر را غرق بوسه می‌کرد که برای شهادتش دعا کند و می‌گفت: گره کار من دست توست، تو باید به شهادت من راضی شوی. مادرم همیشه در جوابش می‌گفت: احسان من دوست دارم که عاقبت تو ختم به شهادت شود ولی حالا زود است و فرزندان تو خردسال هستند. همسرت در غربت و تنهایی چه کند؟ ◽️ بگذار من بمیرم و بعد من تو شهید شو؛ من نمی‌توانم داغ تو را تحمل کنم. در جواب مادرم احسان می‌گفت: مادر من حالا جسمی سالم و بی‌نقص دارم و می‌خواهم همین هدیه بی‌عیب را تقدیم راه آقا کنم. دوست داری این جسم کم کم دچار افول شود و این هدیه بی‌نقص دچار خدشه شود؟... بیا راضی شو و یک هدیه سالم به امام زمان بده! ◽️من بارها و بارها این گفتگوها و التماس‌ها را دیده بودم؛ دیده بودم هر بار موقع رفتن پای مادرم را می‌بوسید و می‌گفت: مادر از من راضی شو که شهید شوم؛ رضایت تو شرط شهادت من است و هر بار مادرم، به‌گونه‌ای امتناع می‌کرد و می‌گفت: تو چطور می‌توانی دوری فاطمه سه ساله‌ات را تحمل کنی؟! و در آن لحظه من فقط به این فکر می‌کردم که مادرم چطور می‌تواند تحمل کند؟! 🎙به روایت خواهرشهید به مناسبت شهید مدافع حرم ♥️ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وفاداری همسر شهید حسین لشگری ،چقدر زیباست 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed