#بخوانید
💢سرش را بریدند ولی خون فوران نکرد!! مگر میشود؟
هر سال برای میرزا کوچک خان می نوشتم، شاید ده پانزده سال پشت سرهم، در سالروز شهادت او برنامه داشتم اما امسال نه، هیچ برنامه ای، هیچ نوشته ای، وقتی دیدم بعد ۱۰۱ سال از شهادت او هنوز یک عده برای انگلیس کف می زنند! هنوز اجنبی پرست داریم! دلم نیامد روح میرزا را به امروز بکشانم. همین میرزا قربانی دسیسه روس و انگلیس شد، در سرما یخ زد، وقتی سرش را بریدند خون فوران نکرد، بدن در سرما کاملا یخ زده بود، پیش از اینکه سرش را جدا کنند او از این جهان رخت بسته بود، درد کشیده بود، کیلومترها گائوک را به دوش کشید، از این دهات به آن دهات، در جنگل، بدون غذا راه میرفت. هرجا که به او پناه میدادن اگر قزاق ها و قشون رضاخان میفهمید آنجا را آتش می زدند تا کسی جرات نداشته باشد به کوچک خان یاری برساند. آن اوایل برای تخریب میرزا، انگلیسی ها گروهی راه انداختند تا روستاییان را شبانه غارت کنند، انبار برنج را بسوزانند، بعد که رعیت بی پناه معترض و عصبانی می شد، می گفتند بدستور میرزا آتش می زنند! چیزی شبیه به همان جمله: "کار خودشونه؟" عجب سلاح بُرنده ایست این جنگ روانی!
میتواند قهرمان را خائن
میتواند وطن دوست را وطن فروش
میتواند مقتول را قاتل
میتواند انسان شریف را بی شرف
میتواند مظلوم را ظالم
معرفی کند، عجب سلاح پر دردی است این جنگ روانی!
.
روح میرزا کوچک خان
روح رئیسعلی دلواری
روح امیرکبیر
روح قائم مقام
روح مجاهدین مبارز با اجنبی
در تاریخ پر زخم، در تاریخ پر از وطن فروش این مملکت قرین رحمت، خدا کند به مانند تمام تاریخ این کشور، دشمن شاد نشویم.
@jaryanshenasi_11
حکایت بسیار جالب و آموزنده عنایت امام حسین به دو جوانی که در مجلس روضه می خندیدند. | #بخوانید👆🏻
✨️کانال معرفتی و اخلاقی نمازشب🌙
🆔️ @nafeleshab
11.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #فیلم_زیرخاکی و کمتر دیده شده از نوحه خوانی حاج صادق آهنگران در مراسم بزرگداشت شهادت سردار گمنام سپاه اسلام، شهید اسماعیل دقایقی
دوران جنگ تحمیلی
▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️
🗓 ۲۸ دی ۱۳۶۵ –سالگرد شهادت اسماعیل دقایقی، فرمانده سپاه بدر (نیروهای رزمنده عراقی- احرار و مجاهدین در دوران #جنگ_تحمیلی ) -- عملیات کربلای ۵
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
#خاطره:
🔸 اخلاق فرمانده
● زمستان سال۶۴ در تهران زندگی میکردیم. اسماعیل دقایقی برای گرفتن برنج کوپنی می بایست مسیری را طی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمی توانستند از آن محدوده عبور کنند.
● او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و حمل یک کیسه برنج با آن مسافت تقریبا یک کیلومتری برایش زجرآور بود.
از او خواستم باخودرو سپاه برود که نپذیرفت، گفتم: حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد!
● گفت: اگر خواستی همینطور پیاده میروم وگرنه نمیروم.
او کیسه ۲۵ کیلویی برنج را روی دوشش گرفت و یک نایلون هم پراز چیزهای دیگر در دستش ... و به سختی به خانه آورد، اما حاضر نشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند...
(راوی: همسرشهید)
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩
💠 در ادامه ، مصاحبه حاج صادق آهنگران را در مورد شهید اسماعیل دقایقی #بخوانید 👇👇
#بخوانید
🔴 ما از #انحراف میترسیم !!
💠 فرازی از وصیت نامه شهید غلامعلی پیچک:
جنازه مرا بر روی مینها بیندازید که منافقین فکر نکنند ما در راه خدا از جنازهمان دریغ داریم. مسئولیت ما، مسئولیت تاریخ است.
بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی (ع) بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگونی نمیترسیم، "از انحراف میترسیم"
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✍پ.ن:
دیروز، رئیس جمهور، احکام انتصاب برخی را امضاء نمود که عملکرد گذشته این افراد، دغدغه های جدی را در بین دلسوزان کشور ایجاد کرده است. این در حالی ست که رهبر انقلاب پیش از این، توصیه کرده بودند از مسئولین و کارگزارانی در عرصه مدیریت کلان استفاده نمایید که کوچکترین زاویه ای با نظام نداشته باشند؟؟
بکارگیری افرادی که چشم به آنسوی مرزها داشته و دلباخته غرب می باشند، چیزی جز خسران و آسیب به منافع ملی در پی ندارد!!
⚪️. اتفاقا دیروز (۱۱ مرداد) سالروز اعدام آیت الله شیخ فضل الله نوری هم بود، همو که در برابر غربزدگان خودفروخته موضع گرفته و نقشه های شوم آنان را برباد می ساخت. او بالای دار رفت، ولی تن به سازش نداد. انحرافی که در جریان مشروطه شکل گرفت، منتج به این شد که رضاخان قلدر و رژیم منحوس بر سر کار آمده و کشور، ده ها سال به قهقرا رانده شد .
⛔️ #مراقب_نفوذی_ها_باشیم
💠 #مقابله_با_انحراف ، دغدغه اصلی شهدا بود .
⚪️ آنها جان عزیز خود را ندادند که عده ای سر کار آمده و کشور را تقدیم بیگانگان کنند!!
┄┅☫🇮🇷 🇮🇷☫┅┄
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
#بخوانید 👇
📸 عکاسی در جنگ
▫️به مناسبت ۲۸ مرداد #روز_عکاس
امروزه با پیشرفت تکنولوژی و تحهیزات عکاسی، تصویربرداری از اتفاقات و حوادث پیرامون، هیچ کاری ندارد. یک بچه هم می تواند دستش را بگذارد روی دکمه، رگباری صدتا عکس بگیرد و یکی از آنها را در پیجش قرار دهد و پز عکاسی بدهد!
زمان جنگ، نه امکانات بود نه پول!
بله پول.
هر حلقه فیلم 36 تایی 90 ریال بود و هر بار که می خواستم بروم جبهه، مجبور بودم از جیب خودم، چندتایی فیلم عکاسی بخرم و با خود ببرم.
نه عکاس بودم نه ماموریتم این بود. عشق داشتم از بچه ها عکس بگیرم. بعدا که می آمدم تهران، عکسها را برایشان چاپ می کردم. هر قطعه عکس 9 در 12 سانتی متر هم 40 ریال هزینه چاپش بود.
یعنی هزینه چاپ یک حلقه 36 تایی می شد:
90 ریال فیلم
90 ریال هزینه ظهور
1440 ریال هزینه چاپ
در مجموع 1620 ریال
کل حقوقی که بابت 3 ماه حضور در جبهه می دادند، ماهی 24000 ریال یعنی 72000 ریال بود.
حالا حساب کنید مثلا در یک عملیات 10 حلقه فیلم خریدم و چاپ کردم، شد حدود 16200 ریال. حدود یک چهارم حقوق 3 ماه.
در هر عملیات، یک کیسه مخصوص مواد ضد گاز شیمیایی را خالی می کردم، دوربین کوچکم را توی کیسه مشمایی می پیچیدم و داخل آن، به کمرم می بستم تا همه جا همراهم باشد.
همان که توی عکس ها به کمر دارم.
اینها را گفتم تا بدانید ماها که خودمان دوربین داشتیم و می خواستیم از جبهه عکس بگیریم، چه داستانی داشتیم.
از یک طرف عشق داشتیم صحنه ها و تصویر دوستان را از دست ندهیم؛ از طرف دیگر پول نداشتیم!
حالا بینید هر عکس آن زمان که دوربین دیجیتالی وجود نداشت، چقدر ارزش داشت و مهم بود.
این عکس ها، نتیجه حس هنر و کنجکاوی بنده است.
تابستان 1365 در اردوگاه کرخه، وقتی شهید "علی اصغر صفرخانی" گردان شهادت را برای میدان تیر و شلیک آر.پی.جی برده بود، از او خواهش کردم بگذارد من و "محمود صادقی" گلوله های مان را جدا از بقیه شلیک کنیم تا عکس بگیریم.
کنار آر.پی.جی زن ایستادن، خود را محکم نگه داشتن، نترسیدن و مقابل شدت انفجار و صدای وحشتناک شلیک، می شود این عکسها. آن هم بدون پایه دوربین و فقط روی دست با یک دوربین ساده معمولی.
یک عکس من از محمود گرفتم یک عکس هم او از من.
انفجار صورت گرفته، ولی هنوز گلوله از دهانه قبضه خارج نشده است.
این روزها وقتی تلویزیون مستندهای خارجی را نشان می دهد که با پیشرفته ترین و گران ترین دوربین ها از شلیک اسلحه و خروج گلوله فیلم می گیرند، یاد این عکس خودم می افتم.
ما هم برای خودمان عجوبه ای بودیم ها!
فقط کشف نشدیم!
( داودآبادی)
┄┅☫🇮🇷 🌤 🇮🇷☫┅┄
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عملیات عاشورای ۴
عملیات « عاشورای ۴ » در روز ۳۰ مهر ماه ۱۳۶۴ با هدف انهدام نیروهای دشمن در منطقه عملیاتی غرب «دریاچه اُمُ النِّعاج» در «هُورالهویزه» انجام شد.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
#بخوانید 👇👇
#امداد_الهى_عجيب_در_هور...!
🌷یکی از مشکلات عملیات در هور این بود که دشمن با کمینهایی که در هور ایجاد کرده بود، با کوچکترین حرکتی که از طرف بچهها صورت میگرفت، مانند اثر رفت و آمد قایقها و یا حرکت غواصها که نیها را به صدا درمیآورد، دشمن پی به حرکت ما میبرد. این مشکل در شبهای عملیات صد برابر میشد، چون حرکت و رفت و آمد آن همه غواص و قایق قطعاً در هور برای دشمن ایجاد حساسیت میکرد.
🌷اما در شب عملیات «عاشورای ۴» امداد الهی عجیبی اتفاق افتاد. و آن این بود که همزمان با حرکت غواصان و موج اول (اولین گروه عمل کننده) ناگهان تمامی قورباغهها و موجودات هور با همدیگر شروع به سر و صدا کرده و حساسیتها را خنثی کردند! این امداد عجیب طوری بچهها را دلگرم کرد که غواصها – که در مواقع عادی آرام فین میزدند تا در جریان آب تغییر ایجاد نشود – در آب شیرجه میرفتند!
#قورباغه_ها_هم_ارتش_خدا_هستند
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
#بخوانید 👇👇👇👇
♨️ باز هم پزشکیان، باز هم توهم #آتش_بس 🤔
🔻رسانههای عبری:
#ایران باز هم پالس ضعف میفرستد.
#پزشکیان رئیسجمهور آنها میگوید: اگر اسرائیل آتشبس را بپذیرند و دست از کشتوکشتار مردم مظلوم و بیگناه منطقه بردارند این موضوع ممکن است در نوع و شدت پاسخ ما اثر داشته باشد
🔹رسانه های عبری در ادامه: 👇
پیام ما این است ما در منطقه هستیم تا خاورمیانه را از وجود شما پاک کنیم. منتظر آمدنتان هستیم
💠 آقای پزشکیان تحویل بگیرید...
شما زمان انتخابات،میگفتید: از دیپلماسی سر در نمیآورید... و لابد ایضا از نظامیگری...
یادمان که نرفته، فرمودید: ... لذا من به کارشناسان رجوع میکنم.
⚪️ پس لطفاً اظهارنظر دشمنشادکن نفرمایید، کار را بسپرید دست نظامیها !!
شما نه کارشناس نظامی هستید، نه فرمانده کل قوا !!
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✍ پ.ن:
اتفاقا امام خمینی هم در چنین روزی ( ۱۴ آبان ماه ۱۳۵۹) در اوج جنگ تحمیلی، فرمودند: 👇👇
🚨در کار نظامیها دخالت نکنید!!
💢 کسانی که اطلاع نظامی ندارند، نباید دخالت کنند در کار #نظامی کسی که #نمیفهمد یک چیزی را، تضعیف نکند روحیه سربازهای ما را که با تمام قدرت، دارند جانفشانی میکنند. شما کنار نشستهاید و میگویید خوب است این جوری بکنند! آدمی که کنار گود نشسته، خیلی
حرفها میتواند بزند!!
📅 امام خمینی(ره) | ۱۴ آبان ۱۳۵۹
▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
👆👆 #تابلو_نوشته بالا:
امام فرمود:
رحم بر دشمن غدار جایز نیست!!
#تبلیغات
#تابلو_نوشته
دوران #جنگ_تحمیلی
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🔺پاهای پاک و مطهر شهید استوار عبدالکریم
#بخوانید 👇
⚪️ پاهای استوار عبدالکریم
▫️ صدها شهید آورده بودند تهران. بردوش مردم خداجوی تشییع شده و در سالن معراج شهدا جای گرفته بودند.
سالن پر بود از تابوتهای پیچیده در پرچم سهرنگ جمهوری اسلامی. میان آنها میگشتم بلکه آشنایان را پیدا کنم. رفتم به آنسمت که شهدای استان خوزستان را چیده بودند. رفتم تا ببینم از "علی کریمزاده" خبری هست یا نه.
ناگهان چشمم افتاد به اسمی آشنا که اصلا در فکرش نبودم. شهید "عبدالکریم دزفولی" ، اندیمشک. جاخوردم. نام پدرش را که از بچههای معراج پرسیدم، درست بود. برادرِ رحمان بود که در عملیات رمضان، تابستان سال 61 در شلمچه مفقودالاثر شده بود.
اصرار لازم نبود. تا از بچههای معراج درخواست کردم، اجازه دادند تابوت را بازکنم. تابوت را که بالای همه بود، آوردیم پایین. هیچ احساس خاصی نداشتم، ولی در درونم کسی میگفت اتفاق جالبی خواهد افتاد.
درِ تابوت باز شد. خودم بندهای کفن را بازکردم، مات ماندم. سری در بدن نبود ولی صحنهای دیدم که جای تعجب داشت. هر دو پای شهید از زانو به پایین داخل جوراب کلفت و ساق بلندی مانده بودند. پای چپ داخل جوراب اسکلت شده بود. پای راست را که برداشتم، یکی از بچهها گفت: - احتمالا گلولای منطقه داخل جورابش رفته که اینطور سنگین شده ... سنگینتر از پای استخوانی بود. از پای چپ هم سنگینتر.
جوراب را که از زانو پایین کشیدم، متوجه شدم پا سالم است. همه به دورم جمع شدند. جوراب آبی رنگ را که کاملا به پا چسبیده بود، بهکمک قیچی پاره کردیم. پا از زیر زانو بهپایین سالم مانده بود. پوست و موها بود ولی کمی خشک شده بودند. پاشنهی پا، همچنان محکم بود. انگشتها و ناخنها کاملا سالم بودند.
از همه جالبتر، این بود محلی که انگشت کوچک پای راست قرار داشت، جوراب کمی پاره شده بود و بهواسطهی همین سوراخ، انگشت کوچک اسکلت شده بود ولی بقیهی انگشتها هیچ آسیبی ندیده بودند.
همه متعجب بودند که چه شده. پس از چهارده سال، از تمام بدن عبدالکریم، تعدادی استخوان با دوپا بازآمدند که از آن میان پای راست کاملا سالم مانده بود.
همان قدمی که آن را "بسمالله" گویان در مسیر حق جلو گذاشته بود.
— عکاس: حمید داودآبادی
🌷 شهید "عبدالکریم دزفولی" متولد: 8 آذر 1345 شهادت 26 تیر 1361 عملیات رمضان در شرق بصره. رجعت پیکر: 2/8/1375 مزار: گلزار شهدای اندیمشک
📚 نقل از کتاب: تفحص
✍️ نوشته: حمید داودآبادی
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
🔸خاطرهای آیتالله طالقانی
از روزهای حساس انقلاب
#بخوانید 👇👇
➖ آقای «مرتضاییفر» مکبّر نماز جمعه در طی مصاحبهای با مجله سپاه در اوایل انقلاب میگوید:
ما روز 21 بهمن 1357 در منزل #آیت_الله_طالقانی نشسته بودیم. به ایشان گفتند: «امام پیام داده که مردم در خانههای خود نمانند، بیرون بریزند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند».
🔹 آقای طالقانی گفت: امام مدت پانزده سال از ایران دور بودهاند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بیرحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند، همه را قتل عام میکنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانهها بنشینیم، ببینیم عاقبت کار چه میشود؟
🔸 بعد مرحوم طالقانی حدود نیم ساعت، تلفنی با امام گفتگو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را از خانههایشان بیرون نیاورند. ما حرفهای ایشان را شنیدیم که سعی داشت امام را هرطور شده، از تصمیم خود مبنی بر بیرون آمدن مردم از خانهها و اهمیت ندادن به حکومت نظامی، مُنصرف نماید. تا اینکه آقا گوشی را گذاشت و در گوشهای زانوانش را بغل گرفت و ساکت ماند! حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت.
▪️ ما با خود گفتیم حتماً امام حرفی زده و مثلاً به ایشان گفته شما دخالت نکنید و ...؛ بنابراین آقای طالقانی ناراحت شده است. امّا چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سر از زانوانش برداشت و به حال طبیعی و عادی برگشت. سؤال کردیم: «آقا چه شده؟ آیا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید؟» آقای طالقانی گفت: «نه، نه، اصلاً مسئله این نیست. من اصرار کردم که امام اعلامیههایش را پس بگیرد و امام هرچه میگفت، من قانع نمیشدم، در آخر فرمود: «آقای طالقانی! اصرار نکن! احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان (عج) است!» تا امام این جمله را گفت، من به خود لرزیدم و بیاختیار گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد!».
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌷 ۲۴ بهمن ۱۳۶۴ - شهادت نوجوان بسیجی محمودرضا استادنظری
✍️ نوشته شهید استادنظری 👇👇
#بخوانید
🌴 مناجات عارفان
آقا؛
دوست دارم گوشه ای بنشینم و زیر لب صدایت کنم. چشمانم را به نقطه ای خیره کنم، تو هم مقابلم بنشینی و متوجه ات شوم. هی نگاهت کنم. آنقدر که از هوش بروم. بعد به هوش بیایم و ببینم سرم روی دامن شماست. حس کنم بوی خوش از نسیم تنت به مشامم می خورد. آن وقت با اشتیاق در آغوشت بگیرم و بعد ... تو با دست های خودت، اشک های مرا پاک کنی ...
مولای من؛
سرم را به سینه ات قرار دهی، موهایم را شانه کنی. آن وقت احساس کنم وصال حقیقی عاشق و معشوق روی داده. بعد به من وعده شهادت بدهی. آن وقت با خیال راحت در آتش عشق مثل شمع بسوزم و آب شوم، روی دامانت بریزم و هلاک شوم و جان دهم ...
دوست دارم وقتی نگاهم می کنند و باهام گرم می گیرند و میل با هم بودن را دارند، احساس غرور و خودپسندی و بزرگی و خوب بودن و برتری نکنم. در عوض بترسم و شرم کنم از آن روزی که پیش همین دوستان پرده را بالا زنی و مرا پیش چشم پاکشان افشا کنی. آن وقت من از خجالت بگویم: یا لیتنی کنتُ ترابا ... ای کاش من خاک بودم ...
خدایا؛
به من لیاقت خوب بودن دادی و این طور بین دوستان نشانم دادی، پس لیاقت حقیر شمردن خود در مقابل آن بزرگان را هم بده تا گمراه نشوم ...
خدایا؛
من از روشنی روز فرار کردم و به سیاهی شب پناه آورده، به این امید که در پناه تو باشم و با تو درد دل کنم ... مرا از تاریکی شب چه باک و ترس که سیاهی را در درون سینه ام دارم و در تاریکی شب می نشینم که در تاریکی، سیاهی قلبم را پاک کنی.
خدایا؛
تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی: ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت.
اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و درعین حال مزه اش را به تو می چشانم ...!
پس خدا؛ برای خلاصی از این هوسها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست.
شهید محمودرضا استادنظری ولادت: 11 اردیبهشت 1348 تهران شهادت: 24 بهمن 1364 عملیات والفجر 8 فاو
مزار: بهشت زهرا (س) قطعه 27 ردیف 3 شماره 11
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
اینجا بیت شهداست🌷
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است