بعد از خواندن هر دو رکعت نماز شب میخوابید و بیدار میشد
تا دو رکعت دیگر بخواند.
از او سوال شد: چرا؟
گفت:ا
نفس را باید رنج داد تا پاک شود...
#شهید_سید_احمد_پلارک 🕊🌱
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
شب عاشورا، سید احمد همه بچه ها رو جمع کرد. شروع کرد براشون به حرف زدن. گفت:« حر، شب عاشورا توبه کرد. امام هم بخشیدش و به جمع خودشون راهش دادند. بیایید ما هم امشب حر امام حسین عليه السلام بشیم.»
نصف شب که شد. گفت: پوتین هاتون رو در بیارین بندهای پوتین ها رو به هم گره زد. بعد توی پوتین ها خاک ریخت و انداختشون روی دوشمون.گفت: «حالا بریم» چند ساعت توی بیابون های پیاده رفتیم و عزاداری کردیم اون شب احمد چیزهایی رو زمزمه می کرد که تا اون موقع نشنیده بودم.
راوی: همرزم_شهید
#شهید_سید_احمد_پلارک
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
روز سرد و بارانی بود. وارد محل کار شدم، سرمان شلوغ بود، مرتب متوفی وارد سالن تطهیر می شد. من هم ناظر سالن بودم.
وقتی در سالن قدم می زدم متوجه نسیم خوشبویی شدم. معمولا هوای سالن تطهیر هوای خفه ای است که بوی متوفاهایی که از بیمارستان اعزام شده اند به شدت می پیچد.
در میان این همه بو، این نسیم خوشبو برایم جای سوال بود. ابتدا فکر کردم به کفن یکی از این جنازه ها عطر زده شده اما وقتی بیشتر کنجکاوی کردم، دیدم خیر این گونه نیست. رفتم نزدیک آخرین سنگ شستشو که جنازه ای را برای شستن آماده می کردند. متوجه شدم این بوی خوب از این متوفاست، باز هم تصور کردم لباس تن مرحوم را با گلاب یا عطر معطر کرده اند.
وقتی غسال، لباس ها را از تن متوفی جدا کرد و در کیسه زباله قرار داد، باز هم بوی عطر می آمد. دیگر مطمئن شده بودم این بوی خوش و عطر دل انگیز، از خود" شهید سید احمد پلارک " است
راوی : یکی از کارکنان بهشت زهرا (س) 🍀
#شهید_سید_احمد_پلارک
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed