eitaa logo
شهدای مدافع حرم
370 دنبال‌کننده
37.2هزار عکس
30.2هزار ویدیو
65 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر میخای با شهیدی که حاج قاسم دوست داشت در کنار او خاک شود😭😭 آشنا بشی بیا تو کانال ما ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ 🏵️🏵️🏵️ قهرمان من 🏵️🏵️🏵️ ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
یک شب شهید اکبر شجره نگهبان بود امّا بنده خدا به خاطر خستگی زیاد همان جا کنار میله خوابش برده بود. محمد حسین وقتی که از راه می رسد و اکبر را در خواب می بیند دیگر بیدارش نمی کند خودش می نشیند و تا صبح نگهبانی می دهد. نزدیک صبح وقتی اکبر بیدار می شود و محمد حسین را در جای خود می بیند خیلی خجالت می کشد محمد حسین هم برای تنبیه اکبر شب او را سر پست نمی گذارد. خیلی عجیب است که برای تنبیه یک نفر به جای اضافه کردن مدت نگهبانی اش او را از انجام کار محروم کنند برای بچّه های اطّلاعات شاید یکی از سخت ترین مجازات ها همین بود. مثلاً اگر کسی را توی معبر نمی فرستادند انگار بزرگترین توهین را به او کرده بودند و این ها همه به خاطر جوی بود که محمد حسین در واحد به وجود آورده بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
من بسیجی ام... 🔹در طول مدتی که محمّدحسین یوسف الهی مسئول شناسایی لشکر شده بود من و مجید آنتیک چی چندین بار به او اصرار می کردیم که به عضویت سپاه در بیاید امّا او زیر بار نمی رفت و می گفت شما دنبال چی هستید... 🔸این که یکی به نیروهای سپاه اضافه شود من دوست دارم به عنوان یک بسیجی خدمت کنم پس بگذارید راحت باشم. 🔹گفتیم محمد حسین مگر سپاه چه اشکالی دارد... 🔸گفت سپاه هیچ اشکالی ندارد خیلی هم خوب است امّا من خدمت در لباس بسیجی را بیشتر دوست دارم. 🔹محمد حسین این قدر ظرفیت و لیاقت داشت که می توانست از فرماندهان رده بالای سپاه شود امّا این در صورتی بود که به عضویت سپاه در می آمد و رسمی می شد بارها مسئولین لشکر به او پیشنهاد می کردند امّا چون به بسیج عشق می ورزید نمی پذیرفت. 🔸تا جایی که سفارش کرده بود اگر من شهید شدم روی سنگ قبرم ننویسید پاسدار اگر چنین کلمه ای بنویسید روز قیامت جلوی شما را خواهم گرفت من یک بسیجی ام. 📘منبع کتاب حسین پسر غلامحسین 🌹 اَلّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلى‌مُحَمَّدٍوآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجهم ─‌┅═‎✧❁°🤍(یازهرا(س°❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
✍سخنان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی درباره شهید محمد حسین یوسف الهی در دیدار با هیئت شهدای بیت الله الحرام كرمان روزنامه حدیث شماره ۴۵۸ یکشنبه ۷ آذر ۱۳۷۲ شمسی... 🔹اینها واقعيّته واقعيّته محمّدحسين يوسف الهى خدا رحمتش بکند خیلی هاتون می شناسیدش ایشان بچه این شهر بود و از فداکاران بود. 🔸جوانی که آمده بود توی جبهه و خیمه زده بود و مانده بود به عنوان بسیجی... 🔹محمد حسین خیلی عارف بود واقعاً یک غوغایی بود در محمد حسین اگر هم با کسی دوست می شد درونش را کسی نمی توانست درک بکند که چه عالمی بوده است. 🔸محمد حسین یوسف الهی قبل از هر عملیاتی زخمی می شد و بعد از عملیات بدر که زخمی شد من ناراحت شدم و به ایشان گفتم می روی جبهه و خط و زخمی می شوی و جدی هم با ایشان برخورد کردم شهید يوسف الهى مسئول واحد اطلاعات وعملیات بود و بعد از آن می آیی اینجا و بچه های مردم را بی سرپرست می گذاری و می روی... 🔹گفت نه و یک خنده ای کرد نمی دانم برادران چقدر محمد حسین را می شناسند یک خند ویژه خودش داشت و آن گوشه لبش را باز می کرد یک خنده ای این طوری می کرد... 🔸و می گفت که این طوری نیست من با خدا قبل از هر عملیاتی شرط می کنم می گویم که ای خدا اگر بنا است من توی این عملیات ببرم و تحمل سختیهای این عملیات را نداشته باشم به طریقی از جنگ خارج شوم من قبل از عملیات زخمی بشوم و خدا دعای مرا اجابت کرده و من زخمی شده ام اما این بار بار آخر است و این دفعه من شهید می شوم در والفجر هشت هم شهید شد. 💢منبع کتاب حسین پسر غلامحسین صفحات ۲۷۵_۲۷۴...
26.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠شمس تبریزی حاج قاسم... 🔷به راستی چه چیز او را به آن جایگاه و مقام والای عرفانی رسانده بود جزء مراقبه اعمال و رفتارش و در پی رضای خدا حرکت کردن... 🌹 راهشان پررهـ‍ـرو شادی روح طیبه شهـــ‍ـدا اَللّهُم صلّ علیٰ مُحمّدٍوآل مُحمّـد وَعجّل فَرَجَهُـم بحقّ سیدالشهداء(ع)🤲 ─‌┅═‎✧❁°🥀(یازهــ‍ـرا(س°❁✧═‎┅─‌ 🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
✍خون ما را همچون رود سازید تا هرچه بر سر راه دارد بردارد تا به دریای حکومت عدل حضرت مهدی عجل الله برسید. 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🌿 شهید محمدحسین یوسف الهی: 🌹شهید محمدحسین یوسف الهی چگونه از اهواز لب اروند و خواب ماندن شهید بادپا را دید // به روایت: حمید شفیعی, همرزم شهید 🎙 در مراحل آماده سازی والفجر هشت شهید حسین بادپا مسئول آمار جزر و مد اروندرود بود جدولی داشت که هر شب میزان آب و بالا و پایین رفتنش را روی آن علامت می زد بادپا باید لحظه به لحظه ارتفاع آب را چک می کرد یک شب شنیدم صدای لندکروز آمد تعجب کردم و سریع آمدم بیرون. 🔹دیدم شهید محمدرضا کاظمی زاده است ایشان معلم ادبیات بود و او هم حال و هوای خودش را داشت. 🔸کاظمی زاده گاهی به داخل نفربرهای سوخته عراقی که داخل آب بودند می رفت و دو یا سه شبانه روز کامل در آنها می ماند و دیده بانی می کرد. 🔹آن شب کاظمی زاده گفت در اهواز پیش حسین یوسف الهی بودم گفت حسین بادپا ۲۰ دقیقه کنار اروند خوابش برده و آمار جزر و مد از دستش در رفته است ما تعجب کردیم اروند کجا و اهواز کجا چطور حسین آقا از آنجا متوجه خوابیدن بادپا شده بود پیش حسین بادپا رفتیم و گفتیم خوابت برده بود اول انکار کرد بعد که ماجرا را تعریف کردیم گفت ۲۰ دقیقه ای خوابش برده و از روی اطلاعات شب گذشته جدول امشب را پرکرده است. 🔸آقای علی نجیب زاده از همرزمانمان می گفت دو سه روز بعد از ماجرا پیش حسین رفتم دیدم دارد قرآن می خواند صبح زود بود از او پرسیدم چطور متوجه شدی که بادپا خوابیده است در جوابم گفت علی آقا اگر آدم بشویم خواب و بیداری و زمان و مکان دیگر برایمان معنای خودشان را از دست می دهند. 🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🍀 انصاف دهید منتظرم هستند... 🔹وقتی هور العظیم بودیم خواب دیده بودم محمدحسین شهید می شود از آن زمان به بعد هر وقت می دیدمش بی اختیار اشکم جاری می شد. 🔸خودم را برای عملیات والفجر هشت رساندم منطقه با مهدی پرنده غیبی با هم بودیم که محمد حسین با موتور از راه رسید باز اشکم جاری شد. 🔹محمد حسین دل از دنیا کنده بود خطاب به مهدی گفت شما کاری ندارید من هم دارم می روم شهادتش را می گفت. 🔸مهدی شروع کرد به گریه کردن و گفت محمد حسین تو اهل این حرف ها نبودی تو که رفیق با معرفتی بودی. 🔹محمد حسین گفت به خدا قسم دو سال است که به خاطر رفاقت با شما مانده ام. 🔸بعد از شهادت شهید اکبر شجره این دو سال را فقط به هوای شما صبر کردم دیگر بیش از این ظلم است انصاف بدهید آن طرف هم کسانی هستند که منتظرم هستند همان طور که می خندید سوار موتورش شد و رفت و ما فقط گریه کردیم و نگاه کردیم. 💢راوی حمید شفیعی کتاب حسین پسر غلامحسین زندگینامه و خاطرات شهید محمد حسین یوسف الهی صفحه ۲۳۱_۲۳۰... 🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿 🔸چگونگی حفظ شهر مهران و جلوگیری از سقوط شهر با شجاعت شهید محمدحسین یوسف الهی در والفجر سه و شیار گاوی بروایت؛ شهید حاج قاسم سلیمانی 🔹شجاعتی که محمدحسین یوسف الهی و چند نفر از بچّه های اطّلاعات عملیّات در والفجرسه از خودشان نشان دادند فراموش شدنی نیست 🔸عمليّات ناموفق بود و لشکر منطقه را خالی کرده بود فقط بچّه های اطّلاعات که حدود هشت نفر می شدند در شیار گاوی بالای تکبیران مستقر بودند 🔹وقتی عراق پاتک کرد نوک حمله خود را بسمت شیار گاوی قرار داد محمد حسین این هشت نفر را در خطی به طول هفتصد متر چید و در مقابل دشمن ایستاد 🔸او می دانست که اگر این خط سقوط کند شهر مهران در خطر است این هشت نفر طوری مقابل دشمن ایستادند که عراقی ها فکر کردند شیار گاوی پر از نیرو است 🔹بالاخره بچّه ها آن قدر مقاومت کردند تا بعد از دو سه ساعت نیروهای کمکی رسیدند و عراقی ها را مجبور به عقب نشینی کردند 🔸آن روز اگر محمدحسین و نیروهایش چنین رشادتی از خود نشان نمی دادند قطعاً مهران سقوط می کرد و دوباره به دست عراقی ها می افتاد 💢منبع کتاب حسین پسر غلامحسین صفحات ۶۴_۶۳ 🌴🌾🌴🌾🌴🌾 اثر نماز شب بر شهدا در بیان شهید حسین یوسف الهی و نورانیت شهید اکبر موسی پور 🌴 در شناسایی های قبل از والفجر۸ بودیم درشلمچه حاج قاسم به حسین گفت که اکبر موسی پور و حسین صادقی نیامده اند به قرار گاه خبر بده احتمالا اسیر شده باشند حسین گفت: امشب را صبر می کنم تا فرادا از همه چیز مطلع می شویم صبح آمد وگفت: دیشب هر دو نفرشان را خواب دیدم هر دو شهید شده اند در خواب اکبر به من گفت: ما ۱۲ شب دیگر با حسین می آییم میگفت:درخواب که دیدم شان اکبر جلو بود و خیلی نورانی و حسین عقب تر و کم نور تر بعد پرسید: اگر گفتی چرا این گونه بود؟ گفتم:خودت بگو گفت: اکبر هیچ وقت نماز شبش ترک نمی شد و درسخت ترین شرایط حتی در شناسایی های داخل آب نماز شبش را می خواند؛ اما حسین بعضی وقت ها که خسته بود نماز شبش را نمیخواند پرسیدم: تو چه کردی که توانستی آنها را در خواب بینی؟ گفت: کاری نکردم فقط یک حمد برای خواب دیدن شان خواندم و دیدمشان کتاب رندان جرعه نوش؛خاطرات حمید شفیعی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ای کاش بدانیم قدر ارزش خون شهدا را و حجابی را که کوبنده تر از خون سرخ شهداست... 🔹در عملیات خیبر من مجروح شدم و کرمان بودم و هیچ خبری از محمد حسین نداشتم داشتم رادیو گوش می کردم که خبری توجه ام را جلب کرد. 🔸رادیو اسامی تعدادی از شهدا را اعلام می کرد خوب که دقت کردم نام محمد حسین را هم شنیدم قرار بود از مقابل بیمارستان تشییع کنند بلافاصله سوار موتور سه چرخه ام شدم و خود را به محل تشییع جنازه رساندم. 🔹همه جمع بودند مقابل بیمارستان پلاکاردی زده بودند که جمله ای از محمد حسین روی آن نوشته شده بود. 🔸کنار پلاکارد یک خانم بدحجاب با سر و وضع نامناسب ایستاده بود و می خواست ببیند چه خبر شده که مردم جمع شدند. 🔹با دیدن او یاد ناراحتی های محمد حسین افتادم که چقدر از مفاسد جامعه رنج می برد دلم گرفت و بغضم ترکید. 🔸ای کاش آن خانم می فهمید که بسیاری از محمد حسین ها حجاب او را کوبنده تر از سرخی خون خودشان معرفی کرده اند. 💢منبع کتاب حسین پسر غلامحسین صفحات ۲۴۹-۲۴۸ راوی تاجعلی آقا ملایی... 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
✍درباره شهید محمدحسین یوسف الهی چه می دانید... 🔹شهید محمد حسین یوسف الهی همان شهیدی که شهید حاج قاسم سلیمانی وصیت کرده بود پیکرش در کنار وی در گلزار شهدای کرمان دفن شود. 🔸شهید یوسف‌الهی اسفند سال ۱۳۳۹ در کرمان متولد شد او در خانواده‌ای فرهنگی بزرگ شد پدر ایشان دبیر آموزش وپرورش و مادر خانه دار بود همه فرزندان از همان کودکی تحت تعلیم پدر و مادر با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قرآن آشنا ‌شدند علاقه زیاد و ارتباط عمیق شهید محمد حسین یوسف‌الهی با قرآن و نهج‌البلاغه ریشه در همین دوران داشته است. 🔹بسیجی شهید محمد حسین یوسف‌الهی در زمان جنگ ایران و عراق در لشکر ۴۱ ثارالله و در واحد اطلاعات و عملیات مشغول به فعالیت بود و بعد‌ها به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد این شهید بزرگوار در طول جنگ تحمیلی پنج مرتبه به شدت مجروح شد. 🔸کتاب حسین پسر غلامحسین زندگی نامه شهید محمدحسین یوسف‌الهی است که گزیده‌ای از زندگی و زمانه شهید یوسف‌الهی و همچنین خاطرات فرماندهان و همرزمان محمدحسین یوسف‌الهی را روایت می‌کند. 🔹این کتاب در پنج فصل نوشته شده فصل دوم این کتاب که عنوان محمدحسین به روایت همرزمان و سردار سرافراز سپاه اسلام حاج قاسم سلیمانی را دارد شامل چندین خاطره از شهید قاسم سلیمانی در خصوص شهید یوسف‌الهی است. 🔸شهید یوسف الهی در تاریخ بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر هشت بر اثر بمباران شیمیایی دشمن مجروح و در ۲۷ بهمن ۱۳۶۴ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
✍دست‌نوشته سردار شهید محمدحسین یوسف الهی در فراق شهید حمیدرضا مظهری صفات قسمت اول... 🔹حمید جان سلام امیدوارم که زیر پایت را هم نگاه کنی و مرا به یاد آری این را قبول دارم که گناهانم مانند پرده ای جلوی رخسارم را گرفته و من نبودم و نیستم آنچه را که تو و دیگر دوستانمان دوستانم بودند و هستند فکر می کردید و فکر می کنید خدا داند و بس. 🔸از آن روزی که تو رفتی دیگر دلم سوخت علی (اشاره به شهید علیرضا مظهری صفات برادر شهید) آن روز بشکه باروت بود و اگر خود را کنترل نکرده بودم جرقه اش من بودم چقدر آرام خفته بودی و چقدر نورانی بودی. 🔹آن چند شب یادت هست که خسته بر می گشتی نماز شب می خواندی تا صبح شود و بعد چای درست می کردی و ما را بیدار می کردی که بلند شوید صبحانه بخورید تو در دنیا همان را جمع کردی که به درد آخرتت می خورد. 🔸حمید عزیز گلویم انتظار دست هایت را می کشد و پاهایم انتظار لگدهایت روی زمین فوتبال قبل از عملیات آنجا که شما را برای گردان می بردم یادت هست با سید موسوی رحمت اللّه به تو در ماشین چه گفتم. 🔹باور کن وقتی خبر شهادتت را به سنگرها بردم هیچ کس باور نکرد و من آن قدر کفری شده بودم که آن روز نزدیک بود از بغض بترکم و هرچه را دم دستم بود به اطراف پرت کنم. 🔸در هر حال به سوی معبودت پر کشیدی و چه زود و سبکبال و شاهدی که تا امروز که برایت می نویسم فوتبال بازی نکردم. 💢منبع کتاب حسین پسر غلامحسین... 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
✍دست‌نوشته سردار شهید محمدحسین یوسف الهی در فراق شهید حمیدرضا مظهری صفات قسمت دوم... 🔹هر وقت می خواهم کاری را شروع کنم جایت را خالی می بینم بچه ها همه تو را درک کرده بودند همه آن ها که با تو بودند و همچون مادری برای سنگرشان بودی و وقتی رفتی احساس یتیمی می کردند و خدا این مصیبت را به آنان سبک کرد. 🔸حمید جان آن وقت که بچه بودم با هم به مسجد می رفتیم برای قرآن وقتی کمی از آن موقع گذشت با هم همکلاسی بودیم و هم فوتبالی و وقتی بزرگ تر شدیم در چادر شکار تانک پاسگاه زید گیلان غرب و فکّه و دیگر نبودی بودی ولی از من جدا بودی به هر حال همیشه با هم بودیم. 🔹در آن دنیا مرا فراموش نکنی ای پاک و ای کوچولوی بزرگوار و ای هادی سربازان امام زمان عجل الله در عملیات والفجر یک... 🔸و شهید مظهری صفات درجه ات متعالی باد. 🌹آدرس مزار مطهر شهید علیرضا مظهری صفات گلزار شهدای کرمان قطعه ۱ ردیف ۵ شماره ۴۱... 🌹آدرس مزار مطهر شهید حمیدرضا مظهری صفات گلزار شهدای کرمان قطعه ۱ ردیف ۵ شماره ۴۲... 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🌴 نماز خواندن شهید محمد حسین یوسف الهی به زلالی و طراوات باران در زیر باران💦.🌧 🔹 آن شب هوا بارانی بود ما هم در سنگر خوابیده بودیم نیمه های شب، باران شدیدتر شد و آب به داخل سنگر نفوذ کرد. ◇ من بیدار شدم و دیدم همه جا خیس شده خواستم بچه ها را بیدار کنم که دیدم حسین نیست. ◇ از سنگر خارج شدم همینطور که در حال مشاهده اطراف بودم احساس کردم پشت تانکر آب چیزی تکان می خورد. ◇ حسین را دیدم که در آن نیمه شب و باران شدید به نماز ایستاده بود. راوی: علی میر احمدی 📘 نقل از کتاب «نخل سوخته» 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
✍چتر همه شما باز می شود... 🔹چند ماه قبل از عملیات والفجر هشت با بچه‌های اطلاعات و عملیات لشکر ثارالله در اهواز بودیم محمد حسین یوسف الهی وارد اتاق شد و به بچه‌ها گفت در عملیات آینده یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می‌کند و با شوخی گفت چتر همه شما باز می‌شود بعد با انگشتش یکی یکی به بچه‌ها اشاره کرد و گفت تو تو و تو شهید می‌شوید من هم که می‌آیم تا شما را از داخل سنگر و زیر آوار نجات دهم یک نفس عمیق می‌کشم و شیمیایی می‌شوم. 🔸جالب اینجا بود که به همه اشاره کرد و تنها مرا که در بین جمع بودم از بقیه استثنا کرد و در مورد من چیزی نگفت. 🔹چند ماه بعد از عملیات والفجر هشت آغاز شد من در منطقه شیمیایی شدم و به اورژانس فرستاده شدم در اورژانس بچه‌هایی را که حسین یکی یکی به آن‌‌ها اشاره کرده بود دیدم آن‌ها به دلیل مجروحیت شیمیایی و بر اثر اصابت یک راکت شیمیایی به سنگرشان به اورژانس آورده شده بودند درست همان تعداد از آن جمع که حسین به آنان اشاره کرده بودند یعنی شهید یزدانی شهید دامغانی شهید هندوزاده و شهید کاظمی. 🔸بعد از بمباران حسین وقتی می‌بیند بچه‌ها زیر آوار مانده‌اند با اینکه در محوطه به او آسیبی نرسیده بود به کمک بچه‌ها شتافت با دیدن این جوانمردی و ایثار حسین بقیه هم به کمک او شتافتند حسین وقتی می‌بیند حجم آوار زیاد است می‌گوید بروید لودر بیاورید صدای ناله حسین متصدی از زیر آوار شنیده می‌شد او تنها کسی بود که از جمع پانزده نفری که در آن ساختمان بودند زنده ماند. 💢منبع دفتر اول لحظه های آسمانی راوی آقای مهرداد راهداری...
✍چتر همه شما باز می شود... 🔹چند ماه قبل از عملیات والفجر هشت با بچه‌های اطلاعات و عملیات لشکر ثارالله در اهواز بودیم محمد حسین یوسف الهی وارد اتاق شد و به بچه‌ها گفت در عملیات آینده یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می‌کند و با شوخی گفت چتر همه شما باز می‌شود بعد با انگشتش یکی یکی به بچه‌ها اشاره کرد و گفت تو تو و تو شهید می‌شوید من هم که می‌آیم تا شما را از داخل سنگر و زیر آوار نجات دهم یک نفس عمیق می‌کشم و شیمیایی می‌شوم. 🔸جالب اینجا بود که به همه اشاره کرد و تنها مرا که در بین جمع بودم از بقیه استثنا کرد و در مورد من چیزی نگفت. 🔹چند ماه بعد از عملیات والفجر هشت آغاز شد من در منطقه شیمیایی شدم و به اورژانس فرستاده شدم در اورژانس بچه‌هایی را که حسین یکی یکی به آن‌‌ها اشاره کرده بود دیدم آن‌ها به دلیل مجروحیت شیمیایی و بر اثر اصابت یک راکت شیمیایی به سنگرشان به اورژانس آورده شده بودند درست همان تعداد از آن جمع که حسین به آنان اشاره کرده بودند یعنی شهید یزدانی شهید دامغانی شهید هندوزاده و شهید کاظمی. 🔸بعد از بمباران حسین وقتی می‌بیند بچه‌ها زیر آوار مانده‌اند با اینکه در محوطه به او آسیبی نرسیده بود به کمک بچه‌ها شتافت با دیدن این جوانمردی و ایثار حسین بقیه هم به کمک او شتافتند حسین وقتی می‌بیند حجم آوار زیاد است می‌گوید بروید لودر بیاورید صدای ناله حسین متصدی از زیر آوار شنیده می‌شد او تنها کسی بود که از جمع پانزده نفری که در آن ساختمان بودند زنده ماند. 💢منبع دفتر اول لحظه های آسمانی راوی آقای مهرداد راهداری...
✍عکس ماندگار علمداران لشکر ۴۱ ثارالله از سمت راست... 🌹سردار شهید حسین عالی... 🌹سردار شهید محمد حسین یوسف الهی... 🌹سردار شهید رمضان راجی امیرحسینی... 💢فرازی از وصیت شهید حسینعلی عالی... 🔹برای آنها می گویم اما سنگلاخها و کوهها و دره ها و بوته ها و علفزارها صدایم را به گوش آنها نمی رسانند. 🔸اگر چه همیشه عشق به وصال آنها دارم ولی رسیدن و دیدن آنها بدون رضایت خداوند مرا راضی نمی کند. 🔹و من در انتظار چنین لحظه ای هستم چون می گویند دیدن صورت مؤمن حسنه می آورد همواره آنها را می خواهم و هنگامی که آنها را ببینم همچون تشنه ای هستم که در کویر خشک زندگی جرعه ای آب پیدا کرده است و من آنها را دوست داشتم و برای آنها می سوزم. 🔸خانواده ام دوستان شهیدم اینها که همچون گل بودند و ما خار آنها بودیم. 🔹خداوندا می خواهم که همچون شهدا مردانه به راه آنها قدم بردارم و تا آخرین قطره خون راه آنها را ادامه دهم. 🔸می خواهم همچون دوستانم به سوی آن ستاره ای که نور امید به من بخشیده پر بکشم. 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed