eitaa logo
شهدای مدافع حرم
484 دنبال‌کننده
46هزار عکس
37.1هزار ویدیو
83 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 تا حالا چند بار خدا رو به خاطر نعمت وجود امام زمان عج شکر کرده ایم؟! 🌹حضرت مهدی عج نعمت است و از آنجا که نعمت واجب است،شیعیان باید شکر نعمت حضرت را چنین به جا بیاورند: 1⃣شناخت قلبی و معرفت این نعمت والای الهی. 2⃣بیان کردن فضایل آن بزرگوار. 3⃣ دادن برای سلامتی وجود آن حضرت. 4⃣تقرب جستن به آستانه او با انجام دادن کارهایی که مورد پسند و مایه نزدیک شدن به درگاهش است. 5⃣اهتمام به دعاهای خالصانه برای تعجیل فرج آن حضرت. 📔مکیال المکارم ج۱ص۳۶۳/به نقل از موعودنامه،مجتبی تونه ای ص ۷۳۵
شش چیز از خدا شش چیز از تو 💠 است که خدواند فرمود: ای بندگانم! شش چیز از شما و در برابر آن شش چیز از من؛ اگر به وظایف خود عمل کردید، خیر دنیا و آخرت نصیب شما خواهد شد: 💟۱) آمرزش و از من و از شما؛ 💟۲) برین از من و و از شما؛ 💟۳) زیاد از من و و سپاس از شما؛ 💟۴) از من و از شما؛ 💟۵) از من و از شما؛ 💟۶) از من و از شما. 📚مواعظ العددیّه، ص۲۹۲ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🪴 🍃🌹عضویت در کانال امام رضا ع 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3275096289Cce99d6ef61
🌼🌼 🌼 پناه میبرم به تو از قضاوت های نابجا....! از وقت هایی که فکر می‌کنیم همه چیز را می‌دانیم و چوب محاکمه به دست می‌گیریم، از برچسب زدن ها...❗️ از سنگ هایی که بی محابا به قلب هم پرت می‌کنیم... و نمی‌بینیم اثر جراحتش را که پرونده ای را که می‌نویسد نمی‌خوانی ! که مهربانترینے...♥️ که می‌بینی و می‌دانی.... 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 🏴
🔺پزشک آملی عذرخواهی کرد پیشنهاد پناهندگی را رد کردم/ در ایران می مانم و ملزم به رعایت قوانین از جمله حجاب هستم ♦️فاطمه رجایی راد پزشک آملی که اخیرا در مراسم تجلیل از پزشکان آمل با عدم رعایت حجاب موجب اعتراض و ناراحتی مسوولان و عموم مردم متدین شده بود، با انتشار یک ویدئو، ضمن ابراز پشیمانی، از اقدام خود عذرخواهی کرد. وی افزود: این چند روز تماس‌های ناشناس و متعددی برای اعطای پناهندگی به اینجانب داده شده بود که از همین جا اعلام می‌کنم من فرزند این آب و خاک هستم و در ایران می‌مانم و خود را ملزم به رعایت قوانین از جمله رعایت حجاب می‌دانم کردم کردم خوردم 📌 پ ن👇 در آن مراسم هیچ کس حجاب نداشت . علاوه بر ابطال مجوز طبابت ، باید رئیس دانشگاه علوم پزشکی و عوامل آن اخراج بشوند. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @ ایتا و سروش
🕊🌷در آن منطقه رملی و گرم نمی دانستیم که چه کار بکنیم پشت یک خاکریز رفتیم و آنجا متوجه شدیم که صدای چند نفر از آن طرف خاکریز می آید. اول فکر کردیم بچه های خودمان هستند خیلی خوشحال شدیم وقتی به بالای خاکریز رفتیم آنها را دیدیم و صدایشان کردیم. آنها به سمت ما تیراندازی نمودند. بعد از آن با تلاش زیاد بچه ها و یک درگیری سخت موفق شدیم از محاصره آنها فرار کنیم. 🥀🤍من از فرط خوشحالی نمی دانستم چی کار کنم. هر لحظه خدا را می کردم که هنوز سالم هستند, تا بیشتر برای اسلام خدمت بکنند. دقیقا یادم نیست چند روزی در منزل بودند که دوباره عازم جبهه شدند. 🕊🌷مدتی گذشت دوباره برگشت, جراحت های سطحی برداشته بود. به همین علت سری هم به ما زد و مجددا به منطقه جنگی رفت. طولی نکشید که دوباره مجروح شد ولی اینبار کمی بیشتر از دفعه قبلی. به منزل که آمد ساک و لباسش را به من داد تا آنها را بشویم وقتی درب آن را باز کردم دیدم, یکدست لباس عراقی هم در وسایلش هست... ⬅️ادامه دارد... 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🕊🌷یکی دو روز از این ماجرا گذشت،یک شب که داخل اطاق نشسته بودیم. متوجه شدم خیلی به من خیره شده, علت را از او پرسیدم. آهی از نهاد دل بیرون کشید و گفت: ای کاش شبی که من به منزل شما آمدم به من جواب مثبت نمی دادی و حاضر نمی شدی که با من کنی! 🥀🤍نگذاشتم حرفش را ادامه دهد و سریع وسط حرف هایش پریدم و به ایشان گفتم انتخاب من بوده و هرگز هم از این وضعیت پشیمان نیستم و هر لحظه خدا را می کنم که با یک فرد وارسته ای همچون شما ازدواج کردم. 🕊🌷بعد از اتمام صحبت هایم رو به من کرد و گفت: امیدوارم که مرا حلال کنید، من تا به حال همسر خوبی برای شما نبودم و می دانم که در نبود من همه سختی ها را تحمل می کنی، ولی آرزوی هر زن و شوهری است که در طول زندگیشان در کنار یکدیگر باشند و زندگی آرام و خوبی را برای یکدیگر درست کنند، 🥀🤍ولی چکار می شود کرد، تقدیر ما هم اینطور است و ما مسلمانیم و موظفیم که هر موقع مسئله ای برای اسلام پیش می آید باید از همه چیز خودمان بگذریم و به این دین مقدس خدمت کنیم، خواهش می کنم که شما هم بخاطر اسلام این مشکل را تحمل کنید. من که از حرفهای آقا مرتضی سر در نمی آوردم، فقط یکپارچه گوش شده بودم و سعی می کردم از اعماق وجودم حرف هایش را بشنوم و درک کنم. 🕊🌷حدود یک سال از ازدواجمان می گذشت و هر ماه سابقه نداشت که خبر ایشان زبان به زبان نشود. من که از بس ناراحت می شدم و گریه می کردم و مرتب تصویر شهادت و تدفین آقا مرتضی بسان پرده سینما در جلوی چشمانم نقش می بست. 🥀🤍هر وقت که نامه یا پیغام معتبری از زنده بودنش, یا اینکه خودش می آمد من خیلی خوشحال می شدم. هر وقتی او با مریضی من رو برو می شد می گفت: خدایا من کاری برای شما نکردم خودت حق اینها را برمن کن!بعد رو به من می کرد و می گفت: 🕊🌷تو چرا خودت را اینقدر زجر می دهی، اصلا ناراحت نباش من هر کجا که باشم فکر خودم و شما هستم مرگ هم که دست خداست وقتی خواست بیاید کاری از دست من و شما بر نمی آید. 🥀🤍می گفتم:آقا مرتضی من که دست خودم نیست، بالاخره من هم انسانم و عاطفه دارم. حق دارم که برای مونسم دل بسوزانم و به فکر شما باشم. چطور از من توقع دارید که اصلا به شما فکر نکنم. 🕊🌷حقیقتا چند روزی که ایشان در مرخصی و نزد ما بود من حالم خوب بود, ولی همینکه به منطقه می رفتند دوباره همان حالات روحی به سراغم می آمد و ممکن نبود که مریض نشوم. لذا زمانی که ایشان با این وضعیت من روبرو شد تصمیم گرفت که مرا به اهواز ببرد... ⬅️ ادامه دارد...