eitaa logo
شهدای مدافع حرم
369 دنبال‌کننده
37.2هزار عکس
30.2هزار ویدیو
65 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
با نوجوان شلخته ام چکار کنم؟؟ 💎یکی از مشکلات پدر و مادرها, شلختگی نوجوانان است. والدین از اینکه می بینند مثلا روپوش مدرسه کف هال افتاده یا حوله حمام همان طور خیس کنار در دستشویی یا حمام روی زمین رها شده یا فنجان چایی که از شدت بی توجهی کپک زده- در گوشه اتاق فرزندشان روی زمین افتاده است به شدت عصبانی میشوند. 💢بهتر است ابتدا به یاد دوران نوجوانی خودتان بیافتید. به احتمال زیاد به یاد خواهید آورد که در آن دوران, نظم و ترتیب اهمیت زیادی در زندگی شما نداشته است. 💎حقیقت این است که نوجوانان نمی خواهند با شلختگی های خود شما را آزار دهند گرچه ممکن است باور این حقیقت سخت باشد. درواقع علت اصلی این آشفتگی و شلختگی این است که ذهن و فکر آنها جای دیگری است. یک نوجوان اصرار زیادی دارد و به همان مقدار هم از نگرانی و اضطراب زیادی برخوردار است و پس مانده انرژی احساس اش آنقدر نیست که بتواند در مورد رفتار روزانه اش به قدر کافی دقت کند. که مثلا جوراب کثیفش را در ماشین لباسشویی بگذارد و یا وقتی جوراب تمیز پیدا نکرد پدر ومادرش را مقصر نداند و به آنها پرخاش نکند. اصول کاربردی ارتباط با نوجوان 🔻اصل برخورد مثبت و مثبت فکر کردن در مواجهه با اشتباه نوجوان. نباید به گونه‌ای رفتار کنید که احساس کند میخواهید او را قضاوت یا تنبیه نمایید، بلکه از کلمات و عبارات مثبت استفاده کنید و با تشویق کردن و بیان یکی از ویژگی‌های مثبت فرزندتان، شروع کنید و سپس مطلب اصلی را بازگو کنید. مثلا به او بگویید: «از اینکه بچه‌­ای اهل درس دارم و اخلاق و رفتار خوبی دارد خوشحالم؛ اما اینکه استفاده از تبلت را مدیریت نمیکنی،من وپدرت را نگران کرده است.» 🔻 اصل پرهیز از تحمیل کردن چیزی یا کسی را به نوجوان‌تان تحمیل نکنید. بدترین تحمیلی که به نوجوان‌ها می­‌شود، این است که از او می­‌خواهیم مثل ما باشد یا می‌گوییم وقتی به سن شما بودیم آنگونه رفتار می‌کردیم، آنگونه لباس می‌پوشیدیم و... یادتان باشد دنیا تغییر کرده و بر اساس این تغییرات روحیات و نیازهای ما هم تغییر کرده است. باید به فرزندان اعتماد کرد و به آن‌ها اجازه داد که به تدریج پس از کسب آگاهی لازم بتوانند تصمیم‌گیری در امور زندگی، تحصیلی و شغلی را تمرین کنند. https://eitaa.com/joinchat/3209166866C953145691d
✅ اگر فرزند دارید برخوردهای كودكانه با او نداشته باشید... به حرف‌های او گوش دهید به دغدغه‌هایش توجه کنید نصيحت نكنيد خواهش و التماس نكنيد تهديد نكنيد دستور ندهید در لفافه صحبت نكنيد كنايه نزنيد با نوجوان خود صمیمی باشید، ترتیبی دهید که با هم وقت بگذرانید، اجازه دهید نوجوان شما هم نقشی در تصمیم‌ها داشته باشد، بخشی از مسئولیت کارها با او باشد.
🔹پسرک فلافل فروش حکایت جوانی‌ است که عاشق شد و سیره‌ زندگی او را راهنمای عملی خود قرار داد، طوری که توانست اسوه‌ای حسنه شود در برابر الگوهایی پوشالین که برای و می‌سازد. این کتاب به چاپ بیست و چهارم رسیده‌ و به خوبی توانسته دل مخاطبان کتاب‌باز رو به دست بیارد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔹حیفم اومد نظر یکی از مخاطبان رو نادیده بگیرم. 🔹 بین دو نماز حاج آقا در مسجد دانشگاه از کتاب پسرک فلافل فروش حرف زد و تیکه‌ای از کتاب رو خواند. جذابیت اسمش با موضوع شهدا در ذهنم موند. چند وقت بعد وقتی دنبال کتابی برای خوندن می‌گشتم یاد این کتاب افتادم و شروع کردم به خوندن و خوندن طوری که تقریبا هر زمان خالی را به خوندن کتاب اختصاص می‌دادم. همه کتاب رو که خوندم دوباره خوندمش. انقدر شخصیت این شهید برام جذاب بود که ... . آشنا شدن با شخصیت این شهید برکات زیادی به زندگیم وارد کرد که اولینش راهیان نور بود. بهتون پیشنهاد می‌کنم برای یک‌ بار هم که شده این کتاب رو بخونید. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
یکی میوفته صدتا مرد، برمیخیزن از خونش... یکی میره، میمونن، هم قطارا پای پیمونش... از شلوغ‌ترین بخش‌های گلزار شهدای تهران بود... این همه و آرمان‌هایی که می‌جوشید... و که ادامه دارد... مزار شهریور۱۴۰۲ 🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🇮🇷🌹🥀🇮🇷🥀🌹🇮🇷 دلتنگ گذشت و ایثار مردان جنگم پس از گذشت سالها از پایان تحمیلی و دفاع جانانه ملت ، هر سال در نمی دانم چرا دلم هوای آن روزها را می کند. اشتباه نشه ، دلم هوای نکرده ، بلکه جنگ پدیده ای زشت و نفرت انگیز است که خیلی از عزیزترین دوستانم را از من گرفت ، اما دلم برای آن روزها که فضای ها لبریز از ، همدلی ، و عشق بود تنگ شده ، روزهایی که اول و آخر همه چی فقط بود و . راستش توصیف آن روزها خیلی مشکله و باورش هم برای ندیده های آن ایام سخت ، مثلا تو یکی از شبهای سرد زمستون سال 1360 که 50 تا و جوان بسیجی در منطقه سرپل ذهاب جلوی بعثی ها ایستاده بودیم ، وقتی از کمین چهار ساعته توی برف برمی گشتم فانوس سنگر که بعدها در عملیات رمضان شد را روشن دیدم. گفتم برم سری بهش بزنم ، حدسم این بود که داره می خونه یا و عبادت چون این یکی فقط اهل این مسائل بود. سرم را از پتوی آویزون به ورودی سنگر داخل کردم دیدم گوشه سنگری که تنها جای نشستن درستی هم نداشت کز کرده ، گفتم چرا نمی خوابی ؟ گفت کجا بخوابم ، نگاه کردم که باید خودش را گرم می کرد خیس آب شده ، هرچه اصرار کردم برو بچه ها بخواب رضایت نداد که نداد و گفت اجازه نمی دهم بچه ها را کنی. خیلی جدی گفت: مبادا اینکار را بکنی ، گفتم آخه چرا ، گفت آخه بچه های اون ممکنه از بیدار بشن و او آن شب را تا صبح توی سنگر نشست. حالا وقتی می بینم که راننده دو تا ماشین وسط پیاده شدند و سر اینکه کی زودتر بره با هم کتک کاری می کنند و یا تو صف سر اینکه نوبت منه ، کلی باهم جر و بحث می کنند دلم برای آن روزها خیلی تنگ می شه ، روزهایی که لحظه لحظه اش بود و شیرینی، و و حرف اول و آخر را می زد. 🥀 🇮🇷🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 تیم رفت که یه معبر باز کنه تا نیرو های گردان بتونن یه تک شبانه به دشمن بزنن... از سیم خاردار که گذشتن و وارد میدان مین شدن پای یکی از بچه ها رفت روی مین ... مین منطقه رو روشن میکرد و باعث میشد همه عملیات لو بره،از طرفی بیش از هزار درجه سانتیگراد حرارت داره و کلاه آهنی رو حتی میکنه... حتی نمیشه بهش نزدیک شد تا بقیه رفتن فکری کنن دیدن این غیرتی که سوختن رو از مادر یاد گرفته خودش فورا دست به کار شد... کلاهش رو انداخت روی مین و خوابید روش شکمش آب شد، بدنش میجوشید... هم آب شد اشک گوشه ی ما و گوشه ی لب او... معبر زده شد و با موفقیت انجام شد... شادی روح و 🌹 🕊🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🌼🌺🍀🌺🌼🇮🇷 🌹 🌹 که بر بازوی او بوسه زد . مردانِ را مردان می‌شناسند . وقتی این مصاحبه از تلوزیون پخش شد ، هم آن شب مصاحبه او را از سیما تماشا می‌کند و دستور می‌دهد تا این را به محضر او ببرند . 🌹🕊 🕊🌹 شادی روح و 🇮🇷🕊🇮🇷 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 تیم رفت که یه معبر باز کنه تا نیرو های گردان بتونن یه تک شبانه به دشمن بزنن... از سیم خاردار که گذشتن و وارد میدان مین شدن پای یکی از بچه ها رفت روی مین ... مین منطقه رو روشن میکرد و باعث میشد همه عملیات لو بره،از طرفی بیش از هزار درجه سانتیگراد حرارت داره و کلاه آهنی رو حتی میکنه... حتی نمیشه بهش نزدیک شد تا بقیه رفتن فکری کنن دیدن این غیرتی که سوختن رو از مادر یاد گرفته خودش فورا دست به کار شد... کلاهش رو انداخت روی مین و خوابید روش شکمش آب شد، بدنش میجوشید... هم آب شد اشک گوشه ی ما و گوشه ی لب او... معبر زده شد و با موفقیت انجام شد... شادی روح و 🌹 🕊🥀