eitaa logo
اشعار ناب آیینی
29هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
64 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر خدا به زمین مدینه جان می‌داد و یا به آن در و دیوارها دهان می‌داد كه جای من بسرایند از غریبی تو شنیدن غزلی كوه را تكان می‌داد خدا نخواسته حتماً و گر نه می‌دانم كه از شنیدن یك شعر، كوه جان می‌داد پس از علی شایع بود كه شبانه هنوز غریبه‌ای به یتیمان كوفه نان می‌داد غریبه‌ای كه اگر دیگران غمش دادند همیشه شادی خود را به دیگران می‌داد غریبه‌ای كه تو بودی و مثل بغض علی گلوی تو خبر از زخم و استخوان می‌داد درون خانۀ خود تا غروب كردی آه به غربت تو لب آفتاب اذان می‌داد... شهاب‌های جهان می‌شدند خون جگرت زمین اگر كه غمت را به آسمان می‌داد پر ملائكه تابوت را بغل می‌كرد اگر كه بدرقۀ تیرها امان می‌داد شبیه آتش ماندی به زیر خاكستر زبانه‌های تو را كربلا نشان می‌داد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شعله ها بر چهره ام با خنده جا انداختند دخترت را کعب نی ها از صدا انداختند بر نمی خیزم به پای تو، دلیلش را نپرس چند جا، پای مرا با کینه جا انداختند جای موهای سرم می سوخت اما شامیان سنگ و آتش بر سرم جای دوا انداختند بر غرور عمه ام برخورد وقتی دشمنان با تکبر پیش ما ظرف غذا انداختند خسته ام، سردرد دارم، پیکرم درهم شده بس که من را از بلندی، بی هوا انداختند گفته بودم چادرم نه... زیورم را می دهم از لج من چادرم را زیر پا انداختند من بدون روسری خیلی خجالت می کشم تو خبر داری چه شد؟! آن را کجا انداختند؟! چشم بر من بسته ای، دیگر نمی خواهی مرا؟!  آخرش دیدی که از چشمت مرا انداختند؟! من شفا دیگر نمی خواهم، مرا هم می بری؟! حال که دردانه ات را از بها انداختند http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_مجتبی_علیه‌السلام نان کریمی حسن را خورد تاریخ روز وداعش را ز خاطر بُرد تاریخ هفتِ صفر روز غم و حزنی عظیم است مَردم... زمان داغ آقایی کریم است #محمد_جواد_شیرازی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نشستم گوشه‌ای از سفرۀ همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت‌هایت حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ خاتم پیغمبران واشد به تحسینت تو دینِ تازه‌ای آورده‌ای از دیدِ این مردم که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت مُعزّ المؤمنین خواندن مُذلّ المؤمنین گفتن، اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت، برای تو چه فرقی دارد، ای والتین و الزیتون که می‌چینند مضمون آسمان‌ها از مضامینت بگو با آن سفیرانی که هرگز برنمی‌گشتند خدا واداشت جبرائیل‌هایش را به تمکینت بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت تو را پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت درون خانه هم محرم نمی‌بینی، تحمل کن که می‌خواهند، ای تنهاترین! تنهاتر از اینت تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می‌آمد آن‌که نامش را نخواهم برد برای آن‌که عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می‌گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد چه می‌شد مثل مادر نیمۀ شب بود تدفینت صدایت می‌زند اینک یتیمت از دل خیمه که او را راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ همان دستی همان دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم‌هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفرۀ همواره رنگینت http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اخم شیطان باز می گردد تبسم می شود جعده بعد از زهر درگیر توهم می شود آتش سَم است اما پشت درب خانه نه پشت درب سینه ات لبریز هیزم می شود آرد خواهد شد تمام استخوان هایش ولی باز دستاس است که لبریز گندم می شود زهر در واقع برایش جرعه ای از کوثر است آن که لحظه لحظه پیر از حرف مردم می شود باز اول می شوی بر دیدن مادر ولی خواهرت مثل گذشته باز دوم می شود گل فرستادم به تابوتت ولیکن گل که هیچ تیر بین تیرهای آمده گم می شود از حسن تا کربلا آن کوچه خواهد گشت دشت بر تن قاسم بدین ترتیب سَم٬ سُم می شود http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تو سرو بودی و حالا خمیده ای تنها به دوش ، بار مصیبت کشیده ای تنها اگر که پیر شدی ، علتش ز کودکی است چها گذشت به کوچه ! چه دیده ای تنها ؟ کسی ندیده به جز مادرت که دنبالش پی مسیر پر از خون دویده ای تنها کسی ندیده بجز خواهرت که هر شب را به های های ز خوابت پریده ای تنها نکشت زهر تو را خاطرات مادر کشت کنون به بستر مرگ آرمیده ای تنها چه زخم های زبانی که خورده ای در جمع چه طعنه ها که به جانت خریده ای تنها میان شهر اگر ناسزا نثارت شد میان خانه ی خود هم شنیده ای ، تنها ز دست همسر خود جای آب و شیر و غذا دو کاسه زهر هلاهل چشیده ای تنها به هر نفس زدنت پاره ی جگر ریزد درون طشت بلایی که چیده ای تنها دل تو رفت از این طشت خون به طشت شراب کجای قصه ی سر را تو دیده ای تنها دل تو رفت به گودال کشته ای مظلوم کنار پیکر در خون تپیده ای تنها دل تو رفت در آن خیمه های شعله نشین که سوخت دامن زینب ، رشیده ای تنها دل تو رفت به شهری که می زدند ز بام هماره سنگ به راس بریده ای تنها http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باید دوباره خیمه ی غم دست و پا کنیم پرچم، کُتل، کتیبه، علم دست و پا کنیم بعد از دو ماه گریه به ارباب بی کفن اشکی برای شاه کرم دست و پا کنیم بوی (حسن) وزیده ز اشعار محتشم وقتش رسیده لوح و قلم دست و پا کنیم «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» یعنی نوای (واحسنم) دست و پا کنیم باید مقدمات سفر تا مدینه را حتی شده به رنج و الم دست و پا کنیم آنجا بساط روضه ی مردی کریم را در کوچه ها قدم به قدم دست و پا کنیم طرح ضریح فرشچیان باشد و سپس یک نقشه هم برای حرم دست و پا کنیم وقتی که سفره دار، کریم است بهتر است کیسه برای سیم و دِرم دست و پا کنیم امشب خدا برای حسن سینه می زند باید زمینه، نوحه، دو دم دست و پا کنیم طشتی برای شاه غریبی که ناله زد: «می سوزد از ستم جگرم» دست و پا کنیم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پر کشیدم در هوای با صفای مجتبی که رها می گردم امشب در هوای مجتبی جای معنای کرم نام حسن باید نوشت حاتم طایی گدای دست های مجتبی پابه پای فاطمیه باید ای اهل بکاء بیشتر گریه کنم پای عزای مجتبی در قیامت مستحق لطف زهرا و علیست عاشقی که دل سپرده بر ولای مجتبی روبه راهم می کند در گوشه ی "باب الجواد" فکر "باب القاسم"صحن و سرای مجتبی خاطرات کوچه ای باریک... داغ فاطمه س مانده روی خاک کوچه ردّپای مجتبی زهر مثل خنجری از حنجرش خون می مکید گوشه ی حجره به پا شد کربلای مجتبی یاکریمم بر فراز قبر آقایی کریم التماس دست های خالی مایی کریم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
⚫️ یا امام #حسن (ع) ... 🍂 هر چند، چهل سال کشید از دل آه آنقدر، که شد رشته‌ی عمرش کوتاه اما نمکِ روضه‌‌اش آخر این شد « لا یَوْم، کَیَوْمِکَ اباعَبدالله » ... #یا_امام_حسن_مجتبی_ع #لا_یوم_کیومک_اباعبدالله #رضا_قاسمی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ اینو گذاشتم تا دل اونهایی که نمیتونن امسال برن بیشتر بشکنه.آخه دل شکسته رو خوب میخرن😭😭😭 #انشاءالله_ازقافله اربعین جانمونیم😭🙏 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
    از ازل در طَلَبَت چشم ترم گفت حسين هركجا بال زدم، بال و پرم گفت حسين مادرم داد به من درس محبت اما من حسيني شدم از بس پدرم گفت حسين شيره ي مِهر ِ تو خون شد به رگم شد جاري خونِ دل اشك شد و در نظرم گفت حسين تا گُل ِ نام تو واشد به لبم، باز پدر گفت شكر تو خدايا پسرم گفت حسين هرچه دارم همه از لطف پدر بود كه او عوض ِ قِصه به بالين ِ سرم گفت حسين اين عجب نيست كه يك بنده بَرَد نام ِ تورا كه خدايِ ازل ِ دادگرم گفت حسين تيغ ها نوحه يِ خون از لبشان جاري شد تا در آن لحظه كه بانويِ حرم گفت حسين گفتم اي عشق مرا دستِ نياز است دراز طلبِ خويش به نزدِ كه برم گفت حسين " http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🔅امام #صادق(ع) از یکی از یارانش پرسید: 🔺چندبار حج رفته‌ای؟ گفت: نوزده حج. امام فرمود: آن را به بیست حج برسان تا ثواب یکبار زیارت حسین(ع) برایت نوشته شود. 📚 کامل الزیارات ص۱۶۲ #حب_الحسین_یجمعنا http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7