eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.4هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
987 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
آهای شهید بی پلاک خورشید رفته زیرخاک به عاشقای سینه چاک سلام ما رو برسون * فریاد عشق بی صدا مسافر راه خدا به کاروان شهدا سلام ما رو برسون * صاحب معراج رفیع تویی برای ما شفیع آهای مسافر بقیع سلام ما رو برسون * وقتی که با اشک روون می ری پیش قامت کمون به فاطمه مادرمون سلام ما رو برسون * آهای شهید جون به کف قربونی عشق و هدف وقتی می ری سمت نجف سلام مارو برسون * فانی عشق ازلی مدافع راه ولی بروبه بابامون علی سلام مارو برسون * حالا که با امام رضا داری میری به کربلا برو به امید خدا سلام ما رو برسون * تو رو به جون فاطمه حالا که جای ما همه می ری کنار علقمه سلام ما رو برسون * به شاه و به برادرش به پیکر مطهرش به اون سه ساله دخترش سلام مارو برسون * به لاله های پرپرش به اکبر و به اصغرش به بچه های خواهرش سلام مارو برسون 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باز در کوچه های شهر رضا، عطر یاس سپید آوردند شانه بر شانه روی بال نسیم، تا حرم شش شهید آوردند شش پرستوی عشق شش سیمرغ، شش گل لاله شش گل مریم شش ذبیح اله منای حسین، شش ابر مرد شش مسیحا دم یادگار قیام عاشورا، پیرو خط میثم تمار جلوه استقامت و مردی، آینه دار همت و ایثار افتخار همیشه تاریخ، روشنی بخش محفل جانها سر به دار ولایت حیدر، سرفراز تمام میدانها روح تفسیر من قضی نحبه، مرد پیکار روز و زاهد شب مثل زهرا مدافع حیدر مثل عباس حامی زینب عاقبت مثل لاله سرخی، هم نوا با نسیم صحرا شد مثل حر و زهیر و جون و حبیب، میهمان عزیز زهرا شد از سفر آن سفیر خوش عهدی، سوی خانه دوباره باز آمد مثل خورشید بود وقتی رفت، لیک مثل ستاره باز آمد او به تکلیف خود عمل کرد و مانده این بار روی شانه ما وای بر حال ما اگر روزی، بشود رهبر عزیزمان تنها 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در گوشه اي از خاك كم كم جات پيدا شد كم كم سرت، دستت، پلاكت ، پات پيدا شد برداشتم از خاك آرام استخوانت را كم كم زواياي رشادت هات پيدا شد پيچيد عطر ياس از دور و برت وقتي يك تكه از سربند يا زهرات پيدا شد گودال، تركش، تير، جسم بي كفن، غربت مصداق هاي ظهر عاشورات پيدا شد چشم انتظاران مسافرهاي بي برگشت! در لابه لاي خاكها سوغات پيدا شد ... عطر عجيبي در مشام كوچه ها پيچيد در شهر دود آلود بوي كربلا پيچيد ... تو آمدي حال و هوامان كربلايي شد بوي خدا پيچيد، دل هامان خدايي شد غيرت به جوش آمد تمام شهر شد جبهه الحق و والانصاف چه حال و هوايي شد!؟ آري هواي جبهه را سوغات آوردي آري عجب شوري، چه شوقي، ماجرايي شد!؟ خاك شلمچه بر سر اين شهر سيماني دردت به آن جاني كه دردش بيحيايي شد تو آمدي جريان شعر از دست من در رفت تو آمدي اوضاع شاعر ماورايي شد ... آنسوي قصه مادري فرتوت پيش آمد با گام لرزان تا دم تابوت پيش آمد ... تابوت را يك آن، به گهواره بدل كرد و مثل همان ايام، كودك را بغل كرد و بند كفن را مثل قنداقه به هم پيچيد يك لحظه طعم خاطراتش را عسل كرد و تا در كوير چشم هايش اشك جاري شد بغض معما گونه اش را گريه حل كرد و قنداقه را محكم به روي سينه اش چسباند هي خواند و گوشش را پر از خيرالعمل كرد و مادر همه ناگفته ها را گفت با فرزند مادر تمام گفته هايش را غزل كرد و ... برگشت به تاريخ اعزام پسر مادر يك هفته قبل از كربلاي چار، پشت در... ... بار سفر را بستي آخر دست حق يارت پرواز كن مثل كبوتر دست حق يارت اسفند، قرآن، آش نذري، آبِ پشت پات چشم حسودت كور مادر دست حق يارت قربان قدت، مرد جنگم، در شب حمله مثل علي(ع) در بدر و خيبر دست حق يارت مادر فضاي جبهه وقتي مثل عاشوراست با پا نه! بايد رفت با سر دست حق يارت بخشيده در راه خدا را پس نميگيرند شيرم حلالت باد مادر دست حق يارت ... مادر مگر دل كند از تابوت فرزندش پيوست در پايان قصه، دل به دلبندش... 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به سیل اشک باید شست راه کاروان ها را  هنوز از جبهه می‌آرند تابوت جوان‌ها را  کدامین کاروان آهنگ یوسف با خودش دارد  غم ابرو کمان ها می‌نوازد قد کمان‌ها را  نه پیراهن به تن مانده نه بوی پیرهن مانده  امان از این چنین داغی که می‌برّد امان‌ها را  به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی  دریغا دیر فهمیدیم آن خط و نشان‌ها را  به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودند  همانانی که با خود می‌برند این استخوان‌ها را  اگر دریا نمی‌گنجد به کوزه با چه اعجازی  میان چفیه پیچیدند جسم پهلوان‌ها را ؟ خبر دادند یوسف‌ها به کنعان باز می‌گردند  ندانستیم با تابوت می‌آرند آنها را  به روی شانه لرزان مردم یک به یک رفتند  خدا از شانه مردم نگیرد این تکان‌ها را 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7