eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28.6هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
60 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چون آمده‌ای در این بیابان حاصل چون بیخبران مباش از خود غافل گامی میزن به قدر طاقت منشین کاسودهٔ خفته دیر یابد منزل - دیوان شمس - رباعیات - رباعی شمارهٔ ۱۰۹۲ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از جرم گل سیاه تا اوج زحل کردم همه مشکلات کلی را حل بگشادم بندهای مشکل به حیل هر بند گشاده شد به جز بند اجل - رباعیات - رباعی شمارهٔ ۱۱۹ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آن سست وفا که یار دل سخت منست شمع دگران و آتش رخت منست ای با همه کس به صلح و با ما به خلاف جرم از تو نباشد گنه از بخت منست - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شمارهٔ ۱۹ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خاموش مراز گفت و گفتار تو کرد بیکار مرا حلاوت کار تو کرد بگریختم از دام تو در خانهٔ دل دل دام شد و مرا گرفتار تو کرد - دیوان شمس - رباعیات - رباعی شمارهٔ ۶۴۷ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
📝 به دوری تو شبی روز کرده‌ام که غمت چو صبح بر سرم آمد، نمی‌شناخت مرا... . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
📝 عافیت خواهی، نظر در منظرِ خوبان مکن ور کنی بدرود کن خواب و قرارِ خویش را . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امشب غزل! مرا به هوایی دگر ببر تا هر کجا که می‌بردت بال و پر ببر تا ناکجا ببر که هنوزم نبرده‌ای این بارم از زمین و زمان دورتر ببر اینجا برای گم شدن از خویش کوچک است جایی که گم شوم دگر از هر نظر ببر آرامشی دوباره مرا رنج می‌دهد مگذار در عذابم و سوی خطر ببر دارد دهان زخم دلم بسته می‌شود بازش به میهمانی آن نیشتر ببر خود را غزل، به بال تو دیگر سپرده‌ام هرجا که دوست داری‌ام امشب ببر ببر . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای جماعت حرم عشق، حسین است حسین نغمه‌ی زیر و بم عشق، حسین است حسین راهِ عشق است و پر از پیچ و خم بسیار است بلدِ پیچ و خم عشق، حسین است حسین گر به عشق تو بگیرند مرا، خواهم گفت اولین متّهم عشق، حسین است حسین! شرط اوّل قدم عقل، حسن بود حسن شرط اوّل قدم عشق، حسین است حسین عَلم از دست علمدار نخواهد افتاد که امیر عَلَم عشق، حسین است حسین اربعین، کرب‌و‌بلا، ساقی شیرین رطبِ چایی تازه‌دم عشق، حسین است حسین! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کجاست هیبت جنت به هیبت حرمت؟ کجاست پهنه‌ی دریا به وسعت کرمت؟ خوشا به من! که از آن دم که چشم وا کردم نگاه شوق من افتاده است بر علمت ز کودکی ته صف ایستادم و شادم که بوده‌ام یکی از ساکنان شهر غمت بشارت پدرم بود آخرش یک روز به دیده‌ی تر عشاق می‌رسد قدمت به اشک روضه دعا کرده مادرم من را که یا حسین! نیفتاده نامم از قلمت نخواه خشک شود ذوق شاعرت، ارباب! شفا بده به من امشب، به حق محتشمت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خوش آن دلی که گذر سوی کربلا بکند مس وجود از آن خاک، کیمیا بکند خوش آن نسیم که از خاک نینوا آید خوش آن غریب که منزل به کربلا بکند هوای باغ بهشت است، خاک کوی حسین وطن، خوش آن‌که در آن خاک جان‌فزا بکند اگر مَلَک به کف آرد، غبار روضۀ او به چشم خویشتن آن خاک، توتیا بکند غلام همّت آنم که در محبّت دوست تن و سر و زن و فرزند و جان، فدا بکند چو بهر ما، سر و فرزند و جانِ شیرین داد ز آب شور، دریغ از چه چشم ما بکند؟ چه کم شود ز جلال حسین؟ اگر روزی ز لطف، گوشۀ چشمی سوی «هما» بکند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای روضه نشستیم و روضه‌خوان آمد صداگرفته و غمگین و ناتوان آمد نشست و گفت سلامٌ علیکَ یا عطشان سلام حضرت لب تشنه! روضه‌خوان آمد سلام حضرت شیب الخضیب! مقتل‌ها نوشته‌اند چه بر روزگارتان آمد نوشته‌اند مقاتل که ظهر روز دهم چه روضه‌ها که از این داغ بر زبان آمد سه سیب را، سه هدف را، سه تیر کافی بود سه بار حرمله هربار با کمان آمد نوشته‌اند که شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش در فغان آمد نوشته‌اند مقاتل که عصر عاشورا بلند مرتبه‌ای خسته، نیمه‌جان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی بریده باد زبانم ولی سنان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی به قصد حنجره‌ات شمر همچنان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی میان هروله زینب دوان دوان آمد یکی به دشنه تو را زد‌، یکی به نیزه؛ ولی یکی به قصد تبرک عصا زنان آمد هنوز داخل گودالی و تنت بر خاک رسید خولی و در دشت بوی نان آمد برای بردن انگشتر غنیمتی‌ات همین که غائله خوابید، ساربان آمد . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7