eitaa logo
اشعار ناب آیینی
29هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
64 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
سکوت عین سکوت است، بی همانند است که پیشوند ندارد، بدون پسوند است زبان رسمی اهل طریقت است سکوت سکوت حرف کمی نیست، عین سوگند است زمین یخ زده را گرم می کند آرام سکوت، معجزه ی آفتاب تابنده است سکوت پاسخ دندان شکن تری دارد سکوت مغلطه ها را جواب کوبنده است سکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام است سکوت پند و نصیحت، سکوت لبخند است سکوت کرد علی سال های پی در پی همان علی که در قلعه را ز جا کنده است همان علی که به توصیف او قلم در دست مردّدم بنویسم خداست یا بنده ست علی به واقعه جنگید با زبان سکوت که ذوالفقار علی در نیام برّنده است علی به واقعه کار مهم تری دارد که آیه آیه کتاب خدا پراکنده است از آن سکوت چه باید نوشت؟ حیرانم! از آن سکوت که لحظه به لحظه اش پند است از آن سکوت که در عصر خود نمی گنجد از آن سکوت که ماضی و حال و آینده است از آن سکوت که نامش عقب نشینی نیست از آن سکوت که هنگام جنگ ترفند است از آن سکوت که دستان حیله را بسته و دور گردن فتنه طناب افکنده است سکوت کرد علی تا عرب خیال کند ابو هریره به فن بیان هنرمند است 🔹اشعارناب آئینی🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خانه با رفتنت ای یار به هم ریخته است شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است پدرم نبض زمان بودی و با رفتن تو سحر و روزه و افطار به هم ریخته است هرکسی دید پدر، حال مرا گفت به خویش: دختر فاطمه بسیار به هم ریخته است بستر خالی تو گوشۀ این خانه پدر علتی شد که پرستار به هم ریخته است بودنت مایۀ آرامش و آسایش بود حال با رفتن تو کار به هم ریخته است حَسَن غمزده را بیشتر از زخم سرت قصۀ سینه و مسمار به هم ریخته است حرفی از کوچه نباید بشود پیش حسین چون که با گفتنش هر بار به هم ریخته است صحبت از کوفه و بازار و اسیری کردی از همان لحظه علمدار به هم ریخته است گفته ای کوفه میارند مرا طوری که همه ی کوچه و بازار به هم ریخته است 🔹اشعارناب آئینی🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به خون شستند بیت ذات پاک حق تعالی را الا ای اهل عالم عاقبت کشتند مولا را چه دیدید از علی جز مهربانی مردم دنیا چرا کشتید آن تنهاترین تنهای دنیا را شما با کشتن مولا امیرالمؤمنین کشتید محمّد را علی را انبیا را بلکه زهرا را بگرد ای ماه از خون جگر اخترفشانی کن خبرکن زین مصیبت چاه و نخلستان خرما را الا ای داغداران علی آیید در کوفه تسلا در غم مولا دهید آن پیر اعما را ز پا افتاد با رخسار خونین بت‌شکن مردی که در بیت خدا بگذاشت بر دوش نبی پا را فلک یک زخم بر فرق امیرالمؤمنین دیدی ندیدی بر دل مجروح او زخم زبان‌ها را؟ طبیبا جای مرهم اشک ریز از دیدگان خود علی از دست رفته کن رها دیگر مداوا را علی روز ولادت بوسه زد بر دست عباسش شب قتل علی عباس بوسد دست بابا را اگر آلوده‌ای «میثم» چه غم داری علی داری خدا بخشد به روی غرقه در خون علی، ما را 🔹اشعارناب آئینی🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امشب صدای نالۀ، مولا نیامد تنهای شهر خویش در صحرا نیامد امشب تمام نخل های کوفه مردند آب از سرشک دیدۀ مولا نخوردند امشب به هر ویران سرا با اشک خونین طفل یتیمی سفره ای را کرده رنگین ای نخل ها معشوق صحرا را ندیدند ای چاه ها آیا صدایش را شنیدید؟ بیمار درد و غم، طبیبت را چه کردی ای پیر نابینا، حبیبت را چه کردی؟ ای باخبر از درد خاموشان کجائی ای مشعل بزم فراموشان کجائی امشب به چاه کوفه دادت را نگفتی حتی اذان بامدادت را نگفتی فزت و رب الکعبه ات در گوش مانده امشب چراغ مسجدت خاموش مانده افلاکیان ذکر علی با هم گرفتند مرغابیان هم تا سحر ماتم گرفتند طفلی که دیشب تا سحرگاهان نخفته ویرانه را با اشک خونین ترک گفته از هر کسی جویای احوال تو می گشت در کوچه های کوفه دنبال تو می گشت کامش گرسنه جان پاکش از بدن سیر در دست های خالی اش ظرفی پر از شیر رنگش چو مهتاب شب از صورت پریده در ظرف شیرش گشته جاری اشک دیده او پشت در پیوسته با تو راز میکرد تو مرغ روحت از بدن پرواز میکرد دردا که از فرق تو خون بر خاک دادند پیشانیت را تا به ابرو چاک دادند اعمال صبح قدر را آغاز کردند از فرق خونین تو قرآن باز کردند با آنهمه خوبی که عمری از تو دیدند سر و قدت را از ستم در خون کشیدند در سجده حقت را ادا کردند افسوس فرق منیرت را دو تا کردند افسوس آهت شرر بر قلب سنگ خاره میزد خون از سر نورانیت فوّاره میزد ای کشته در محراب از فرط عدالت خوش بر شما دادند پاداش رسالت از تیغ زهر آلوده و از ضرب سیلی روی تو گلگون، روی زهرا گشت نیلی روزی که با هم در سقیفه عهد بستند فرق تو و پهلوی زهرا را شکستند تشییع تو تشییع زهرا شد شبانه هم دفن تو هم دفن او شد مخفیانه این راز در دامان صحرا بود مخفی هم دفن تو هم دفن زهرا بود مخفی قبر تو ای تا صبح روز حشر مظلوم آخر برای دوستانت گشت معلوم دردا که یاران عقدۀ دل وانکردند چون قبر زهرای تو را پیدا نکردند اینک زجا خیز و به جسم شیعه جان ده آن تربت گم گشته را بر ما نشان ده 🔹اشعارناب آئینی🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امشب مرا دعانکني دير مي شود از غصه ام رها نکني دير مي شود آقا مريض معصيتم اين شب عزيز درد مرا دوا نکني دير مي شود این لحظه های آخر احیا مرا بخوان حالامرا صدا نکني دير مي شود يک امشبي بیاد تو هستم اگر مرا با خويش آشنا نکني دير مي شود امشب ز سوز ناله خود بين روضه ها جان مرا فدا نکني دير مي شود سردار نه سياهي لشکر که مي شوم من را اگر سوا نکني دير مي شود تقدير من به دست شما مي خورد رقم گر حاجتم روا نکني دير مي شود آقا بجان فاطمه امشب اگر مرا راهي کربلا نکني دير مي شود یک جرعه اشک روضه برای تبرکی مهمان اگر مرا نکنی دیر می شود *** آه از دمی که باد سیاه خزان وزید خون از کنار معجر دردانه ای چکید 🔹اشعارناب آئینی🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شب راه مي سپرد و علي بي قرار بود گويي به عرش فاطمه چشم انتظار بود چشمان خويش را فلک از ترس بسته بود کوفه به خواب نيمه شب خود دچار بود آن شب پريده بود زچشمان کوفه خواب  از بس که ناله هاي زمين غصه دار بود خورشيد نيز حوصله روز را نداشت   غمگين و دل شکسته پس کوهسار بود آري! غروب زخمي خورشيد کعبه بود   آري خزان پرپر باغ بهار بود شب بود و تيغ هاي شهاب آخته ولي خورشيد کعبه سوي افق رهسپار بود عشق و صفا و مستي و اشک و غبار آه انگار روز موعد پروردگار بود آري طلوع بود و هواي غروب داشت   اسب ولايت علوي بي سوار بود "والعصر" بود و صوت "لفي خسر" مي رسيد يک مرد زان ميانه فقط رستگار بود وقتي که سرخ گشت سر تيغ آن پليد   پيراهني سياه تن ذوالفقار بود با گونه هاي سرخ فلق مي دميد صبح   صبحي که از طلوع خودش شرمسار بود برق شجاعتش پس تيغش نهفته بود    شمس عدالت از افقش آشکار بود تنها به چاه بايد از اين درد گريه کرد  اين درد را که قاتل او روزه دار بود 🔹اشعارناب آئینی🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مسجد، خموش و شهر پر از اشک بی‌صداست ای چاه خون گرفتۀ کوفه علی کجاست؟ ای نخل‌ها که سر به گریبان کشیده‌اید امشب شب غریبی و تنهایی شماست دل‌ها تمام، خیمه آتش گرفته‌اند صحرای کوفه شام غریبان کربلاست امشب علی به باغ جنان پیش فاطمه است اما دل شکسته او در خرابه‌هاست سجاده بی‌امام و زمین‌ لاله‌گون ز خون مسجد غریب مانده و محراب، بی‌دعاست باید گلاب ریخت پس از دفن، روی قبر امشب گلاب قبر علی اشک مجتباست تو از برای خلق جهان سوختی علی! اما هزار حیف که دنیا تو را نخواست ای چاه کوفه اشک علی را چه می‌کنی دانی چقدر قیمت این در پربهاست؟ باید به گریه گفت: علی حامی بشر باید به خون نوشت: علی کشته خداست هر لحظـه در عزای علی تا قیام حشر «میثم» هزار بار اگر جان دهد رواست 🔹اشعارناب آئینی🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
این چشم ها به راه تو بیدار مانده است چشم انتظارت از دم افطار مانده است برخیز و کوله بار محبت٬ به دوش گیر سرهای بی نوازش بسیار مانده است با تو چه کرده ضربه آن تیغ زهردار مانند فاطمه تنت از کار مانده است آنقدر زخم ضربه دشمن عمیق هست زینب برای بستن آن زار مانده است آرام تر نفس بکش٬ آرام تر بگو چندین نفس به لحظه دیدار مانده است از آن زمان که شاخه ی یاست شکسته شد چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است سی سال رفته است٬ ولی جای آن طناب بر روی دست و گردنت انگار مانده است می دانی ای شکسته سر آل هاشمی تاریخ٬ زنده در پی تکرار مانده است از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست باقی آن برای علمدار مانده است 🔹اشعارناب آئینی🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به نام خدا شاخص های شناخت شعر و مداحی سالم شناخت ذهن، زبان ونحوه بیان مقصود از ذهن و زبان در شعر و مداحی نکته یکم: هر مداح و شاعر واقعی و به طور کلی هر هنرمندی هر اتفاق و هر روشی که در اثر هنری اش جلوه می کند، خالی از این دو بخش خارج نیست: هم توانایی و مهارتهای فنی خویش را نشان می‌دهد؛ هم دارایی هایش را در حوزه های مختلف علمی نشان می‌دهد. «توانایی»، عبارت است از بروز هرآنچه که ابتدا در «ذهن» و بعد در «زبان» و نهایتاً در بیان(نحوه ارائه اثر) مشاهده می‌شود. پشتوانه این توانایی ها، همان «دارایی»هاست؛ یعنی علوم مرتبط با آن هنر. نکته دوم: مقصود از ذهن: شناخت یا مجموعه‌ تجربیات علمی، اجتماعی و فنی هنرمند در یک حوزه از دیگر هنرمندان است. به عبارت دیگر، ذهنیت و شناخت یا تصور شما در باره هرآنچه که در اطراف خویش دیده و شنیده‌اید و در ذهن و حافظه‌ خویش با آن کلنجار داشته و به نتیجه‌ای رسیده‌اید. به عنوان مثال، اگر نام یک مداح به میان آید یا شاعری خاص و معروف، مجموعه‌ای از هنرها و توانایی‌های ایشان به ذهن شما می‌آید؛ مثلا در مداحی، لحن، شیوه روضه خواندن و به عبارت دقیق و علمی، سبک او به ذهنتان می‌آید، چون شما مستمع اجرای او بوده‌اید، زیرا ابتدا خوب شنیده‌اید و بعد در ذهنتان خوب حلّاجی کرده‌اید و به جمع‌بندی رسیده‌اید و آن جمع‌بندی می‌شود آن شاخص‌هایی که شما از آن مداح دارید که به آن همان«سبک» می‌گوئید. پس اگر یک مداح یا شاعر، ذهنیت دقیق و کامل از الگوها در ذهن خود نداشته باشد در مرحله‌ی بعدی یعنی زبان(که عبارت است از ایجاد ارتباط) به مشکل برمی‌خورد. این بحث ادامه دارد.... 🔹اشعار ناب آیینی🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دامنم آلوده شد گرچه ز دنيا دوستى جان به قربانت كه بخشيدى مرا با دوستى ناسپاسم، ناپسندم، نارفيقم، يا رفيق از تو امّا من نديدم چيزى اِلّا دوستى مى توانستى بسوزانى، نسوزاندى مرا اى فداى مهربانى ات كه حقّا دوستى در جوابت يا لجاجت كرده ام يا سركشى در جوابم يا محبّت مى كنى يا دوستى يا زمين گيرند مردم يا زمينم مى زنند تو بلندم ميكنى، يارب تو ما را دوستى واقعاً ناراحت از قهر و عِتابت نيستم ميشود محكمتر اصلاً بعدِ دعوا، دوستى رو به قبله سجده آوردم، نجف لبّيك گفت حق پرستى بس خلاصه شد به مولا دوستى وصف مجنون بودن من را بپرس از فاطمه در ميان قوم مشهورم به ليلا دوستى دوستانت گر شهيدان حريم زينب اند فاصله داريم ما بيچاره ها تا دوستى از گناهت كم نكردى، كربلايت دير شد اى دلى كه ادّعا دارى كه آقا دوستى ميشود فهميد از بابُ الحسينِ محشرت بيشتر از ديگران با سينه زنها دوستى از بُنَىَّ گفتن زهرا دلِ گودال ريخت تا قيامت تر شده هر چشمِ زهرا دوستى 🔹اشعارناب آئینی🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دردم مداوا می‌کنی مثل همیشه عقده ز دل وا می‌کنی مثل همیشه   آئینه زیبا می‌شود با یک نگاهت دل را تو شیدا می‌کنی مثل همیشه   دروازۀ لطف و کرم را می‌گشایی وقتی که لب وا می‌کنی مثل همیشه   از گوشۀ چشمت کَرَم می‌ریزد آقا از بس که غوغا می‌کنی مثل همیشه   پروندۀ اعمال ما گر چه سیاه است می‌دانم امضا می‌کنی مثل همیشه   دل مرده‌ام اما تو با یک گوشه چشمی کار مسیحا می‌کنی مثل همیشه   بهر ظهور خود چرا ای یوسف عشق امروز و فردا می‌کنی مثل همیشه   تو مثل بابایت علی غم‌های خود را با چاه نجوا می‌کنی مثل همیشه   تو مثل زهرا مادرت از بس که خوبی با ما مدارا می‌کنی مثل همیشه   شب‌های جمعه کربلا همراه مادر تو روضه بر پا می‌کنی مثل همیشه 🔹اشعارناب آئینی🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دست بر سینه می نهد هر کس به زیارت مجال می یابد فاطمه لیک هر شب جمعه در حرم دست بر کمر دارد 🔹اشعارناب آئینی🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7