eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
982 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی معمای ادب را با همین ابیات حل کردی رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو میان اهل عالم در وفا ضرب‌المثل کردی فرستادی به قربانگاه اسماعیل‌هایت را همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی چه شیری داده‌ای شیران خود را که شهادت را درون کامشان شیرین‌تر از شهد و عسل کردی رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد به تیغ اشک خود، اعرابشان را بی‌محل کردی   ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مویم که شد سفید فدای سرت حسین عباس من فدای علی اکبرت حسین گفتم به آب لب نزند تا تو تشنه ای در آب بود فکر تو آب آورت حسین گفتم سکینه جان ، عمویت را حلال کن شرمنده ام هنوز هم از دخترت حسین از چار نازنین پسرم یک سپر رسید با کاروان غمزده خواهرت حسین اینجا همه زگریه من گریه می کنند اما تو خنده شد به دو چشم ترت حسین این گریه ها برای دو دست بریده نیست گریم به دست بسته دو خواهرت حسین تیر سعبه چشم اباالفضل را درید ماندم چه کرد با گلوی اصغرت حسین عباس آخرین نفسش روی پای تو تو زیر دست و پا نفس آخرت حسین طبق سفارشم همه جا همره تو بود جز کنج آن تنور که رفته سرت حسین از خواهرت شنیده ام ای شاه بی کفن مانده سه روز روی زمین پیکرت حسین از خواهرت شنیده ام غارت شد از تنت پیراهن و عمامه و انگشترت حسین زهرا اگر نبود بگرید برای تو من گریه میکنم عوض مادرت حسین عبدالحسین میرزایی 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خوب بود این دم آخر پسرانت بودند! شرزه شیران جگردار جوانت بودند این زمین گیر شدن، علت خونین بالی ست سر بالین تو جایِ پسرانت خالی ست گفتن از بی کسی ات حال بکاء می خواهد مادر داغِ جوان دیده، عصا می خواهد چه بگویم!؟ که از این بغض، صدا می گیرد چه کسی گوشه ی تابوت تو را می گیرد!؟ گفتنش نیز به جان، غصه و غم می ریزد مادر از مرگ پسر، زود به هم می ریزد داغ بیهوده ندیدی! به خدا چشم زدند اهل این شهر جوانان تو را چشم زدند مادر! این لحظه ی آخر کمی از ماه بگو از قد و قامت آن دلبر دلخواه بگو روضه مشک بخوان پشت سرت گریه کنیم یک دلِ سیر برای قمرت گریه کنیم مادر! آن گونه بخوان که جگر عالم سوخت پایِ این روضه شنیدم دلِ مروان هم سوخت روضه ی مشک بخوان، روضه ی گودال نخوان هر چه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان! خوب شد کرببلا را تو ندیدی مادر خنده ی حرمله ها را تو ندیدی مادر خوب شد شام بلا را تو ندیدی مادر داخل طشت طلا را تو ندیدی مادر کوهی از غم به سرِ شانه ی زینب دیدند دخترت را ملاعام معذب دیدند وحید قاسمی 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
رسالتت نه فقط صاحب پسر شدن است تو را کنار علی شأنِ همسفر شدن است بزرگ مادرِ ماهِ همیشه کامل عشق! هنوز نور تو در حال بیشتر شدن است محبتت رقمی در دل علی دارد که رو به آینه در حال ضربدر شدن است رسیدن تو به وصل علی به ما آموخت مهم تر از همه از جانبش نظر شدن است حسودهای مدینه تو را نمی فهمند و قلب تیره سزاوار شعله ور شدن است تمام می شود این غم، همین که برگردی فرشته مشکلش از بابت بشر شدن است تو آن ضمیر بلندی که راز عرفانت نتیجه ی گذر از مرز خون جگر شدن است سکوت کن که ادب یادداشت بردارد سخن بگو که حیا فکر بارور شدن است که عشق در تو نه با مهر مادری یکسوست نه فارغ از غم هفتاد و یک نفر شدن است دو دست خویش به جای تو داده فرزندت وگرنه میل تو هم بر شکسته پر شدن است حسین تا که نماند به روی نیزه غریب سفارشت به پسرها بدون سر شدن است خیال مرثیه سازم به روضه می کشدم ولی تمایلم امشب، به برحذر شدن است به زخمتان دم رفتن نمک نمی پاشم بشیرم و همه سعیم، به خوش خبر شدن است خیال مرثیه ساز مرا ببخش ای سرور کبوترست و به دنبال نامه بر شدن است کاظم بهمنی 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🔅از معجزات زیارت عاشورا🔅 ✍مرحوم آیت الله دستغیب در کتابش می فرمایند : علامه شیخ حسن فرید گلپایگانی از استاد خود مرحوم آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی نقل فرمود: اوقاتی که در سامراء مشغول تحصیل علوم دینی بودم اهالی سامراء به بیماری وباء و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده ای می مردند روزی به همراه جمعی از اهل علم در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشارکی بودیم، ناگاه میرزا محمّد تقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وباء شد که همه در معرض خطر مرگ هستند. مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمی بدهم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلی . سپس فرمود: من حکم می کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند. از فردای ختم، تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه غیر شیعی ها می مردند به طوریکه بر همه آشکار گردیده برخی از آنها از آشناهای خود از شیعه ها پرسیدند: سبب اینکه دیگر از شما تلف نمیشوند چیست ؟ به آنها گفته بودند: زیارت عاشوراء، آنها هم مشغول شدند و بلاء از آنها هم بر طرف گردید. ☘علامه فرید فرمودند: وقتی گرفتاری سختی برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد و از اول محرم سرگرم زیارت عاشوراء شدم روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج شد. 📚داستان های شگفت، مرحوم آیت الله دستغیب ‌‌‌‌ 🍃الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃
گمان مکن پسرت ناتنی‌ برادر بود قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود منال ام بنین و ببال از عباس تو شیر مادر و شیر تو، شیر پرور بود سقوط قلعه‌ی خیبر اگر به نام علی‌ است فرات، خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود ز شام تا به سحر دور خیمه‌ها می‌گشت که ماه هاشمیان بود و مهر پرور بود به لرزه بود از او پشت، هفت‌ پشت ستم یل تو یک‌تنه یک تن نبود، لشگر بود به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود اگر فتاد روی خاک می‌شود پرپر ولی گل تو روی شاخه بود و پرپر بود استاد علی انسانی 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قمر العشیره باران که می بارد پریشانم حال خودم را خوب می دانم ابری ترین باران پنهانم من روضه خوانم روضه می خوانم در بین ساحل موج غم افتاد در علقمه مشک و علم افتاد دستی قلم نذر حرم افتاد همناله با ذکر عمو جانم بغضی میان هر گلو لرزید در دست ساقی تا سبو لرزید با العطش قلب عمو لرزید من هم به فکر داغ طفلانم تا بر سر فرقش عمود آمد روی لبش ذکر سجود آمد از خیمه ها تا بوی دود آمد فریاد زد میسوزد این جانم روی زمین بال و پرش می ریخت ذره به ذره پیکرش می ریخت با تیرها چشم ترش می ریخت یاد خسوف ماه تابانم با سوز آهی آتشین از راه همناله با امّ البنین از راه زهرا رسیده دلغمین از راه مادر رسید و دید گریانم در گریه ام گل کرد لبخندم وقتی به من می گفت "فرزندم" خود را به پای مادر افکندم از راه آمد عید قربانم نور خدا دست هوَس افتاد شیر حرم کنج قفس افتاد عباس‌ آخر از نفس افتاد دیگر چه شد شاعر ؟؟ نمی دانم 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به آسمان و به وقتِ سحر نیاز ندارد که هست مادرِ ماه و قمر نیاز ندارد چهار شیر-پسر را روانه کرده به میدان حسین(ع) بعدِ جوانش سپر نیاز ندارد نشسته أمّ وهب پای درس ِ أمّ ادب که؛ به روزِ واقعه هرگز پسر نیاز ندارد علی(ع) و خیلِ ملائک به وصفِ او شده مشغول به وصفِ حدّاقلِّ بشر نیاز ندارد شده ست همسر او بوتراب! تا به ابد به بنی کلاب! قبیله! پدر! نیاز ندارد انیس و مونس قرانِ ناطق است! به قران- مقام و رتبه ازین بیشتر نیاز ندارد بشیر با خبر است از علاقه اش به حسینش(ع) همینکه از پسرانش خبر نیاز ندارد بناست جان بدهد در رکابِ خون خداوند دو دست و چشم و سرش را اگر نیاز ندارد تمام ِ دار و ندارش فدای سیدٱلعطشان کنار علقمه سقّا به سر نیاز ندارد! مرضیه عاطفی 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
. ، سلام الله علیها.. ام البنین.. ای مادر سقا کجا بودی.. توی کرببلا شد دستای.. عباسِ تو جدا ام البنین.. ای وای ای وای.. ای وای ای وای عباس.. ام البنین.. تو علقمه غوغاس چشمِ عباس.. هدفِ دشمن هاس روی زمین.. تنش ارباً ارباس ام البنین.. ای وای ای وای.. ای وای ای وای عباس.. اومد حسین.. دستِ شه بر کمر.. شکسته شد.. فرقِ سرِ قمر.. بعدِ عباس.. زینبِ خون جگر ام البنین.. ای وای ای وای.. ای وای ای وای عباس.. گفته بشیر.. یاس تو پرپر شد تو علقمه.. چی با اون پیکر شد عباس تو.. بی دست و بی سر شد ام البنین.. ای وای ای وای.. ای وای ای وای عباس.. ام البنین.. شد کربلا غوغا.. بعدِ عباس.. حسین میشه تنها میره سرش.. به روی نیزه ها ام البنین.. ای وای ای وای.. ای وای ای وای حسین.. بعدِ حسین.. زینب میشه بی کس تو قتلگاه.. اُفتاده از نفس نه حسین و.. نه عباسِ تو هس.. ام البنین.. ای وای ای وای.. ای وای ای وای حسین.. ام البنین.. ای وای از اسارت نبودی و.. شد به ما جسارت گوشواره ها..مون رفته به غارت ام البنین.. ای وای ای وای.. ای وای ای وای زینب.. زَد حرمله.. به ما تازیونه رقیه رو.. زدن وحشیونه رویِ نیزه.. چشِ عباس خونه ام البنین.. ای وای ای وای.. ای وای ای وای زینب.. .👇 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خوب است كه مادر دلِ نَر داشته باشد دور و بَرِ خود چند پسر داشته باشد خوب است كه مادر نرود جز به ره عشق چون فاطمه احساس خطر داشته باشد خوب است برای مددِ زادۀ حیدر از نسل علی سایۀ سر داشته باشد می گفت به فرزندِ یَلَش مادر عباس: بایست علمدار جگر داشته باشد خوب است كه در لشگرِ خود زادة زهرا بالای سرِ خیمه قمر داشته باشد وقتی خطری مایۀ تهدید امام است اینجاست كه بایست سِپر داشته باشد روزی كه امان نامۀ كفّار بیاید دل باید از این فتنه خبر داشته باشد حیف است كه خون با عَرَقِ شرم نریزی تا اهلِ حرم دیدۀ تر داشته باشد با فاطمه گویم كه منم دل نگرانت جانِ پسرانم به فدای پسرانت 🔸شاعر: ____________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | زندگی زیباست ... 🎙 بانوای : حاج‌میثم‌مطیعی 🔰 با زیر نویس عربی
نشد از چهره‌ام غم را بگیری زِ من اندوهِ عالم را بگیری برای رفتنم اینسو و آنسو نشد مادر که دستم را بگیری تو خوردی تیغ پژمردم من اینجا دو دستت را که زد مُردم من اینجا همینکه از رویِ مَرکب عزیزم زمین خوردی زمین خوردم من اینجا نه که امروز مادر درد دارم که روز و شب سراسر درد دارم از آن ساعت که با ضربه شکستند سرت را بی هوا سردرد دارم اگر بشکسته‌ام مانندِ زهرا ببین دلخسته‌ام مانندِ زهرا سرت را تا که رویِ نیزه بستند سرم را بسته‌ام مانند زهرا به یادت آه ، یکسر می‌کشیدم که گویی از تنت پَر می‌کشیدم به هر تیری که بر جسمِ تو می‌رفت من اینجا آی مادر می‌کشیدم مرا گفتند که بازو ندارد دگر عباسِ تو اَبرو ندارد بمیرد حرمله بد زد به چشمت از آن لحظه دو چشمم سو ندارد نشد بال و پَرِ خود را بگیرم به دامن اصغرِ خود را بگیرم من از شرمندگی پیشِ رُبابم نشد بالا سرِ خود را بگیرم پس از تو کاش زنجیری نمی‌ماند تو می‌خوردی و شمشیری نمی‌ماند تمامش کاشکی خرجِ تو میشُد برایِ حرمله تیری نمی‌ماند "ببین مادر زِ گریه آب رفته و از سردردها از تاب رفته به نیزه دار گفتم بچه داری؟ کمی آرام تازه خواب رفته" عزیزم جان جانا نور عینا به فرقم باد خاک عالمینا نگاهم مانده بر در تا بیایید حسینم وا حسینم وا حسینا حسن لطفی 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بانوی آفتاب و زلال سپیده است صبر و صفا و مهر و وفا آفریده است او مثل زینب است که در وادی طلب هر خار بوده است به پایش خلیده است امّ‌البنین عاطفه‌ها او که مثل ماه از آسمان مهر و محبت چکیده است بانوی مهربانی و آیینه‌دار نور هر رنج بوده است به دوران کشیده است شد دود، دودمان یزید و یزیدیان آن جا که نور از دل ظلمت دمیده است نازم به مادری که شهادت شعار اوست مامی صبور و صاحب خلق حمیده است «صائم» چگونه وصف عزیزی کند که او یار ولا و مادر نور و سپیده است سید علی اصغر صائم کاشانی 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به تیغی حیف گیسویت گُسستند دو بازویت دو بازویت گسستند از آنجایی که من بوسیده بودم بمیرم هر دو اَبرویت گسستند انیس گریه‌هایم را گرفتند توانِ دست و پایم را گرفتند کمانی تر شدم از زینب افسوس سرِ پیری عصایم را گرفتند بهارم را چِسان پاییز و کردند دلم را از غمت لبریز و کردند سرت ای کاش رویِ نیزه می‌ماند تو را از مرکبی آویز و کردند غمت راهِ نفس بر سینه بسته تَرَک بر چهره‌ی آئینه بسته زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من ببین عباس دستم پینه بسته از آن سرو علی بنیاد و صد حیف از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف دو دستی که عصای پیریم بود خداوندا زِ تَن اُفتاد و صد حیف حسن لطفی 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
انواع خوبی ما - @Maddahionlin.mp3
4.05M
♨️انواع خوبی کردن ما 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔴بهترین های روز @manbar_delnshin
باز کن چشمان از اندوه مالامال را چار داغ تازه داری ، چارفصل سال را پا به پای چار فصل داغ هایت مثل ابر بارها خون گریه کردم ، منتهی الآمال را منتهی الآمال آورده است ، حتی دشمنان گریه می کردند این پروانه ی بی بال را پای عشق آمد میان ، دست کریمت باز شد عشق می بندد همیشه پای استدلال را داغ پشت داغ ، پشت داغ ، پشت داغ ...آه داغداران خوب می فهمند این احوال را از شهامت مانده بر دوشت مدال افتخار کم خدا انداخت بر دوش زنی این شال را چار داغت را نیاوردی به رو ، گفتی حسین کرد بارانی سوالت ، روز استقبال را عشق تو خون خدا و عشق ما عباس توست او که از حق جای دستانش گرفته بال را مادر دریا ببخش این شعر در شان تو نیست کاش می بستم به مدحت این زبان لال را عباس شاه زیدی 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اشک من از آه لب ربابه داغ علی خواب شب ربابه منو به بی پسر بودن یاد کنید ام بنین که لقب ربابه بگید برا ثواب حلالم کنه اگه نخورده آب حلالم کنه برای تشییع جنازم نیاید فقط بگید رباب حلالم کنه اگه دعای من نداشت اثر کاش همراهتون میومدم سفر کاش برا بلاگردونیه حسینم چهار پسر کمه چهل پسر کاش.. به بازوهاش طناب خورده چرا؟ سیلی مگه رباب خورده؟ چرا؟ عروس من چی به سرش اومده صورتش آفتاب خورده چرا؟ بغض تو توو گلوی من بود رباب حرمله رو به روی من بود رباب اونیکه از روزنه مشک ریخت آب نبود آبروی من بود رباب امیر فرخنده 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🔔⚠️ حاج‌آقاپناهیان‌میگفت:🍃 آقا صبح به عشق شما چشم باز میکنه..💕 این عشق فهمیدنی نیست...!!! بعد ما صبح که چشم باز میکنیم👀✨ به جایِ عرض ارادت به محضر آقا گوشیامونُ چک میکنیم📲💔...!
روز اول که درِ خانه ی زهرا دیدم همه تکلیفِ خودم در رهِ مولا دیدم دَمِ در، بر قدمِ دختِ علی افتادم خویش را خادمه ی زینب کبرا دیدم خواستم مادری از بهر یتیمان بکنم عالَمی فاصله تا ام ابیها دیدم چونکه آقام به یافاطمه میکرد خطاب غمِ بی مادری از چهره ی گلها دیدم یاوه گویان چقدَر پشتِ سرم حرف زدند چه بگویم، چقدَر طعنه ز اعدا دیدم قصد کردم که خدا هر چه دهد طفلانم همه را نذر یتیمان حرم گردانم از همان روز که رخسار قمر آوردم باورم بود، سپاهی ز جگر آوردم خواستم یارِ حسینم بشوم، از این رو در ره کرب و بلا چار پسر آوردم قصه ی کوچه ی غم را که شنیدم ز حسن لشگرِ منتقمان را به ثمر آوردم داستان در و دیوار عزادارم کرد بهر زینب پس از آن، چند سِپر آوردم میخِ در را که شنیدم، نفَسم سخت گرفت ناله ها در دلِ شب تا به سحر آوردم غمِ بازوی ورم کرده کبابم میکرد روضه ی سوختنِ فاطمه آبم میکرد سوختم در همه ی عمر بر آن عمر کمش گریه کردم همه شب از غمِ آن قدِّ خمش قصد کردم، شود عباس علمدار حسین تا که در معرکه گیرد کمی از کوهِ غمش از خدا خواسته بودم به صفِ کرب و بلا بشود منتقم سیلیِ اهلِ ستمش من بمیرم که به جبهه پسرم سقا بود نتوانست در آنروز شود منتقمش از خجالت پسرم کشته شد، از تیغ نشد از لب تشنه ی آن سَرور و اهل حرمش چشمِ گریانِ سکینه جگرش را سوزاند نیزه نه، طفلِ حرم چشم ترش را سوزاند کاش بعد از پسرم یاور زینب بودم جای زهرا همه جا مادر زینب بودم وقتِ بوسیدنِ حنجر که هجوم آوردند کاش همچون سپری بر سر زینب بودم کاش در حمله ی بی وقفه ی غارتگرها مانعِ غارتِ آن معجر زینب بودم کاش زیر لگد و کعب نی و سیلی و مُشت سپرِ قافله و لشگر زینب بودم کاش در کوفه و در شام و در آن مجلسِ شوم وسط معرکه دور و بر زینب بودم تهمتِ سختِ کنیزی به حرم کشت مرا بر سر نیزه حیای پسرم کشت مرا محمود ژولیده 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای مادر چار آفتاب ادرکنی زهرای سرای بوتراب ادرکنی ما دست به دامان توأیم ای بانو یا فاطمه ی بنی کلاب ادرکنی 🔹اشعار ناب آئینے🔹 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بعد من، خانم خوبِ خانۂ حیدر شدی یار بی چون و چرای ساقی کوثر شدی نیست بعد از من کسی غیر از تو هم-کفو علی(ع) در محبت، در ادب، در خانه داری سر شدی دورشان گشتی و آشوبِ دلم آرام شد تا برای بچه هایم مادری دیگر شدی من شدم أم أبیها و تو هم أم البنین با أبالفضلت ولی از ساره هم سرتر شدی تا شنیدی که حسینم جان سپرده تشنه لب بر سر و صورت زدی! شرمنده و مضطر شدی بر زمین افتاد عباس(ع) و رسیدم علقمه گفتمش مادر دو دستت کو؟ چرا پرپر شدی؟! سالها در خلوتت؛ بر خاک، زیر آفتاب روضه خوان ِ قتلگاه و خشکی حنجر شدی در میان روضه ها رو میگرفتی از رباب(س) بیشتر انگار بیتابِ علی اصغر(ع) شدی می نشستی پای اشک زینبم(س) گریه کنان سوختی و پابه پای خیمه شعله ور شدی هق هق افتادی همینکه گفت از شمر(لع) و سنان(لع) بیقرارِ غارتِ گهواره و معجر شدی مادر ساداتم و اجر تو را هم میدهم مادر عباس ِ من هستی و نام آور شدی! 🔸شاعر: _______________________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کسی که غم به دلش کرده آشیانه منم شرار درد به جانش کشد زبانه منم   کسی که در دل دریای غم فتاده و نیست ره نجاتش از این بحر بی‌کرانه منم   کسی که مادر خوشبخت روزگاران است ولیک تیر بلا را بود نشانه منم   کسی که همسری با علی بود فخرش ولیک غم زده بر هستیش زبانه منم   کسی که سیده امّ‌البنین بود نامش ولیک مانده از این نام بی‌نشانه منم   به یاد قبر عزیزان خویشتن هر روز کسی که ساخته اندر بقیع لانه منم   شدم غریب پس از عون و جعفر و عباس کسی که بار غریبی کشد به شانه منم   کسی که چهار پسر بوده حاصل عمرش که از شهادتشان خورده تازیانه منم   شنیده‌ام که جدا شد دو دست عباسم کسی که دست به سر زد در این میانه منم   شنیده‌ام که به چشمش نشست تیر جفا کسی که سوزد از این داغ جاودانه منم   غریب دشت بلا را دریغ مادر نیست کسی که گریه بر او کرده مادرانه منم   دو نازدانه ز عباس من به جا مانده کسی که سوخته با این دو شمع خانه منم   قلم زده است «مؤید» چو در مصیبت من کسی که شافع او شد به این بهانه منم 🔸شاعر: _______________________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
❤️ گر بگردے در زمین و در زمان و عالمین هیچ عشقے نشود والاتر از عشق حسین بانیانِ عرش هم گویند نامش را مدام بَہ چقدر زیباسٺ،این آهنگ و این نام حسین 🌷 🌙🕌
🌷 تقدیم به بانوان دلیر دین و میهن روایتی نو بخوان دوباره صدای مانای روزگاران بخوان و طوفان به پا کن آری به لهجۀ باد و لحن باران حماسه است این تغزل است این حکایت کوهی از گل است این بخوان از ایمان کوهساران بگو از احساس لاله‌زاران بخوان از آنان که بین میدان وقارشان ذوالفقارشان شد شکوهشان داده سربه زیری چنان بلندای آبشاران اگر ابوجهل اگر اُمَیّه تو را به خاک شکنجه بستند «سمیه» باش و «حمامه»، نشکن میان غوغای سنگباران «نسیبه» باش آن دلاوری که به یاد کوه احد بمانَد خروش تو بر هجوم دشمن نهیب تو بر فرار یاران بگو که «اُمّ‌‌ وهب» چگونه سر پسر را گرفته بر دست رجز رجز آتش است و طوفان مقابل بهت نیزه‌داران به قامت مادران ایمان به هیئت دختران غیرت ادامه دارد ادامه دارد حماسۀ فاطمی‌تباران به نام «دا» قصه‌ها بخوان و بگو که «من زنده‌ام» همیشه بگو از آن قوم سرفرازی که پای دارند و پایداران بگو از آن مادری که بعد از شهادت سومین جوانش قدم زده در میان باران به سمت آرامش جماران صدای مانای روزگاران روایتی نو بخوان دوباره بگو بگو که هر آنچه گفتم نبوده الا یک از هزاران 📝 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کی صبر چشمان صبورت سر می‌آید؟ کی از پس لبخندت این غم برمی‌آید؟ با هر صدای کوبۀ در بعد سی‌ سال جان و دلت با شوق،‌ پشت در می‌آید گفتی پس از صد سال هم من مطمئنم تنها چراغ خانه‌ام آخر می‌آید! گفتی خودش دیشب به خوابم آمد و گفت «دارد زمان انتظارت سر می‌آید...» سی سال پای قاب عکسی صبر کردن این عشق‌ها تنها به یک مادر می‌آید صبح است؛ پشت گوشی از بخش تفحص گفتند دارد باز هم پیکر می‌آید عصر است؛‌ در بخش شناسایی جوانی با برگه‌ای و چشم‌هایی تر می‌آید از سرو رعنای تو حالا بعد سی سال یک پیکر از قنداقه کوچک‌تر می‌آید آه از صدای روضه‌خوان ظهر تشییع: «اکبر به میدان می‌رود اصغر می‌آید...» بخش شهیدان حرم؛ فردای آن روز با چشم‌ تر دارد زنی دیگر می‌آید... 📝 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7