eitaa logo
کافه شعروسمـــــــــــاع
137 دنبال‌کننده
529 عکس
221 ویدیو
4 فایل
شعر پرنده‌ای معصوم است که در قلبِ شاعران متولد میشود🕊️ ارتباط با کانال @samtebaran
مشاهده در ایتا
دانلود
چشمان گريه ام را دادم به دشت باران شايد مرا بگريد بر تربت بهاران هرگز كسي نفهميد مفهوم غربتم را من واژه اي غريبم در شعر روزگاران من كه هزار و يك شب تا شهر قصه رفتم با هيچكس نگفتم يك قصه از هزاران اي ساحل رسيدن اين موج خسته درياب درياي اشتياق است دلهاي بي قراران شب تا سحر نشسته در كنج خلوت خويش تا روي ماه بينم در قاب چشمه ساران در اين سراب تشنه آهوي دل غريب است ما را ضمانتي كن اي اعتبار باران @shearhayeziba 🖋استاد (اسحاق انور) شاعر ، قاری قرآن و آهنگساز (متوفای ۵ تیر ۱۳۹۸)
دل ساحل نشین من شکار موج دریا شد به گرداب جنون پیچید غرق آرزوها شد چراغ چشمک فانوس، نیرنگ رسیدن داشت شب خوش باوری هایم مزار صبح فردا شد چه کردی با نگاه من که از اعجاز چشمانت تمام گم شدن هارا، نشان گردید و پیدا شد کجای این شب بی خواب گذشتی از خیال من که راز اشک های من برون لغزید و افشا شد نگاه تو تغزل را چنان بر تار و پودم ریخت که پیر واژه های من جوانی کرد و زیبا شد @shearhayeziba  
تاریکه روزگار ما غم شده غمگسار ما کی میرسه به دامنت دستای انتظار ما ای حس خوب آشنا بیدار شو در جان ما مارا ببر آن سوی عشق تا پشت پرچین دعا آغوش این سجاده ها در حسرت بوی خدا بشکن طلسم جاده رو ای نازنین بیا بیا دیدار تو سعادته دوست داشتنت عبادته واسه دلای بیقرار دلتنگی تو عادته تموم دنیا خسته انن دلا همه شکسته اند تو غربت آدینه ها چشم انتظار نشسته اند @shearhayeziba
شدم آیینه ی عشقت بیا خود را تماشا کن بیا و خیره شو در من مرا یک لحظه زیبا کن بیا تکثیر شو در من به تعداد نفسهایم بیا و با خیال خود مرا دلتنگ فردا کن خدایا مهربان بودی از این پس مهربانتر باش به کف یک قطره دل دارم به لطف خویش دریا کن دلم میگیرد از دنیای بی خورشید آه ای دوست محبت کن کمی از گوشه ی این پرده را وا کن مرا بر دفتر هستی به خط آسمان بنویس زمین در فهم خود گیر است مرا تنها تو معنا کن تمام چوب خطها را بزن پای همان ابلیس برای بنده ای چون من حساب تازه ای وا کن از این شاخه به آن شاخه به غفلت میپری ای دل برو گمگشته ی خود را درون خویش پیدا کن @shearhayeziba
من عاشقي سرگشته در كوي رضايم دلداده و دلبسته ي بوي رضايم وامانده و دلخسته اي گمكرده راهم يا ضامن آهو تويي پشت و پناهم چون موج بي ساحل دريا دريا دربدرم مي افتم مي خيزم چون موج بي پا و سرم هر جا گفتم نام تو نشانه ي تو دشت و صحرا پر شده از بهانه ي تو آهوي دلم شد صيد حرم اي گريه بيا در چشم ترم تو سرور و من بي پا و سرم من بنده و تو سلطان كرم خاك باران خورده دارد غربت كوي رضا گريه مي آيد به چشم از غربت روي رضا در زمين افتاده اينجا گوشه اي از آسمان بوسه مي ريزد فلك بر گلشن كوي رضا (ع) @shearosama یکی از تصانیف آلبوم هشتمین خورشید
موج دریا زده را تنگه ساحل قفس است ماهی تُنگ نباشد دل طوفانی ما عاقلان پا مگذارید به میخانه ی عشق داغ صد مهر جنون خورده به پیشانی ما خرقه و اطلس و دیبا همگی مال شما خرقه ای نیست برازنده ی عریانی ما زلف ما چون خم زنجیر گره در گره است شانه رم می کند از فرط پریشانی ما @shearosama
دفتر ماه پر از شعر سپید است پر از تنهایی ای پریزادِ غزل کی به غزل می آیی شب من گمشده در کوچه‌ی بی خوابی‌هاست خواب کن چشم مرا ای نِگهِ رویایی باز هم وعده‌ی فردا دهی و می دانم نیست افسانه‌ی امروز تو را فردایی آنکه در چشم تو رویای مرا زندان کرد کاش می‌داد به دلتنگیِ من معنایی @shearosama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شكوه نكن از دل ويران من سوختم و داغ دلم كم نشد شكوه كن از بخت پريشان من لحظه‌ي ديدار فراهم نشد هيچ مپرس از من غارت زده تاب پريشاني حالم نماند دست من از دامن تو دور شد شوق سفر ماند و مجالم نماند با من دلبسته‌ي آن بارگاه از سفر دور خراسان بگو اي دل اگر قصد سفر داشتي حال غريبان به غريبان بگو از تن بي‌روح چه گويم به تو هيچ كسي صاحب اين خانه نيست گريه كنم يا نكنم سوختم گريه حريف دل ديوانه نيست گرچه ز عشاق پريشان تو هيچ كس آوازه‌ي آهو نداشت دل كه گريزان شده بود از همه پاي تو افتاد و هياهو نداشت آه چه اميد صبوري من از دولت ديدار رضا داشتم آه چه احساس غريبي از آن گنبد و ايوان طلا داشتم @shearosama شاعر :
شهادت گاه مردان وطن مثل مزار گُل شریفه @sherosama
هر شب ز سیلِ گریه‌‌ی بی‌اختیار من سیراب می‌شود گُل باغ خیال تو این اشک‌ها عصاره‌‌ی تنهایی من است مثل تمام هستی ام این نیز مال تو @shearosama
باور نکن عوض شده باشم که من هنوز با یک نگاه ساده‌‌ی تو خام می‌شوم آن قایقم که در شبِ فانوس‌های گُم در ساحل نگاه تو آرام می‌شوم @shearosama
رفتی وُ چشمِ غزل‌ها پُر آب شد باغ ترانه سوخت ، کویر سراب شد هجران تو را ضمانت عشق است صبر کن این جمله روی برف به خط تو قاب شد رفتی سفر که زود بیایی شتاب کن انگورهای باغ جدایی شراب شد بازار عشق سود و زیانش حکایتیست آنکس که عشق داشت، نصیبش عذاب شد آه ای شریک داد وُ ستدهای ناگزیر عشق تو با جوانی من بی‌حساب شد @shearosama