فریاد کز این رِباط کَهگِل جان میکَنم و نمیکَنَم دل نه طاقت رفتن و نه خفتن نه حال شنیدن و نه گفتن جز وهمِ محال پرورم نیست میمیرم و مرگ باورم نیست
@shearhayeziba
#جلالالدین_همایی
در مدرسهی نیماورد قوت غالب من و دیگر طلاب نان خالی بود و گاه نان و پنیر شکمها به ندرت غذای گرم به خود میدید و قبای تن غالب اوقات یک لا بود.
#جلالالدین_همایی، ادیب و شاعر و پژوهشگر
@shearosama
رنج وُ سختی، راهی که هر روحِ بزرگ و درخشانی با آن آشناست.