بی عطر تنت سخت پریشانم و ای کاش
میشد کمی از حجرهی عطار خریدت
@shearosama
#حسنا_محمدزاده
فکر میکردم خدا را میپرستی لااقل
بر نمیگردی از آن عهدی که بستی لااقل
گرچه دنیا رنگرزخانه شده این روزها
فکر میکردم که تو یکرنگ هستی لااقل
بی تفاوت بودنت خرد و خمیرم کردهاست
کاش با حرفی دلم را می شکستی لااقل
مهربانی نه، نوازش نه، نگاه گرم نه
صندلی خالیست پیشم مینشستی لااقل
آینه زنگار بسته شمعدان بیحوصلهست
میکشیدی بر سر این خانه دستی لااقل
با توام، تنها دلیل دل به دنیا بستنم!
وقت رفتن بندها را می گسستی لااقل
@shearosama
#حسنا_محمدزاده
از وسعت تنهاییام آنقدر بگویم
تنها کس من بودی و من هیچکس تو
@shearosama
#حسنا_محمدزاده
دست بر پیشانی ام بگذار! تب دارم هنوز
صبح دارد میرسد از راه بیدارم هنوز
خشکسالی آمده اینجا ولی من بعد تو
تکه ابر کوچکی هستم میبارم هنوز
شیشهی عطر دلم با رفتنت خالی نشد
این همه سال است از بوی تو سرشارم هنوز
هیچکس از شانههایم جز تو باری برنداشت
نیستی من روی دوش شهر سربارم هنوز
نام تو پیچیده دور تارهای صوتی ام
مثل آهنگ قدیمی روی تکرارم هنوز
آخ اگر وا میشد از روی دهانم قفل شرم
میزدم فریاد هر شب : دوستت دارم هنوز
@shearosama
#حسنا_محمدزاده
یک شب ازین شبها، زمین آرام میگیرد
وقتی ببیند، در سیاهی نور باران را
@shearosama
#حسنا_محمدزاده
دیگر نمیلرزد دلم، باید بدانی که
این زن بدون تو اسیر بیپناهی نیست
هرچند روی شانه ام یک عالمه درد است
شادم از این که بار تلخ رو سیاهی نیست
@shearosama
#حسنا_محمدزاده
برگریزانم ؛ بهارم را به یغما برده اند
بادها صبر و قرارم را به یغما برده اند
حال پاییز من از شور زمستان ، بدتر است
باغ پر بار انارم را به یغما برده اند
سال ها چنگیز ها با اسب های یکه تاز
خانه ام ...ایلم... تبارم را به یغما برده اند
مثل انسان نخستینم ولی آواره تر
سیل ها دیوار غارم را به یغما برده اند
چشم هایم را می آویزم به در، دیوانه وار
میخ ها دار و ندارم را به یغما برده اند
در دل انگشت هایم شور شادی مُرده است
تار تب دار ِ سه تارم را به یغما برده اند
جار می زد دوره گردی کوچه های شهر را :
آی مردم ! روزگارم را به یغما برده اند
#حسنا_محمدزاده
@shearosama
چگونه روح مرا بیقرار روح تو کرد
بدون لمس نگاهی خدای شعر و شکوه؟؛
چگونه برد مرا و تو را به آرامی
به لازمان دو حسّ و به لامکان دو روح؟!
چه کاره بود تن خستهی من و تن تو
شبی که ردّوبدل شد جنون میان دو روح؟!
#حسنا_محمدزاده
کتابِ زنِ آتش
از کانال تلگرامی شاعر
@shearosama