eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
20.7هزار دنبال‌کننده
25.6هزار عکس
22.9هزار ویدیو
41 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 ✍🏼همه جا درباره با میگن.... 😔ولی ای کاش یه وقتایی هم درباره دخترهایی که از محارمشون اذیت و آزار دیدن بگین.... 😞یکی مثل من که فقط 10سالم بود.....که یه روز و رفتن بیرون..... 👌🏼خونه ما بالای خونه پدربزرگم بود و از توحیاط میتونستیم باهم رفت و آمد کنیم... 😓اون روز من و که چهارسال از من کوچکتر بود تو خونه بودیم عموم اومد خونه ما و گفت میخواد بره حموم اما نرفت و اومد داخل خونه و نشست منم داشتم -درس میخوندم اونم اومد کنار من همش خودشو بهم نزدیک میکردمنم.... 😭حس خوبی نداشتم و اذیتم میکرد منم بلند شدم و رفتم اتاق دیگه اما بازم اومد دنبالم.... 😱دوباره شروع کرد به کردن من منم که فقط 10سال داشتم میترسیدم حرفی بزنم نمیدونستم چرا داره اینطوری میکنه درکش واسم ناممکن بود... 😰گفتم برو کنار دستاتو بردار اما....بازم ادامه داد.... 😔گفتم به بابام میگم دیگه ترسید و ولم کرد....و رفت اما من این چیزا رو نمیفهمیدم فکر میکردم حتما یه ایرادی دارم.... 😥و هیچ وقت نکردم به کسی بگم هر شب یواشکی میکردم تا خوابم ببره.... 😔والان 19 سالمه و تا دو سه سال پیش جرئت نکردم به کسی بگم تا اینکه... یه اتفاق دیگه ای برام افتاد و به یکی از عمه هام گفتم.... 😱تازه اون موقع فهمیدم هممون این آدم شدیم و تونستم به خانوادم بگم خدا رو شکر تو این 7/8سال از خودمون رفت یه جای دیگه برای کار .... 😞خلاصه دو سال پیش اما برگشت من دیگه حاضر نبودم حتی بهش کنم ازش بودم اما گفت شاید دیگه آدم شده باشه.... 👌🏼منم سعی میکردم ببخشمش اماهیچ وقت نتونستم مثل واقعی باهاش برخورد کنم..... 😣اما دوباره یه روز دیگه نزدیک شد و قصد اذیت کردن داشت منم باهاش برخورد کردم و به مادرم گفتم حالا دیگه کلا باهاش قطع کردیم..... 😥اما من دیگه مثل بقیه نیستم همش دارم حتی نمیتونم با پدرم راحت باشم از اینکه با پدرم تنها تو خونه باشه میترسم چه برسه به یکی دیگه..... 👌🏼البته خدا رو هزار هزار بار شکر که بهم رحم کرد و بدبختم نکرد اما اثرش تو زندگیم هنوز هست و روز به روز بیشتر میشه.... 😔و زمانی میتونم آروم شم که تو اون دنیا شدنش رو ببینم.... ☝️🏼️هیچ وقت حاضر نیستم ببخشمش و ازش متنفرم .... 😞حتی الانم از کارش پشیمون نیست و نمیکشه و این منو بیشتر عذاب میده.... 😒تو زندگیم سعی کردم همه رو ببخشم حتی کسی که بهم زد و حرفایی روپشت سرم زدن که از فکر کردن بهشون آدم خجالت میکشه..... 😔ولی بعد از مدتی تونستم همه روببخشم....ولی واسه این ماجرا حاضر نیستم به بخشیدن فکر کنم. ای کاش ای کاش و بیشتر بچه هاشون باشن ای کاش...... ✍🏼اینم برای این نوشتم که بشه واسه همه.... التماس دعا: مفیدترین مطالب اسلامی: کانال کلام ماندگار: ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
🦋 ... آیا تا به حال از خود پرسیده‌ای که «من چه چیزی را تقدیم اسلام کرده‌ام»؟ چند دختر تا حالا به دست تو توبه کرده‌اند؟ چقدر از مال خود را برای هدایت دیگر دختران هزینه کرده‌ای؟ بعضی از دختران و زنان نیکوکار می‌گویند: من جرات دعوت کردن دیگران و جلوگیری از منکرات را ندارم! عجیب است! چطور آن زن خواننده جرات می‌کند روبروی ده‌هزار نفر بخواند... ده‌هزار نفری که با چشمان خود ـ پیش از گوش‌هایشان ـ او را می‌بلعند... و نمی‌گوید من می‌ترسم یا خجالت می‌کشم! چطور آن رقاصه جرات می‌کند بدن خود را در معرض نگاه هزاران مرد قرار دهد و دچار هراس و خجالت نمی‌شود؟ اما هنگامی که از تو خواستند وظیفه‌ی نصیحت و دعوت را انجام دهی شیطان تو را از یاری دینت باز داشت؟ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🦋 !....♡] ، قبل از ظهور اسلام برایت اینگونه می دیدند : زنان در دوران جاهلیت قبل از اسلام بسیاری از حقوق انسانی و اجتماعی خود محروم بودند ، که به برخی از آنها باذن الله اشاره خواهیم نمود : زن وسیله ای جنگی در مقابل دشمنان شان استفاده می کردند : می گویند : « زن قبل از اسلام حق ارث بردن را نداشت و اعراب میگفتند : از ما ارث نمی برد مگر کسی که شمشير و اسلحه بردوش میگیرد ، و از کیان و شرافت ما دفاع میکند » . هیچ نوع حقی بر شوهر نداشت : قبل از اسلام حقی برشوهر نداشت و تعداد طلاق معين نبود و نیز تعدد همسر حد و مرز مشخصی نداشت ، یکنفر می توانست با هر اندازه زنیکه مطابق میلش است ارتباط برقرار کند و زنان قبلی وی حق اعتراض را نداشتند . که دارای چند همسر بود وفات مینمود فرزند بزرگتر برای ازدواج بازنان پدرش ازدیگران مستحقتر بود ، ونامادری خود را چون بقیه اموال ارث بجا مانده از پدر میشمرد. مادران خویش را زندانی میکرند . یا مادران خویش را طوری نگه میداشتند که زود بمیرد تا مال باقی مانده اش را بگیرند . مفسرین از ابن عباس رضي الله عنه روایت می کنند که فرمود : « هرگاه پدر کسی وفات می کرد ، او بیشتر از دیگران مستحق بود که نامادری خود را بدست گیرد ، اگر میخواست آنرا برای خود نگه میداشت یا اینکه او را زندانی میکرد تا اینکه از مهریه اش گذشت کند و یا آنقدر او را نگه میداشت که بميرد و مالش برای او باقی بماند . زن در زمان جاهلیت یک سال کامل بود ، و زنان به بدترین و زشترین حالت به سوگ شوهران از دست داده خود مینشستند ، زن در مدت عدت بدترین لباس ها را میپوشید ودر بدترین خانه سکنی میگزید وآرایش و پاکیزه گی و استعمال خوشبوئی را ترک میکرد ، آب به بدنش نمی زد و ناخون هایش را کوتاه نمیکرد ، وموی های اضافی بدنش را نمی گرفت و در میان مردم واجتماع حاضر نمیشد و به این صورت تا پایان سال به سوگ مینشست و بعد ازینکه یکسال از مرگ شوهرش تمام میشد با زشت ترین قیافه و بویی زننده از خانه سوگ بیرون می آمد و به سوی مردم میرفت . در دروان جاهلیت کنیزان خود را مجبور میکردند تا خود فروشی کنند و پول در بیاورند چنانکه قرآن اعراب تازه مسلمان را اینگونه مورد خطاب قرار میدهد : وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ( بخشی از سوره نور آیه : 33 ) . یعنی : « کنيران خود را که خواهان عفت و پاکدامنی هستند به زنا وادار نکنید تا بدین وسیله مال و دارائی دنیاء را بدست آورید » 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
📚داستان فریب خوردگان📚 ⏮قسمت دوم بعد از کمی آشنایی کم کم صحبت هایش رنگ احساسی و عاشقانه به خود گرفت او ادعا می کرد که نه یک دل بلکه صد دل عاشقم شده و این احساس دوطرفه بود .تحمل اینکه روزی او را از دست بدهم را نداشتم. یک روز پارسا ازم خواست بهانه ای جور کنم و به دیدنش بروم ، من هم بدون اطلاع والدینم به سمت شهر او راه افتادم فقط یکی از دوستانم را در جریان گذاشتم . پارسا در ترمینال منتظرم بود . از دیدنش احساس خوبی داشتم. او از من خواست همراهش به جشن یکی از دوستانش بروم و قول داد که اتفاقی نمی افتد و همه بچه های مثبتی هستند وقتی به آنجا رسیدیم .اصلاً آنطور که فکر می کردم نبود عده ای دختر و پسر با سرو وضع نامناسب در حال رقص و پایکوبی بودند.پارسا مرا به آنه معرفی کرد و گفت برای استراحت به اتاق بروم او با رویی باز خیلی تحویلم گرفت و شربتی برایم آورد خوردن شربت همانا و ....وقتی به خودم آمدم فهمیدم ساعتها خواب بودم . احساس بدی بهم دست داد دیگه پارسایی نبود هرچه تماس می گرفتم جواب نمی داد تا اینکه برایم یک فیلم ویدئویی ارسال کرد و پشت بندش جمله ای که وقتی شنیدم دنیا روی سرم خراب شدم و چشمانم تیره و تار شد. آری آن فرد شیاد و کلاه بردار که خود را عاشق دلباخته ام معرفی کرده بود کلاهبرداری بیش نبود💔 مواظب زندگیت باش فریب شیطان صفتان را نخورید ارتباط با نامحرم حتی هم سلام دادن جایز نیس..میگن قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا گردد💔 ادامه دارد....... 📚داستان های جالب وجذاب📚 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk