فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ چه کسانی موی دماغند؟
🔶 پاسخ یک طلبه کرمانی به گستاخی ....
#انتخابات
#انتخابات_پانزده_تیر
#حماسه_حضور
هدایت شده از بسوی گام دوم
دقیقا 44 روز پس از خاکسپاری شهید جمهور...
با رمز انتخاباتی 44 راهش را ادامه میدهیم...🇮🇷
هر موبایل یک ستاد نشر دهید
درسته نتونستیم جلوی سقوطِ هلیکوپتر شهید جمهور رو بگیریم اما از خدا مدد بگیریم و با انتخاب دکتر جلیلی جلویِ سقوط راه و روش شهید رئیسی رو بگیریم
الهی که روز شنبه فقط عزادار امام حسین(ع) باشیم نه عزادار انتخاب بدِ ملت
حاجحسینیکتا: هر جا توسل به حضرت فاطمه شد پیروز شدیم
امشب شب قدر انقلاب اسلامی است!!
«یا مَوْلاتى یا فاطِمَهُ أَغیثینى»
سهم شما ۱۴ مرتبه
سید ابراهیم عزیز!
یک شب تا صبح چشم به راه پیکرت بودیم.
امشب تا صبح چشم به راه تداوم راهت.
برامون دعا کن
چه رئیس جمهور خوشبختی شد واقعاً
هیچ وعده و قولی نداد
هیچ برنامهای هم اعلام نکرد
رشد ۸ درصد و مسکن هم گفت نمیتونم
بنزینم گفت گرون میکنم
رأی هم آورد
امان از مردم
عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم
الحمد لله علی کل حال
حقیقتا خیلی معاملهی تلخیه که رئیسی بدی و پزشکیان تحویل بگیری
خدایا خودت رحم کن
حضرت على عليهالسلام:
روزگار دو روز است روزى به كام تو و روزى به زيان تو. چون به كام تو بود، سرمست مشو و چون به زيان تو بود، غمناك مباش زيرا هر دو مايه آزمايش توست.
تحفالعقول ٢٠٧
صلیالله علیک یا صاحبنا الحبیب(عج)
زودتر بیا ز سفر ای صبور من
آخر شکست پای ظهورت غرور من
نتیجه این انتخابات برای ما مصیبت شد به هنگام مصیبت
إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» و بعد بگوید: اللّهُمَّ عِندَکَ احتَسِب مُصیبَتی هذِهِ. اللّهُمَّ اخلفنی فیها خَیراً منها
✅ در این مورد داستان بسیار جالب و دلنشینی است از ام سلمه یکی از همسران پیامبر:
ام سلمه قبل از آنکه به همسری پیامبر در آید، همسر شخصی به نام «اباسلمه» بود. اباسلمه مردی شایسته و مؤمن و بزرگ بود. روزی حدیثی را از پیامبر(ص) برای ام سلمه نقل میکند، میگوید: شنیدم که حضرت فرمود: «هر کس که به او مصیبتی برسد و در آن وقت بگوید: «إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» و بعد بگوید: اللّهُمَّ عِندَکَ احتَسِب مُصیبَتی هذِهِ. اللّهُمَّ اخلفنی فیها خَیراً منها؛ خداوندا! این مصیبت را به پیشگاه تو حساب میکنم. خداوندا! بهتر از او را برای من جایگزین کن». خداوند جایگزین بهتری به او عطا خواهد کرد.
ام سلمه این حدیث را در خاطر داشت و آن زمان که شوهرش از دنیا رفت، کلمه استرجاع را بر زبان آورد و گفت: خداوندا! در پیشگاه تو این مصیبت را حساب میکنم و همین که خواست بگوید جانشینی بهتر از او را به من بده، تردید کرد و به زبان نیاورد و پیش خود گفت: بهتر از او کسی نیست. ولی بعد از لحظاتی آن دعا را به زبان آورد.
دیگران تردید او را متوجه شدند؛ لذا پس از مدتی که به همسری پیامبر درآمد، فهمید که آن جمله شریفه کار خود را کرد و جایگزین بهتری را بدست آورد.
افرادی در آن روز شاهد حال او بودند، گفتند: دیدی چگونه بهترین را بدست آوردی. گفت: من اصلاً انتظار نداشتم و به فکر و ذهنم خطور نمیکرد که همسر پیامبر شوم.
🤲 إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، اللّهُمَّ عِندَکَ احتَسِب مُصیبَتی هذِهِ. اللّهُمَّ اخلفنی فیها خَیراً منها ☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
⚫️روضه خوانت می شوم
با روضه ای تک مصرعی...
🔻دلِ سیاه ما رو هم دست بگیر حسین جان
#شیخ_اسماعیل_رمضانی
🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
#اللهم_صل_علی_محمدﷺ_و_آل_محمدﷺ_و_عجل_فرجهم
شهادت_مسلم علیه السلام
🔹۹ ذیحجه سال ۶۰ هجری به شهادت رسید. ابن زیاد دستور داد تن مسلم را به دار آویختند و سرش را به دمشق فرستاد.
✳️ و این اولین تنی بود از بنی هاشم که به دار آویزان شد و اول سر بود از آنان که به دمشق فرستاده شد.😭
🔸در مناقب گفته : یزید سر مسلم و هانی را بر دروازه دمشق آویخت.
🔹مقتل شیخ فخرالدین : تن مسلم و هانی را در بازارها میکشیدند که خبر به قبیله بنی مذحج رسید آنها بر اسب ها سوار شدند ، با آنها جنگیدند و تنها را گرفتند و غسل دادند و به خاک سپردند.
--------------------------------------------------
✅ #دریافت_خبر_شهادت_مسلم علیه السلام
🔹امام از منزلگاه ثعلبیه خارج شده و حرکت نمود تا به منزلگاه زباله رسید...
🔸در اینجا بود که امام از خبر شهادت مسلم ابن عقیل مطلع گردید و این خبر را به همراهان خویش داد...
✳️😭 عده ای که به طمع دنیا همراه امام آمده بودند و یقینشان کامل نبود ، از اطراف حضرت جدا شدند.
🔸ولی اهل بیت امام و عده ای از یاران باوفای آن حضرت با او ماندند.
#پ.ن:
1⃣مظلومیت کاروان حسینی از شهادت حضرت مسلم علنی شد.
2⃣اظطراب کودکان و زن های حرم شروع شد.
3⃣کسانی که اینجا امام را رها کردند کسانی هستند که چند ماه در کاروان حسینی مهمان بوده اند و اصحاب امام چند وقتی است از آنها پذیرایی کرده اند ، اینها نمک خوردند و ...
4⃣صدای گریه های یتیمان از اینجا در کاروان آغاز شد.
5⃣باتوجه به نامه های کوفیان ، کاروان حسینی به سمت شهری میرفت که همه منتظر قدومشان بودند اما از اینجا بود زمزمه های شهادت و اسرات و.... در کاروان پیچید...
✳️😭و در همه ی این اوضاع امان از دل زینب سلام الله علیها...
--------------------------------------------------
✅ #خبر_غیبی_امام_از_آینده_کوفیان
🔹امام شب را در منزگاه ثعلبیه سپری کرد ، صبح مردی که از سمت کوفه می آمد خدمت امام رسید.
🔸سلام کرد و گفت :
⁉️ای پسر پیامبر چرا از حرم خدا و از حرم جدت رسول خدا بیرون آمدی؟
✳️امام فرمود :
😭 #اموالم_را_گرفتند ، صبر کردم
😭مرا #دشنام_دادند و #آبرویم_را_ریختند ، باز هم صبر کردم
😭تا اینکه #خواستند_خونم_رابریزند ، من هم حرکت_کردم.
✳️به خدا سوگند این مردم مرا خواهند کشت ، اما خداوند
1⃣لباس #ذلت بر تن آنها میکند
2⃣ #شمیر_برانی را بر آنها مسلط میکند
3⃣حکومت ایشان را به کسی خواهد داد که آنان را از قوم سباء که زنی بر ایشان حکومت میکرد ، پست تر و ذلیل تر خواهد کرد.
--------------------------------------------------
فریاد_شیون
🔹هنگامی که خبر شهادت حضرت مسلم به کاروان رسید ، فضای بیابان آکنده از صدای شیون و گریه شده و سیل اشک بود که از دیدگان جاری گشت.
✳️ اما امام همچنان به سوی مقصود و هدفی که خداوند او را بدان فراخوانده بود میرفت.
😭اینجا بود که امام دختر مسلم را صدا زد و دست نوازش یتیمی بر سرش کشید...
😭رقیه سلام الله هم شاهد این صحنه بود...
--------------------------------------------------
✅ #پراکنده_شدن_همراهان_امام
🔹امام وقتی خبر شهادت مسلم را شنید نامه ای نوشتند:
📩بسم الله الرحمن الرحیم
✉️اما بعد ، خبر جانگدازی به ما رسیده ، مسلم ابن عقیل و هانی ابن عروه و عبدالله ابن یقطر کشته شدند و شیعیان ما از ما کناره گرفتند ، هرکدام شما که دلش میخواهد برگردد ، بر او حرجی نیست و بیعت از او برداشته است.
🔹مردم از اطراف او به هر سو پراکنده شدند ، همان کسانی با او ماندند که از مدینه با وی حرکت کرده بودند و اندکی از آنها که به امام پیوسته بودند.
✳️ #پ.ن: عده ای به خاطر این از مکه همراه امام شدند که تصور میکردند مردم به امام لبیک بگویند و حکومت به دست ایشان بیافتد اما با انتشار این خبر همه کاروان حسینی را رها کردند و امام را تنها گذاشتند....
--------------------------------------------------
پيكار_دليرانه_مسلم
🔹از سوي ديگر جلاد خون آشام اموي، «محمد بن اشعث» را فراخواند و با برگزيدن او به سركردگي گروهي از اوباش و مردم ناآگاه كه خود را مسلمان هم ميپنداشتند! به او دستور داد تا «مسلم» را دستگير و احضار كند.
🔹هنگاميكه سپاه «عبيد» به در سراي آن شير زن رسيد، و «مسلم» صداي سم مركبهاي آنان را شنيد، زرهي خود را بر تن كرد و بر مركب نشست و براي دفاع از حق حيات و آزادي و امنيت خويش به تجاوزكاران اموي مسلك تاخت.
🔹او با شهامت و شجاعتي وصف ناپذير گروهي از تاريك انديشان را به خاك هلاك افكنده بود كه فرمانده آنان فرياد برآورد كه:
▪️«يا مسلم! لك الأمان.»هان اي جوانمرد! تو در امان هستي و ما ديگر با تو نميجنگيم.
🔸او فرمود: امان و پيمان مكاران و بدكاران چه ارزشي دارد؟ و چگونه ميتوان به امنيت دادن آنان اعتماد كرد؟
«و اي امان للغدرة الفجرة؟»
🔸و آن گاه به پيكار دليرانهي خويش ادامه داد.
🔸سپاهيان استبداد فرياد بر آوردند كه:هان اي «مسلم»! فرمانده ما دروغ نميگويد و فريبي در كار نيست. ما نميخواهيم به تو دروغ بگوييم، و تو را فريب دهيم؛ بلكه اگر به راستي دست از پيكار بكشي در امنيت خواهي بود؛ اما آن آزاد مرد حق طلب، بدون توجه به وعدههاي پوچ دشمن به پيكار دليرانهي خويش ادامه داد تا سرانجام بر اثر زخمهاي بسياري كه بر پيكرش وارد آمد و بر اثر خونريزي شديد ضعف بر او چيره شد، مورد يورش سخت قرار گرفت 😭و يكي از سپاهيان شوم استبداد از پشت سر با نيزهاش ضربتي سخت بر او وارد آورد، و آن شيرمرد از اسب بر زمين افتاد، و به بند اسارت كشيده شد.
✅ #ضربت_بر_لب_و_دندان_مسلم بن عقیل و شباهت با حضرت سیدالشهدا (ع)
🔹 مسلم بن عقیل چون صداى سُم اسبان و سر و صداى مردان را شنيد، دانست كه به سراغ وى آمده اند. پس با شمشير به سوى آنان آمد. آنان به خانه يورش آوردند. مسلم سخت با آنان درگير شد و آنان را با شمشير مى زد تا آنها را از خانه بيرون راند. آنان دوباره باز گشتند و باز مسلم سخت با آنان درگير شد. ميان مسلم و بُكَير بن حُمرانِ اَحمرى دو ضربه شمشير، رد و بدل شد. بُكَير ضربتى بر دهان مسلم زد و لب بالاى او قطع شد و شمشير بر لب پايين نشست و دندان هاى پيشين مسلم افتاد و مسلم هم ضربتى بر سر و ضربتى ديگر بر رگ گردن وى زد كه نزديك بود به عُمق [گردنش] رخنه كند.
سپاهيان چون اوضاع را چنين ديدند از بالاى بام خانه بر مسلم هجوم آوردند و سنگ به طرفش پرتاب مى كردند و توده هاى نِى را آتش مى زدند و به سويش مى انداختند. مسلم چون اوضاع را چنين ديد با شمشيرِ برهنه به كوچه آمد و با آنان به نبرد پرداخت.
--------------------------------------------------
📘تاريخ_طبري ، ج5، ص 373
✅ #اصابت_سنگ_و_تیر به مسلم بن عقیل
📚الفتوح ابن اعثم کوفی: ج ۵ ص ۵٣:
🔸و جَعَلَ یُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ وضَعُفَ عَنِ القِتالِ، وتَکاثَروا عَلَیهِ فَجَعَلوا یَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَةِ، فَقالَ مُسلِمٌ: وَیلَکُم! ما لَکُم تَرمونَنی بِالحِجارَةِ کَما تُرمَى الکُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَیتِ الأَنبِیاءِ الأَبرارِ؟! وَیلَکُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِصلى الله علیه و آله وذرِّیَّتِهِ؟
🔹ترجمه: مسلم بن عقیل به نبرد، ادامه داد تا جراحت هاى سنگینى بر او وارد شد و از جنگیدن ناتوان شد. جمعیت بر او یورش بردند و با تیر و سنگ بر او مىزدند. مسلم گفت: واى بر شما! آیا به سویم سنگ، پرتاب مى کنید ـ آن گونه که به کفّار ، سنگ مى زنند ـ ، در حالى که من از خانواده پیامبرانِ ابرارم؟ آیا حقّ پیامبر را در باره خاندانش پاس نمى دارید؟
✅وجه #شباهت_مسلم_با_امام _حسین:
📚الإرشاد شیخ مفید ج ٢ ص ١١١، إعلام 📚الورى طبرسی ج ١ ص ۴۶٨ ، روضة 📚الواعظین ابن فتال نیشابوری، ص ٢٠٨:
🔸و بَقِیَ وَحدَهُ وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ فی رَأسِهِ و بَدَنِهِ فَجَعَلَ یُضارِبُهُم بِسَیفِهِ و هُم یَتَفَرَّقونَ عَنهُ یَمینا و شِمالاً.
🔹ترجمه: امام حسین علیه السلام از زخم هاى تن و سرش سنگین شده و تنها مانده بود، آنان را با شمشیر مى زد و آنها ، از چپ و راستِ او مىگریختند.
📚مثیر الأحزان ابن نما حلی ص ٧٣ :
🔸فَوَقَفَ [الحُسَینُ علیه السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه هَشَمَها ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ …
🔹ترجمه: امام حسین علیه السلام که بر اثر نبرد کم توان شده بود ایستاد. سنگى به پیشانى اش خورد و آن را شکست. سپس تیر سه شاخه مسمومى آمد و بر قلبش نشست.
✅تذکر:
دو_شباهت دیگر هم وجود دارد:
1. تنها شدن مسلم بن عقیل.
2. دیگری جراحت های وارده به لب و دندان مسلم.
شباهت_حضرت_مسلم_با_امام_حسین (علیه السلام) در تشنگی
🔹مسلم گفت: واى بر شما! چرا به سويم سنگ پرتاب مى كنيد ـ آن گونه كه به كفّار، سنگ مى زنند ـ در حالى كه من از خاندان پيامبر برگزيده ام؟ واى بر شما ! آيا حقّ پيامبر خدا را پاس نمى داريد و حقّ نزديكانِ او را حرمت نمى نهيد؟! آن گاه با ناتوانى بر آنان يورش بُرد و آنان را به سوى كوچه ها و دروازه ها فرارى داد. آن گاه باز گشت و بر درِ خانه اى تكيه داد . جمعيت به سويش باز گشتند. محمّد بن اشعث بر آنان بانگ زد: رهايش كنيد تا با او سخن بگويم. آن گاه به مسلم نزديك شد و گفت: واى بر ت ، اى پسر عقيل! خودت را به كشتن مده. تو در امانى و خونت بر گردن من است. تو در پناه منى. مسلم گفت: اى پسر اشعث ! گمان مى كنى تا وقتى كه نيرو براى جنگيدن دارم دست تسليم دراز مى كنم؟ نه به خدا ! هرگز چنين نمى شود. آن گاه بر او يورش بُرد و او را تا پيش يارانش عقب راند و به جايگاه خود باز گشت و مى گفت: بار خدايا ! عطش توانم را بُرده است! ولى كسى جرئت نداشت به او آب بدهد، يا به وى نزديك شود.
پسر اشعث به يارانش گفت: اين ، براى شما ننگ و عار است كه اين چنين از يك نفر درمانده شده ايد! همه با هم، يكباره بر او يورش بريد. آنان بر مسلم حمله كردند و مسلم هم بر آنان يورش بُرد. مردى كوفى به نام بُكَير بن حُمرانِ احمرى به سمت مسلم آمد و دو ضربت ميان آن دو رد و بدل شد. بُكَير بر لب بالاى مسلم ضربتى زد و مسلم نيز ضربتى بر او زد كه كشته بر زمين افتاد. مسلم از پشت سر، نيزه خورد و بر زمين افتاد و به اسارت گرفته شد و اسب و سلاحش را برداشتند و مردى از بنى سُلَيم به نام عبيد اللّه بن عبّاس جلو آمد و عمامه اش را برداشت.
▪️امام حسين عليه السلام تشنه شد و كاسه آبى خواست. هنگامى كه آن را به دهان بُرد حُصَين بن نُمَير تيرى به سوى او انداخت كه به دهانش فرو رفت و ميان او و آب نوشيدن مانع شد و امام حسين عليه السلام كاسه را از دست فرو گذاشت
✅ #محبت_اشک_پیامبر_بر_مسلم بن عقیل
🔹#على «ع» به #رسول_خدا «ص» فرمود شما #عقیل را خیلى دوست دارید؛ فرمود: آرى به خدا دو محبت به او دارم یكى براى خوبى خودش و یكى براى آن كه ابو طالب دوستش میداشت و
✳️فرزندش به خاطر دوستى فرزندت كشته خواهد شد و ✳️دیده مؤمنان بر او اشك ریزد و فرشتگان مقرب بر او صلوات فرستند.
سپس رسول خدا«ص» گریست تا اشك هایش بر سینهاش روان شد. سپس فرمود: به خدا شكایت برم از آن چه بر خاندانم پس از من اصابت می کند.