eitaa logo
علی مقدم
2.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
436 ویدیو
31 فایل
آثار[سخنرانی، نوشته ها و اشعار]علی مقدم عاصی خراسانی ادمین @admin9988 وبلاگ http://asikhorasani.blogfa.com/ بایگانی پادکست ها https://eitaa.com/ali_moghaddam_Podcast پیام ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17344654120743 هندوستان @SAEB_TABRIZ
مشاهده در ایتا
دانلود
گرانی میکند بر گونه ی سرخ تو شبنم هم به پاکیّ لب لعلت نباشد آب زمزم هم حنای این جهان رنگی ندارد‌ پیش چشمانم نیندازد تو را از چشم من رنگ دو عالم هم بدون لحظه ای تردید مینوشم به صد امید اگر باشد به جامی که تو دادی بدتر از سَم هم برای بوسه بر پایت چه راحت کرد کارم را به کار آید به درگاهت مرا این قامتِ خم هم کمِ ما را کرامت های تو جبران‌ کند آری زیاد آید به چشمانِ کریمان طاعتِ کم‌ هم مکن عاصی ز بار عشقِ مولا ،شانه را خالی که شانه بر کف پایش نهاده شخصِ خاتم هم شعبان/۱۴۴۱ فروردین/۱۳۹۹
باختم من که صبرم اندک‌ بود بُرد در بُردباری است رفیق
یک بار نام غیر تو بر این زبان گذشت یک عمر میشود که دهان آب میکشم
آنکه ز روحِ خویش در این خاکِ خام‌ ریخت دستش درست ، خوب شرابی به جام ریخت خالی شدم ز خویش فقط بین سجده ام کج کرده ام سبو که شرابم تمام ریخت  ما را نه شوقِ نام و نه خوفی ز ننگ ماند در بزم تو که کُرک و ‌پرِ ننگ ‌و نام ریخت عاصی! شرابِ در پسِ انگور را ببین از باطنِ حلالِ تو چندین حرام‌ ریخت
32.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم می فرمایند : النَّاس نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا مردم در خواب هستند و زمانی که می میرند بیدار می شوند. خاصیت انسان خواب این است که متوجه رفتار و آثار رفتار خودش در هنگام خواب نیست. یعنی متوجه واقعیت های اطراف خودش نیست انسان باید قبل از اینکه توسط عزرائیل از خواب غفلت بیدار شود خودش زودتر از خواب غفلت بیدار شود . . پ ن : داستانی که ذکر شد از مرحوم ملامهدی نراقی(رحمه الله) بوده است که در قبرستان وادی السلام این مکاشفه برایشان رخ داده است. مرحوم علامه طهرانی (رحمه الله) در جلد دوم معادشناسی ص ۲۲۳ این داستان را ذکر فرموده اند.
کمِ ما را کرامت های تو جبران‌ کند آری زیاد آید به چشمانِ کریمان طاعتِ کم‌ هم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حقیقت انفاق و کمک به دیگران ، کمک به ابدیت خودمان است هنوز که فرصت هست برای خودمان کاری کنیم
زاهد از حالِ ما چه میفهمد؟! هِق هِق ما کجا و حَق حَق او
🌺فروختیم🌺 در پیش چشمهات سپر را فروختیم خونین جگر شدیم ، جگر را فروختیم در دست ما نهاد خدا مِهر و ‌ماه را مهرِ تو را خریده ، قمر را فروختیم کالا اگر گران بشود بایدش فروخت دیدیم ‌سر گران شده ، سر را فروختیم صد شُکر در معاملهٔ بوسه و شِکَر ما بوسه را خریده ، شِکَر را فروختیم ما را نبود میلِ رهایی ز دامِ تو خود در قفس نشسته و پر را فروختیم
هرجا که‌ درد بود دُکان دوا گرفت هر جا که عجز بود یقینا دعا گرفت در لا به لایِ پاسخ ما غیرِ "لا" نبود آنقدر ناز کرد که از ما "بلی" گرفت دستی کشید بر دل ما وقت خلقتش اینگونه بود در دل ما عشق پا گرفت در رگ اگر که درز کند میکُشد هوا مُردم از این هوس که دلم را هوا گرفت آبی که از پیاله دنیا به ما رسید پیچید در گلو و نفس را ز ما گرفت رمضان/۱۴۴۱ اردیبهشت/۱۳۹۹
جلوه نما تا رُخت همّتِ خلقت کند اذن بده خنده ات باز قیامت کند در همه جا دیده ام ، با همه سنجیده ام جزء به جزءِ جهان از تو حکایت کند آینه هم پیشِ ما جلوه ندارد دگر با همه ی صافی اش ، وهمِ دوئیّت کند گریه کنان آمدم ، موی کَنان آمدم اشک مگر بین ما باز وساطت کند زاهد اگر روز حشر دل به عمل بسته است عاصیِ شرمنده را شرم شفاعت کند
جز گوشه‌ی قناعت از این خاکدان مگیر غیر از کنار، هیچ ز اهل ِجهان مگیر...
فردای قیامت مخوری حسرت بسیار امروز اگر ساخته ای از هوست کم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل رو به ابوتراب برگشت از دل غم و اضطراب برگشت برگشتن مثل ما که سهل است از هیبتش آفتاب برگشت از هُرم نگاه آتشینش صدشکر دلم کباب برگشت گنجشک کبوتر دل ما پر زد به نجف عقاب برگشت از ذوق زیارت ضریحش شیخ آمده بود و شاب برگشت آبادی آخرت به دستش هر کس ز نجف خراب برگشت یک عمر سوال وصل کردیم مُردیم که تا جواب برگشت دیدیم مکفّر الذنوب است دیدیم گُنه ثواب برگشت با صورت خود در آتش افتد هر کس که ز بوتراب برگشت از برکت حُبّ مرتضی بود از عاصی ما عذاب برگشت . . پ ن :شعر خوانی جلسه مجمع الذاکرین استاد موید برای سلامتی استاد موید دعا بفرمایید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مگر که باز رُخت از پسِ نقاب در آمد؟ و یا که‌ صبح‌ دمیدست و آفتاب در آمد؟ همین که‌ خَلْقِ دو ‌چشمت تمام گشت خدا گفت : مبارک است ، مبارک ، چه ‌خوب از آب در آمد تویی که نقطه بسمِ الَهِ کتابِ خدایی ز شرح خال سیاهت علی ، کتاب در آمد یداللَهی و‌ نبی دید در میانه میدان از آستین خدا دستِ بوتراب در آمد گره زدم دل خود را فقط به زلف سیاهت چه راست راهِ من از بین پیچ و تاب درآمد بنازم این همه رحمت ، که بارها همه دیدند گناه تا به نجف آمد و ثواب درآمد شعرخوانی جلسه مجمع الذاکرین استاد موید حفظه الله
یاحیدر هر کس بر آستان تو سر بر زمین شود در چشم آسمان و زمین برترین شود وقتی ابوتراب تویی ، خاکِ پای تو برتر ز‌ لوح و کرسی و عرشِ برین شود در حیرتم چگونه به رویَت عرق نشست خورشید را که دیده که شبنم نشین شود؟! تنها تویی یَدُاللَه و جز دست های تو دستی نبود لایق آن آستین شود عین الیقین ماست نگاهی ز ‌چشم‌ تو در کارگاهِ حُسنِ تو شک هم یقین شود از بسکه سر به سجده نهادیم در نجف در روز حشر نامِ تو نقش جبین ‌شود آری بدیم و لایق صدها عتاب ، لیک حیف از جبین ‌توست ‌مُنقّش به چین شود من طالب تو هستم علی جان تمامِ عمر مگذار بیش ازین دل عاصی حزین شود غزلی قدیمی
حضرت رضا(علیه السلام)  فرمودند : «هرکه مرا با دورى منزل زیارت کند، روز قیامت سه جا نزد او می آیم تا او را از وحشت هاى آنجا برهانم» . . . اسبابِ بشارت و امید است کفن نو پوششِ منزل جدید است کفن گفتی که سراغِ من می آیی در حشر از شوق وصالِ تو سفید است کفن .
تا سر به زمین مداد بنهاد نوشت در سجده هنر نمائی ام معلوم است
این یک دو نفس فرصت عمر خود را مانند قلم خرج سجودش کردم
ابیاتی از غزلی بسیار زیبا از که مرحوم انصاری همدانی آن را به عنوان موعظه بسیار برای شاگردانشان میخواندند پیری رسید و موسم طبع جوان گذشت ضعف تن از تحمل رطل گران گذشت وضع زمانه قابل دیدن دوبار نیست رو پس نکرد هر که ازین خاکدان گذشت در راه عشق، گریه متاع اثر نداشت صد بار از کنار من این کاروان گذشت مضمون سرنوشت دو عالم جز این نبود آن سر که خاک شد بره از آسمان گذشت در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست در قید نام ماند اگر از نشان گذشت بی دیده راه اگر نتوان رفت پس چرا چشم از جهان چو بستی ازو میتوان گذشت؟ بدنامی حیات دو روزی نبود بیش آنهم «کلیم» با تو بگویم چه سان گذشت ؟! یک روز صرف بستن دل شد به این و آن روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت
یک بار بر پیاله لبت را گذاشتی یک عمر اینچنین دهنش باز مانده است
علی مقدم
یک بار بر پیاله لبت را گذاشتی یک عمر اینچنین دهنش باز مانده است #عاصی_خراسانی
خارم که از گل چمنش باز مانده است یا آن غریب کز وطنش باز مانده است آغوش یار را اگر از دست داده ام اما چه خوب عطر تنش باز مانده است امشب درِ بهشت خدایا گشوده ای؟ یا اینکه یار ، پیرهنش باز مانده است؟ یک بار بر پیاله لبت را گذاشتی یک عمر اینچنین دهنش باز مانده است آری هنوز امید وصال تو در دل است مقتول تو اگر کفنش باز مانده است سال ۱۳۹۸