eitaa logo
علی مقدم
2.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
436 ویدیو
31 فایل
آثار[سخنرانی، نوشته ها و اشعار]علی مقدم عاصی خراسانی ادمین @admin9988 وبلاگ http://asikhorasani.blogfa.com/ بایگانی پادکست ها https://eitaa.com/ali_moghaddam_Podcast پیام ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17344654120743 هندوستان @SAEB_TABRIZ
مشاهده در ایتا
دانلود
يا وَلِيَّ اللّهِ ! إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوبا لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ ، اى ولىّ خدا ! بى گمان ، ميان من و خداوند عز و جل ، گناهانى است كه جز رضايت شما ، آنها را محو نمى كند
🌹از بیان عادی تا بیان شاعرانه🌹 همانطور که اشاره شد ، نمیتوان از شعر تعریف مطلق و ثابتی معرفی کرد امّا همه قبول دارند که بیان شعری از عادی ، متفاوت و متمایز است تمایز بیان عادی با شعر در کجاست؟ ما برای انتقال یک مفهوم ، غالبا میتوانیم بیش از یک شک بیانی داشته باشیم مثلا از مرگ یک انسان میتوان به صورتهای گوناگون خبر داد : 1.مُرد 2.فوت کرد 3.در گذشت 4.رحلت کرد 5.به عالم بالا کوچ کرد 6.کبوتر روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد 6.روحش در جوار حق مسکن گزید 7.ما را تنها گذاشت 8.دلدار رفت و دیده به حیرت دچار شد و اگر شخص متوفا فرد ناپسندی باشد 10.به درک واصل شد 11.به دوزخ متصل شد 12.سقط شد 13.شرّش کم شد 14.از مرگ ، به یک تپانچه بر خاک افتاد ما برای بازگو کردن یک پدیده می توانیم از صورتهای بیانی گوناگونی استفاده کنیم بعضی از این صورت ها معمولی هستند و فقط یک آگاهی رسانی ساده انجام میدهند بعضی از صورتها کمابیش از حالت روحی و عاطفی گوینده حکایت می کنند حتی ممکن است این معانی مطابق با واقعیت بیرونی نباشند ولی از واقعیت های پنهان دیگری در عواطف خبر میدهند وقتی بیان به سمت شعر می گراید نه تنها کاربرد کلمات و شیوه نگاه گوینده به پیرامون تغییر میکند ، بلکه منطق سخن هم دگرگون میشود و چه بسا منطق شعر با استدلال منطقی غیرقابل اثبات باشد اول و آخر قرآن ز چه «با» آمد و «سین» ؟ یعنی اندر ره دین ، رهبر تو قرآن بس سنایی . . . ✅جامعه بشری برای اینکه یک سخن برتر را به عنوان شعر بپذیرد چنان خواسته هایی از آن دارد:✅ 1.منطق گفتار ، متفاوت با منطق عادی باشد 2.ساختار زبانی متفاوتی در آن به کار رفته باشد 3.تناسب هایی از جهات مختلف در آن سخن حس شود 4.آن سخن ، یک مجموعه نظام دار باشد ، به گونه ای که خواننده خود را با یک اثر ادبی متشکل روبرو ببیند 5.گوینده از ایجاد آن سخن ، هدف خاصی داشته باشد ، یعنی آن بیان ویژه را برای تاثیری ویژه اختیار کرده باشد . . ❇️به کمک این دو بیت حافظ ، میتوان با بعضی از آن عناصر آشنا شد❇️ بیا که قصر أمل سخت سست بنیاد است بیار باده که بنیاد عمر بر باد است غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است 🔸تمایزات این دو بیت با بیان عادی:🔸 1.بارز ترین برجستگی ، نوعی آهنگ است همه سطرها یک نظام آوایی ویژه را نشان می دهند به این تناسب آوایی وزن می گوییم 2.تمایز دیگر خود را در آخر سطرهای اول و دوم و چهارم نشان میدهند یعنی تکرار کلمه «است» و پایان هماهنگ کلمات «بنیاد» «بر باد» «آزاد» به این نوع تناسب ردیف و قافیه می گویند 3.رابطه ای دیگر بین اجزاء کلام هست . مانند تضاد بین «سخت» و «سست» و تناسب بین «باده» و «باد» و رابطه بین «رنگ» و «کبود» اینها را تناسب لفظی و معنوی میتوان نامید 4.تمایز بعدی نوعی نخفی تر است نوع نگاه شاعر به پیرامون . مثل شباهت معنوی بین أمل و قصر در حالی که در عالم واقع چنین قصری وجود ندارد در سطر بعدی هم عمر بنایی تصور شده که میتوان بنیاد داشته باشد یا غلام همت بودن همچنین رنگ تعلق این طرز دید را «خیال» می نامند 5.شاعر با این عناصر می کوشد معنایی ویژه را منتقل کند که احساس و فکر شاعرانه اوست (ناپایداری عمر و و بی حاصلی آرزوها این احساس و تفکر شاعر را «عناصر معنوی شعر» می نامیم. 6.یک هماهنگی بین اجزا و عناصر این شعر حافظ از آغاز تا آخر میبینیم به گونه ای که آن را یک اثر ادبی واحد می یابیم این ویژگی را «شکل» یا «ساختمان» شعر می نامیم منبع: گزیده بحث تعریف شعر کتاب روزنه نوشته استاد کاظمی
"گیسوی توست از شب یلدا درازتر"* کوتاه گشته عمر و مُعمّا درازتر آواز التماس بلند است از دهان دستم برای عرضِ تمنّا درازتر هر بار آمدم که در آغوش گیرمت برگشته است دستِ من از پا درازتر پایان عمر ، غفلت من میشود فزون گردد غروب ، سایه اشیا درازتر کوتَه تر است روز قیامت ز رحمتش دستی که میشود سوی دنیا درازتر چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸ ۲۷ رجب ۱۴۴۰ *مصراع از سیده تکتم حسینی
علی مقدم
"گیسوی توست از شب یلدا درازتر"* کوتاه گشته عمر و مُعمّا درازتر آواز التماس بلند است از دهان دستم بر
امروز شعری رو از خانم خواندم که یک مصراع اون دقیقا شبیه یک مصراع از این غزل هست با اینکه شعر ایشون رو من تا الان نخوانده بودم شعر ایشون مربوط به سال ۹۳ هست این توارد برای خودم خیلی عجیب بود ولی چون شعر ایشان چند سال پیش گفته شده من این مصراع رو داخل گیومه میاورم تا سوء برداشت نشود بیت ایشان این است : روی تـــو از نسیــــم سحــر دلنــوازتر گیســوی توست از شب یلـــدا درازتر
به غیر چشم خُمارش که مست کرده مرا ندیده ایم بگیرد کسی شراب به قاب
افتاده ام به دام تو ، آزادم از جهان در پیچ و تابِ زلف تو دیدم نجات را
31.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای وای از شکستن قلب یتیم ها وعده ی پیامبر مراسم دهه اول صفر ۱۴۴۲
بسکه دندان زِ غمِ کوچه نهادم به جگر جگرم پاره شد و ریخت برون از دهنم
هدایت شده از استاد وکیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 ببینید | موشن‌گرافیک 🔹 از اختراع در مدرسه‌ی آلمانی‌ها تا تألیف ۹۰جلد (۳۰هزارصفحه) علوم و معارف اسلام 🔸با استادِ سلوکی آیت‌الله شهید آشنا شوید 🔹 رهبر معظم انقلاب: علامه طهرانی از جمله فرزانگان بودند که مراتب برجسته را با درجات والای و تواماً دارا بودند ◾️نهم صَفر؛سالگرد رحلت مرحوم علّامه آیت‌الله حاج سیدمحمّدحسین حسینی طهرانی ☑️ @ostad_vakili
در رگ اگر که درز کند میکُشد هوا مُردم از این هوس که دلم را هوا گرفت
یک بار بر پیاله لبت را گذاشتی یک عمر اینچنین دهنش باز مانده است
هدایت شده از عرفان امین
🌷هوالعظیم 🔻چرا حافظ از زبان خاص استفاده میکند؟ ممکن است در این‌جا سؤال شود، چه دلیلی وجود داشته است که شخصی مانند ، به جای سخن‌گفتن در قالب الفاظ رسمی و علمی، به زبان استعاره و مجاز روی ‌آورد و به عبارت دیگر، چرا حافظ زبانی را انتخاب می‌نماید که به تعبیر بنیانگذارکبیرانقلاب، این زبان «خاص» است. 🔸مرحوم شهید مطهری این سؤال را چنین پاسخ می‌دهند: «...برویم سراغ یک مطلب دیگر، و آن این است که حالا این چه داعی‏ ای بوده است که این آقایان عرفا بیایند حرف‌های خودشان را این‏ جور در پرده بگویند آن هم با یک پرده‌دری این گونه، چرا با رمز حرف می‏زنند، چرا سمبلیک حرف می‏زنند؟ چرا حرف خودشان را صریح نمی‏گویند؟ «چون صفیری بشنوی از مرغ حق» یعنی چه؟! «اصطلاحاتی است مر ابدال را» یعنی چه؟! چه بیماری‏ ای دارند که حرف خودشان را واضح نمی گویند؟پس قضیه چیست؟ قضیه را از خود عرفا باید بپرسیم. به عقیدۀ من مطلب دو دلیل داشته که یک دلیلش در کلمات عرفا نیامده است ولی حتماً بی‏ اثر نبوده و آن که: شعر و ادب و فصاحت و بلاغت و زیبایی بیان، خودش یک وسیله‏ ای است برای بهتر رساندن هر پیام، حالا پیام هرچه می‌خواهد باشد. یک نفر سیاسی هم اگر بخواهد پیام سیاسی خودش را به مردم برساند، با شعر و ادب و این حرف‌ها، با یک شعر خیلی عالی شما می‏بینید به اندازه صد کتاب در مردم اثر می‏گذارد، یعنی آن مطلب وقتی لباس زیبای شعر را بپوشد بهتر اثر می‏گذارد. خود قرآن کریم از همین معنا استفاده کرده. اعجاز قرآن که در فصاحت و زیبایی‏ اش هست، یعنی قرآن هنر را در خدمت پیام الهی قرار داده و این جهتِ قرآن همیشه عامل فوق‏ العاده مؤثری بوده در پیشرفت و پیشبرد قرآن. عرفا هم برای پیام عرفانی خودشان از زیبایی ادب، از این تشبیه‏ ها، تمثیل ها، شعرها، از این رمزی سخن گفتن‏ ها [استفاده کرده‏ اند.] این امر مسلّم مطالب را زیباتر می‌کند تا اینکه مطالب را همین‏ طور مکشوف و بی‏ پرده بگویند، لطف ندارد؛ یعنی برای تبلیغ حرف خودشان این وسیله را انتخاب کرده‏ اند. ✔و دیگر اینکه (حرف اساسی این است، که در شعرهای شبستری هم بود) این معانی اساساً لفظ ندارد، الفاظ بشر کوتاه است از افاده این معانی، و تنها افرادی می‏توانند این معانی را درک کنند که خودشان وارد این دنیا باشند. این است که این ها تصریح می‌کنند که- به تعبیر خودشان- عشق قابل بیان نیست، زبان عشق زبان بیانی نیست. خود حافظ در خیلی جاها به این مطلب تصریح می‌کند، مثلاً در یک جا صریح می‌گوید: سخن عشق نه آن است که آید به زبان‏     ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت وشنفت  این حرفی است که این ها معتقدند که این معانی با بیان صریح گفتنی نیست، فقط با رمز باید گفته شود و افرادی هم می‏توانند درک کنند که اهل راه و اهل باشند، غیر از این ها کسی نمی‏ فهمد، به قول مولوی زبان مرغان است، منطق‌الطیر است، فقط کسی می‏ داند که‏ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیرِ باشد، دیگران اصلاً نمی‌توانند در این حریم وارد شوند. بنابراین [این معانی را] با زبان خود گفتن [معنی ندارد،] زبان ندارد که گفته شود، زبانش همین هاست، یعنی زبان زبان رمز است که اگر بخواهند به صورت غیر رمزی بگویند همه به گمراهی و اشتباه می‏ افتند. این ها معتقدند که این راه را نه با قدم فکر و عقل می‌شود پیمود، و نه با بیانی که آن بیان مال فکر و عقل است می‏ توان تقریر کرد» 📚منبع:عرفان امین،ص ۸۰ و ۸۱ ☑@erfan_amin |پایگاه عرفان شیعی فقاهتی
صوت جلسات مثنوی خوانی را انشالله از این‌به بعد در این کانال خواهم گذاشت 👇👇 @ali_moghddam
آتش بزن اما ز خودت دور مفرما مانند فراق رُخِ تو نیست عذابی زاهد به خیال خودش از اهل ثواب است بالاتر از اندیشه ما نیست ثوابی
صدچاک گشته ام ز غمت صدهزار شکر شاید به جای شانه به مویت کشیدی ام
در گذر صائب از اسباب ، کز این عبرتگاه هر چه با خود نتوان برد ، وبال است تو را
ای جان و تن من به فدایِ تو الهی یک بار بیانداز بر این خسته نگاهی برگرد ببین با جگر خلق چه کردی هر جا که روی پشت سرت لشکر آهی بس غنچه دهانی که سرِ حرف نداری لبخند بزن حدّاقل گاه به گاهی زلفت چو شب و چشم‌ دو دام و مژه ات تیر بنگر که‌ کمر بسته به قتلم چه سپاهی عاصی ! مگرت فکر دگر نیست که‌ هر شب در فکر غزل گفتن از آن زلف سیاهی؟!
رسوا چنان نان خرابی که بگردد از کپک ‌رسوا به روز حشر هم دامان ما گردد ز لک رسوا ز غربال قیامت ، خوب و بد ممتاز میگردد چنان کاهی که میگردد ز دانه در الک رسوا نباشد غیر رسوایی ، هوس راندن در این دنیا ندیدی که زلیخا شد ز قول "هَیتَ لَک"* رسوا؟! چه سود از این تظاهرها به پیش چشم انسان ها تو که هستی همیشه پیش چشمانِ مَلَک رسوا دگر رنگی‌ ندارد وقت مردن ، زینت دنیا زمان غُسلِ میّت میشود رنگ بَزَک رسوا ۲۱ مهر ۱۳۹۹ - ۲۴ صفر ۱۴۴۲ *هَیتَ لَک : گفت: پیش بیا که من در اختیار توام (آیه ۲۳ سوره یوسف)
عشق است که از راهِ أثر معلوم است اسرارِ دل از دیدهٔ‌ تَر معلوم است من آتش عشق تو نهان کردم لیک از دودِ نشسته رویِ سر معلوم است ||||
حضرت رضا(علیه السلام)  فرمودند : «هرکه مرا با دورى منزل زیارت کند، روز قیامت سه جا نزد او می آیم تا او را از وحشت هاى آنجا برهانم» . . . اسبابِ بشارت و امید است کفن نو پوششِ منزل جدید است کفن گفتی که سراغِ من می آیی در حشر از شوق وصالِ تو سفید است کفن .
طوری غمِ حسین ز ما خنده را رُبود از یاد برده ایم که خنده چگونه بود
غزلی از جناب در آداب مهمانی مبر به جای اطاعت به کار طاعت را گران به خاطر مردم مکن عبادت را قبول خلق حجاب است از قبول خدا نهفته دار به مجمع ز خلق، طاعت را اگر خدای جهان را سمیع می دانی مکن بلند برای خدا تلاوت را! به میهمانی مردم مرو، وگر بروی کم از فضیلت طاعت مدان اطاعت را بشوی دست ز ورد و نماز، وقت طعام ز انتظار مکن خون به دل جماعت را چه لازم است کنی ختم، میهمانی را؟ به مجمعی که روی، ختم کن تلاوت را مگیر از دهن خلق، حرف را زنهار به آسیا چو شدی پاس دار نوبت را ز خلق خوش، شکر و شیر باش با احباب ز روی ترش مکن تلخ، کام الفت را مشو چو بی خبران از مناسبت غافل مکن به خلوتیان جمع، اهل صحبت را ضیافتی که در آنجا توانگران باشند شکنجه ای است فقیران بی بضاعت را درین زمان که عقیم است جمله صحبت ها کناره گیر و غنیمت شمار عزلت را اگر قدم نتوانی ز بزم خلق کشید به گوش جان بشنو صائب این نصیحت را