بس است اینکه به آه و به ناله در همه عمر
به انتظار نشستی، به انتظار بایست!
#سجاد_سامانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
به رغم سر به هوا بودنم زمینگیرم
به سر، هوای تو را دارم از زمین سیرم
#سجاد_سامانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
بیت:
گریهام جاریست، بارانی که میبینی منم
چتر وا کن! ابر گریانی که میبینی منم
#بداهه
#سجاد_سامانی
🔹مردان روزگار🔹
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
خلاف گوشهنشینان و عافیتطلبان
تو در میانۀ میدان کارزار بایست!
نه مثل قایق فرسودهای کناره بگیر
نه مثل طفل هراسیدهای کنار بایست!
در این زمانۀ بدنام ناجوانمردی
به نام نامی مردان روزگار بایست!
بس است اینکه به آه و به ناله در همه عمر
به انتظار «نشستی»، به انتظار «بایست»!
#سجاد_سامانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سفر میکردی و کار تو را دشوار میکردم
که چون ابر بهاری گریۀ بسیار میکردم
همان "آغاز" باید بر حذر میبودم از عشقت
همان دیدار "اول" باید استغفار میکردم
ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود
تو را دیگر میان خوابها دیدار میکردم
«به روی نامههایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟»
تو میپرسیدی و با چشم خون انکار میکردم
در آن دنیا اگر قدری مجال همنشینی بود
به پای مرگ میافتادم و اصرار میکردم
خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر
غزل در گوش من میخواند و من تکرار میکردم
#سجاد_سامانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
امان از داستان عشق و فرجام غمآلودش
نمیدانستم این آتش به چشمم میرود دودش
تو را با دیگری میبینم و با گریه میپرسم
از این دیگرنوازیها خدایا چیست مقصودش؟
چه دنیایی که وقتی در دل من خانه میکردی
نمیگفتی که بیرحمانه خواهی ساخت نابودش ...
درختی از درون پوسیدهام، کی روز ویرانی ست؟
چه فرقی میکند، وقتی نباشی، دیر یا زودش؟
جهان را دادم و حسرت خریدم، ای دل غافل!
ضرر در عاشقی کم دیده بودم؟ این هم از سودش ...
#سجاد_سامانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست
مباد شاهد جان دادنِ پسر، پدری
#سجاد_سامانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دردیست در دلم که دوایش نگاه توست
دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم...
#سجاد_سامانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
در منِ دلسنگ، شور انتظار انداختی
ماهی مرداب را در جویبار انداختی
عشق، اقیانوس آرامی که میگفتی نبود
قایقم را در مسیر آبشار انداختی!
فکر میکردم جواب نامهام را میدهی
نامه را بی آنکه بگشایی کنار انداختی
عشق بر "جانم" حکومت میکند ای روزگار
در سرم بیهوده سودای فرار انداختی
آخر ای عاقل به کار عشق روگردان شدی
خوب شد، یک بار عقلت را به کار انداختی
#سجاد_سامانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
.
تو پادشاهی و من مستمند دربارم
مگر تو رحم کنی بر دو چشم خونبارم
مرا اگر به جهنم بیفکنی ای دوست
هنوز نعره برآرم که دوستت دارم...
ردای عفو، برازندۀ بزرگی توست
وگرنه من به عذاب تو هم سزاوارم
امید من به خطاپوشی تو آنقدر است
که در شمار نیاید گناه بسیارم
تو را به فضل تو میخوانم و امیدم هست
اگر به قدر تمام جهان خطاکارم ...
#سجاد_سامانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast